• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

پایبندی راز سعادت من

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
چه کسی خواهان سعادت نیست؟

چه کسی خواهان شادی نیست؟


کدام یک از ما نمی خواهد با شادمانی و لذت زندگی کند؟

امروز داستان واقعی زندگی ام را برایتان بازگو می کنم و معتقدم که این داستان، حکایت زندگی تمام دختران جوان است.

من دختری بیست ساله هستم، عاشق زندگی و شادی و متنفر از غم و اندوه؛ همواره بین دوستانم، در آوازها و سریال ها و گاهی در داستان های عاشقانه به دنبال سعادت می گشتم.

به من گفتند: سعادت در گردش با دوستان، شب نشینی در کافه ها، رفتن به سینما، گوش دادن به آهنگ و مسافرت با دوستان نهفته است.

به دیدن دوستانم می رفتم و روزهایم را با رفتن به مرکز خریدها و کافی شاپ ها و همراهی با دختران و پسران جوان می گذراندم شوخی می کردیم و صدای خنده هایمان به آسمان می رفت، ادا و اطوار و عشوه هایمان روز به روز بیشتر می شد چه دختر چه پسر

همیشه قبل از ملاقات ها با خود می گفتم امروز روز من است باید جذاب ترین و زیباترین دختر باشم تا در جمع بدرخشم و نظر پسرها در مورد خودم را بشنوم که امروز از همه زیباتر شده ام عاشق نگاه ها و تعریف و تمجید پسران در مورد خودم بودم و همواره این اشتیاقم را با صحبت هایی که آن ها در موردم می کردند سیراب می کردم.

مانند هر دختر دیگر تمام توجهم معطوف به لباس و لوازم آرایشی بود باید تمام لباس هایم شیک و مطابق با مد می بود، تنگ و کوتاه و . . . با وجود اینکه محجبه بودم اما می خواستم از نظر پسران از همه زیباتر و جذاب تر باشم.

مدت زیادی را این گونه گذراندم خود را متقاعد می کردم که زندگی همین است و من به اقتضای سنم اینگونه زندگی می کنم اما در واقع روز به روز غمگین تر و افسرده تر می شدم به اتاقم می رفتم و گریه می کردم اما نمی دانستم چرا؟! همیشه احساس می کردم چیزی گم کرده ام، پس به جستجویش پرداختم بدون این که بدانم چیست

این چه چیزی ست که پس از گذراندن یک روز خوب با دوستان و عزیزانم در لذت هایی که همه مردم دنیا آرزویش را دارند به دنبالش می گردم؟

اگر سعادت در این ها نیست پس سعادت حقیقی کجاست؟

هر روز و هر لحظه به فکر فرو می رفتم و در زندگی به دنبال چیزی می گشتم که مرا سعادتمند کرده و قلبم را آسوده خاطر سازد.

یک روز با ناراحتی به اتاقم رفتم و تصمیم گرفتم امور روزمره ام را مرور کنم تا بدانم این ناراحتی که مرا به حد افسردگی رسانده از کجا آمده است؟!

به سرعت روزهایم را مرور کردم و در آن علاقه به امور حرام، آهنگ های عشق و دلدادگی، ترک نماز، خیانت، عاق والدین، دروغ و دوستی با پسران یافتم. پناه بر خدا!

با وجود تمام این ها آیا باز هم خواهان سعادت بودم؟!

به حال خود گریستم و با خود گفتم: این ها چیست؟ این چه زندگی ای ست؟ به خدا قسم این خود جهنم است.

غرق در گریه شدم و تصمیم گرفتم به خدا پناه ببرم او تنها کسی ست که از حال من با خبر است اما بعد از تمام این گناهان چه چیزی می توانم به او بگویم؟ به خدا قسم شرم دارم از این که او را فرا بخوانم و به او بگویم: پروردگارا! در همین لحظه این سخن پروردگار را به یاد آوردم: «یا بن آدم، إنک ما دعوتَنی ورجوتَنی غفرتُ لک على ما کان منک ولا أبالی، یا بن آدم، لو بلغتْ ذنوبُک عَنان السماء، ثم استغفرتَنی، غفرتُ لک، یا بن آدم، إنک لو أتیتنی بقُرابِ الأرض خطایا ثم لقِیتَنی لا تشرکُ بی شیئًا، لأتیتُک بقُرابها مغفرةً». “ای فرزند آدم، تا زمانی که مرا به فریاد بخوانی و به من امید داشته باشی، هر چه که بر آن باشی می بخشایمت و برایم مهم نیست که چه کرده ای. ای فرزند آدم، اگر تو به نزدم به اندازه وسعت و پهنای زمین اشتباه و خطا بیاوری و با من ملاقات کنی در حالی که برایم شریکی قرار نداده ای (به من شرک نورزیده ای) من نیز به نزد تو خواهم آمد در حالی که به همان اندازه خطاهایت بخشش و مغفرت به همراه دارم.”

