• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

چشم ها.......

وضعیت
موضوع بسته شده است.

mohammadshamosi

کاربر ويژه
بغضم را فرو می خورم تا اشک هایم فروکش کنند
می دانم آمده تا شکستنم را به چشم ببیند
تشر می زنم!
آی چشم ها!
بس است دیگر.بالا را نگاه کنید
زل می زنم به چشم هایش
می گذارم ببیند که دیگر نه اشکی هست و نه آتشی
دو چشم زنده که با نگاهی سردتر از نگاه مردگان نگاهش می کنند.
آتشی که به جانم انداخت وجودم را خاکستر کرد
میگذارم سرمای نگاهم وجودش را به زمهریر ببرد!
 

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
چشم هایت, لب هایت, موهایت, صدایت ....عناصر چهار گانه ی هستی من...


otcrqlmcvoi34m4gs42.jpg
 

sinareza

متخصص بخش ادبیات
دلـــــم گشته مقیم دائم میـخــــانه چشمت
شراب زندگی ریزد از آن پیمـــــــانه چشمت



چو دیــدم بار اول آن دوچشـــم فسونگر را
نمی دانم چه کردی که شـــدم دیوانه چشمت



همه مست شــرابند اندرین میخـــانه اما من
شدم مست و خراب از گردش مستانه چشمت



دلــــم آنـدم شـــود آرام بعد از نامـــــرادیها
که آســایددمـــی در ســایه کاشـــانه چشمت



به لبهـایــم نشیند فــــتح و ظفرآنــــدم
که بینـــم خـــود را در درون خـانه چشمت



ز نیـــرنگ رقیبان درامــانم آن زمانی که
چو سیــنا در کنار تو شــوم دردانه چشمت

 

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
زمین را دیده ای ؟
به هنگامِ بارشِ بارانِ بهاری ...
یخ دلش که آب شد
طِفلک
هر چه دارد
رو می کند .....
از گل و گیاه و سبزه ...
حکایتِ چشمهای تو
برای من
همین است
 

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
ماتِ چشمانَت می نشینم
خیره

میخواهم در زلالِ چشمانَت غرق شوم

پلک نزن



ایرج.تمجیدی
 

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
گرسنه ام
سفرهِ چشمانَ ت را پهن کن

برایم


لقمه ای نگاه بگیر.



ایرج.تمجیدی
 

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
در تـــــو
هــــزار مزرعـــه خشـــخاش تازه است.
آدم
به چشم های تو معتاد می شود

"آرش علیزاده"
 

چاووش

متخصص بخش ادبیات
من و تیر نگاه چشمهایت
من و صدها گناه چشمهایت

رها کردم دل دیوانه از بند
نشستم در پناه چشمهایت





چشمان تو آشیانه خورشید است
نام خوش تو ترانه خورشید است

هنگام غروب گفته بودند نرو
تنهایی تو بهانه خورشید است



عاقبت آن چشمهایت را شبی خواهم گرفت
چشمهایی را که یک شب ناگهان راهم گرفت

چشمهای توست آیا غافلی از کارشان؟
خاطر و عقل و دل من هر سه را باهم گرفت



pkjtggjhd4cwa9d3771.jpg





گیرایی چشمان سیاهت چند است؟
یا قیمت آن صورت ماهت چند است؟

ای دختر مهتاب که بردی دل من
یک بار بگو نرخ نگاهت چند است؟
 

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
چشم تو پــر از کلاغ های بازیگوش است ،
و من هر روز صبح
با تک تک شان چاق سلامتی دارم .

میدانی ؟
من بارها از چشم های تو
کلاغ دزدیم ،
اما امروز صبح ،
درون چشم های تو پرنده ای زیباتر دیدم ،

پرستو بود ،
نکند عاشق شدی ؟ . . .
 

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
تنــــها گـــوشـه ای ..
تـهِ چشـــمانِ تــو ..
بهــشت کـه هیــــچ ..
ابـــدیتـی ست بــرایِ من ...
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.
بالا