• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

پاک سازی زبان فارسی از قاعده های دستوری زبان عربی

چاووش

متخصص بخش ادبیات
اگرچه در قدیمی‌ترین نمونه‌های نثر پارسی نویسندگان از آوردن شعرهای تازی و حدیث‌ها و آیه‌های قرآن به عنوان تایید موضوع یا آرایش سخن و نیز از به كار بردن لغت‌های تازی خودداری نمی‌كردند، لیكن با بررسی دقیق نوشته‌های پیش از مغول، این واقعیت روشن می‌شود كه نویسندگان آن روزگار در نگهبانی از زبان فارسی از نفوذ زیان‌بخش قاعده‌های صرف و نحو تازی كوششی به سزا داشته‌اند. برای مثال، در نوشته‌های بلعمی و بیهقی و نصرالله بن عبدالحمید، مؤلف كلیله و دمنه، و جز آنان، به ندرت به كلمه‌های تنوین‌دار چون اتفاقاً، نسبتاً، حقیقتاً، واقعاً، عمداً، مسلماً و جز این‌ها بر می‌خوریم. آنان بدین اصل توجه داشته‌اند كه داخل شدن واژه‌های بیگانه در زبان نه تنها زیانی بدان نمی‌رساند، بلكه مایه‌ی وسعت و توانگری آن هم می‌گردد. باز هم بدین واقعیت واقف بوده‌اند كه آن چه به استقلال و موجودیت یك زبان زیان‌های جبران ناپذیر می‌رساند، رخنه‌كردن ویژگی‌های صرف و نحوی یا دستوری بیگانگان است.

آری، پیشینیان ما شیوه‌ای در نوشتن پارسی برگزیده بودند كه ویژگی‌های دستوری بیگانگان را فرو می‌گذاشتند و از به كار بردن آن‌ها پرهیز می‌كردند. از آن جمله كلمه‌های تنوین‌دار كم تر به كار می‌بردند، زیرا این حركت در الفبای فارسی نیست و برحسب جست و جویی كه نگارنده كرده‌است در سراسر كتاب كلیله و دمنه یكی دو كلمه‌ی تنوین‌دار بیش نیست كه در ضمن عبارت‌های فارسی، آن‌ها را به كار برده است و یكی از آن‌ها كلمه‌ی متداول «مثلاً» است. همچنین در نثر استادان یادكرده كم تر به كلمه‌های تثنیه كه در زبان فارسی علامتی ندارد، برمی‌خوریم و نظیر طرفین، جانبین، حاجبین، نورین، والدین، نیرین را به ندرت به كار می‌‌برده‌اند. آنان چون می‌دانستند كه تای مدور تازی به صورت " ﺓ " یا " ﺔ " در الفبای پارسی یافت نمی‌شود، كلمه‌های تازی را كه دارای این حرف بود یا به صورت تای كشیده چون حقیقت، مملكت، جهت و مرحمت می‌نوشتند و یا آن‌ها را در زمره‌ی كلمه‌های پایان یافته به های مخفی كه در فارسی همانند های فراوان دارد می‌شمردند، مانند قوه، بنیه، حیله و جز این‌ها.

همچنین برعكس متأخران جمع‌های عربی كم تر به كار می‌بردند و كلمه‌های تازی را به پارسی جمع می‌بستند و به جای كتب، حقایق، مكاتب، مكاتیب، مصائب، علما، امرا، شعرا، وزرا، معلمین، متقدمین، مدرسین، حادثات، اتفاقات، واقعات، كتاب ها، حقیقت ها، مكتب ها، مكتوب ها، مصیبت ها، عالمان، امیران، شاعران، وزیران، معلمان، متقدمان، مدرسان، حادثه‌ها، اتفاق ها و واقعه‌ها را به كار می‌بردند و از این راه نمی‌گذاشتند قاعده‌های صرف تازی در زبان مادری آنان رخنه كند و بنیاد آن را متزلزل سازد. در زمان معاصر نیز بسیاری از نویسندگان و گویندگان به تازگی این شیوه را پسندیده و برگزیده‌اند. نویسندگانی كه در دوره‌ی مغول و پس از آن به چنین تقلید ناروایی دست یازیده بودند تیشه به ریشه‌ی زبان فارسی می‌زدند.

هر قومی كه كلمه‌ی بیگانه ای را می‌پذیرد نخست آن را موافق لهجه‌ی خود تغییر می‌دهد و آن‌گاه قاعده‌های صرف و نحو زبان مادری خویش را درباره‌ی آن اجرا می‌كند، چنان كه تازیان كلمه‌ی "استاد" را كه از پارسی گرفته‌اند هرگز به "ان" فارسی جمع نمی‌بندند، بلكه آن را به شیوه‌ی جمع زبان خود "اساتید" به كار می‌برند و بسیار نارواست كه پارسی‌زبانان به جای "استادان"، "اساتید" را برگزینند. همچنین، آنان هرگز "مارستان"، "برنامه"، "بنفشه" و "پسته" را كه از پارسی گرفته‌اند با "ها" ی فارسی جمع نمی‌بندند، بلكه نخست برخی از آن‌ها را از لحاظ حرف‌هایی كه در لهجه‌ی خود ندارند، تغییر می‌دهند و برنامه را "برنامج" و "بنفشه" را به "بنفسج" و "پسته" را به "فستق" تبدیل می‌كنند و آن‌گاه آن‌ها را به "ات" جمع می‌بندند یا اگر قاعده ایجاب كند جمع مكسر را درباره‌ی آن‌هابه کار می برند.

الف ) یكی از نكته‌هایی كه نویسندگان پیش از مغول بدان توجه داشتند و در نثر معاصر نیز دنبال می‌شود، خودداری از آوردن كلمه‌های "الف و لام" دار است كه رواج یافتن آن‌ها زیان فراوانی به استقلال زبان پارسی می‌زند، زیرا در زبان پارسی كلمه‌ای به نام حرف تعریف وجود ندارد كه پیش از نام چیزی آورده شود، به همین سبب در نوشته‌های متقدمان پیش از مغول، به چنین كلمه‌هایی كم تر برمی‌خوریم: بدیع الجمال، لازم الامتثال، لازم الرعایه، عند اللزوم، فارغ البال، واجب الاحترام، مع الوصف، زاید الوصف، وجه من الوجوه، علی السویه، فی الجمله، فی الفور، فی المثل و صدها گونه تركیب دیگر كه در دوره‌ی مغول و صفویه و تا پیش از مشروطه متداول بود.
 
بالا