پروردگارا! ای مهربان و ای بخشنده به من رحم کن و مرا ببخشای.

برخاستم تا در برابر خدا به نماز بایستم گریان وضو گرفتم و همچنان دلیل گریه ام را نمی دانستم آیا این گریه به خاطر گناه است یا گریه به حال خودم و یا گریه ام به این خاطر است که رحمت پروردگارم را احساس کرده ام!

نیت دو رکعت نماز للله کردم به خدا قسم هر چه بگویم باز هم نمی توانم احساس آن لحظه ام را بازگو کنم احساس آسودگی بی مانندی در قلبم داشتم و در این لحظه همین برای من کافی بود که در برابر خدای بخشایشگر، مهربان، بخشنده، آمرزنده و صبور بودم.

پس از این که نمازم را به پایان بردم قرآنی برداشته و باز کردم از قضا آیاتی از سوره غافر پیش رویم گشوده شد نمی دانم چرا این سوره را انتخاب کردم با وجود اینکه قبلاً آن را نخوانده بودم شاید پیامی از سوی پروردگار باشد شروع به خواندن کردم تا این که پیام را یافتم: «الَّذِینَ یَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَمَنْ حَوْلَهُ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَیُؤْمِنُونَ بِهِ وَیَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِینَ آمَنُوا رَبَّنَا وَسِعْتَ کُلَّ شَیْءٍ رَحْمَةً وَعِلْمًا فَاغْفِرْ لِلَّذِینَ تَابُوا وَاتَّبَعُوا سَبِیلَکَ وَقِهِمْ عَذَابَ الْجَحِیمِ * رَبَّنَا وَأَدْخِلْهُمْ جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتِی وَعَدْتَهُمْ وَمَنْ صَلَحَ مِنْ آبَائِهِمْ وَأَزْوَاجِهِمْ وَذُرِّیَّاتِهِمْ إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ * وَقِهِمُ السَّیِّئَاتِ وَمَنْ تَقِ السَّیِّئَاتِ یَوْمَئِذٍ فَقَدْ رَحِمْتَهُ وَذَلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ» (غافر: ۷ – ۹). کسانى که عرش (خدا) را حمل می کنند و آنها که پیرامون آنند به سپاس پروردگارشان تسبیح می گویند و به او ایمان دارند و براى کسانى که گرویده‏ اند طلب آمرزش می کنند پروردگارا رحمت و دانش (تو بر) هر چیز احاطه دارد کسانى را که توبه کرده و راه تو را دنبال کرده‏ اند ببخش و آنها را از عذاب آتش نگاه دار (۷) پروردگارا آنان را در باغ هاى جاوید که وعده‏ شان داده‏ اى با هر که از پدران و همسران و فرزندانشان که به صلاح آمده‏ اند داخل کن زیرا تو خود ارجمند و حکیمى (۸) آنان را از بدی ها نگاه دار و هر که را در آن روز از بدی ها حفظ کن البته رحمتش کرده‏ اى و این همان کامیابى بزرگ است (۹).

به این آیات که رسیدم درنگ کرده و به فکر فرو رفتم و از این مژده بسیار شادمان شدم اگر توبه ام راستین است خداوند آن را پذیرفته، به این حد اکتفا نکرده و به خواندن ادامه دادم حس می کردم دوست ندارم آن را کنار بگذارم به دنبال پیامی دیگر از سوی پروردگارم بودم تا این که به آیه ۶۰ رسیدم: «وَقَالَ رَبُّکُمُ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِینَ» و پروردگارتان فرمود مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم در حقیقت کسانى که از پرستش من کبر می ورزند به زودى خوار در دوزخ درمی آیند

خدای مهربان چه کسی از تو روی گردان است؟! پروردگارا مرا ببخش.

و اینگونه بود که توبه کردم و از خدا خواستم توبه ام را بپذیرد و گناهان گذشته و آینده ام را بیامرزد واز آن زمان حالم عوض شد و زندگی ام تغییر کرد و دریافتم که راز سعادت در نزدیکی کسی است که سعادت را آفریده و آن را به بندگانش روزی می دهد.

وبحثتُعن سرِّ السعادةِ جاهدًا
بسیار در پی راز سعادت گشتم


فوجدتُ هذا السرَّ فی تقْواکَا
و این راز را در تقوای به تو یافتم

فلْیَرْضَعنی الناسُ أو فلیَسْخَطوا
مردم از من راضی باشند یا ناراضی

أنا لم أعُدْ أسعى لغیرِرضاکَا
من تنها برای رضایت تو تلاش می کنم



منبع:
www.alukah.net

مترجم: عاطفه صدیقی


کپی شده از تابش
 
بالا