از :هوشنگ قربانیان
چگونه به اهدافمان می رسیم؟ وقتی کتابهائی در زمینه تفکر مثبت را مطالعه میکنیم هیجان تمام وجود ما را در بر می گیرد.فکر میکنیم الان است که به اهدافمان برسیم.هر روز و هر ساعت منتظریم که کو؟ چرا من به هدفم نرسیدم؟ بابا همه این کارها مسخره بازی است.با تمام وجود منتظر رسیدن به هدف هستیم.زندگی را فراموش میکنیم.زیبائی گل را فراموش میکنیم. شوخی و تفریح را رها می کنیم.از خود سئوال میکنیم پس من این همه مدت این کتابها را خوانده ام , پس چرا تاثیر نمیکند.
مثل اینکه هر چقدر منتظر تاکسی می شویم ,خبری از تاکسی نیست ولی به محض اینکه بی خیال می شویم , تاکسی جلو پای ما می ایستد.
ایمان و باورش ر ا از دست می دهد.رهایش میکند و می گوید این کارها وقت گذرانی است من باید به کارهای روزانه فکر کنم.مگر نه اینست که می گویند :نابرده رنج گنج میسر نمی شود- جان برادرکه.......
به کار روزانه اش می پردازد.غافل از اینکه ذهن کار خودش را دارد انجام می دهد.در مدت گذشت زمانی آن شخص خودروی را که قبلا جزو هدفش بوده را می خرد.فکر میکند در یک روز تصمیم گرفته و خود خودرو را خریده.غافل از اینست که خرید این خودرو جزو اهدافش بوده وذهن انباشته از اشتیاق به داشتند خودرو او را صاحب آن کرده است.
نتیجه: به تمام اهدافتان می رسید بشرطیکه:
- اهدافتان را بنویسید.
- ایمان و باور خود را تقویت کنید
- دیوارهای ذهنی را خرد کنید.
- به کار روزانه خود ادامه دهید.
رهایش کنید.بله رهایش کنید.
باور بفرمائید به همه آن اهداف می رسی.
چرا فکر میکنیم رسیدن به اهداف سخت است؟:
- مدام به آن فکر میکنیم و فرصتی برای کار ذهن در نظر نمی گیریم.
- مدام کتابهای مختلفی را می خوانیم.(یعنی هر آن منتظر رسیدن تاکسی هستیم.تاکسی نمی آید.)
راز موفقیت:
- انتخاب یک کتاب و حداکثر 2 کتاب.
- مطالعه دقیق و درک درست از آن.
- تقویت ایمان وباور.
- شروع به زندگی روزانه.(رهایش کنید.خانم , آقا رهایش کنید تا خودش بتواند برنامه ریزی کند و شما را به آنها برساند.)
- غر نزنید.
- منتظر و چشم براه نباشید.مطمئنا خواهد آمد.
چگونه به اهدافمان می رسیم؟ وقتی کتابهائی در زمینه تفکر مثبت را مطالعه میکنیم هیجان تمام وجود ما را در بر می گیرد.فکر میکنیم الان است که به اهدافمان برسیم.هر روز و هر ساعت منتظریم که کو؟ چرا من به هدفم نرسیدم؟ بابا همه این کارها مسخره بازی است.با تمام وجود منتظر رسیدن به هدف هستیم.زندگی را فراموش میکنیم.زیبائی گل را فراموش میکنیم. شوخی و تفریح را رها می کنیم.از خود سئوال میکنیم پس من این همه مدت این کتابها را خوانده ام , پس چرا تاثیر نمیکند.
مثل اینکه هر چقدر منتظر تاکسی می شویم ,خبری از تاکسی نیست ولی به محض اینکه بی خیال می شویم , تاکسی جلو پای ما می ایستد.
ایمان و باورش ر ا از دست می دهد.رهایش میکند و می گوید این کارها وقت گذرانی است من باید به کارهای روزانه فکر کنم.مگر نه اینست که می گویند :نابرده رنج گنج میسر نمی شود- جان برادرکه.......
به کار روزانه اش می پردازد.غافل از اینکه ذهن کار خودش را دارد انجام می دهد.در مدت گذشت زمانی آن شخص خودروی را که قبلا جزو هدفش بوده را می خرد.فکر میکند در یک روز تصمیم گرفته و خود خودرو را خریده.غافل از اینست که خرید این خودرو جزو اهدافش بوده وذهن انباشته از اشتیاق به داشتند خودرو او را صاحب آن کرده است.
نتیجه: به تمام اهدافتان می رسید بشرطیکه:
- اهدافتان را بنویسید.
- ایمان و باور خود را تقویت کنید
- دیوارهای ذهنی را خرد کنید.
- به کار روزانه خود ادامه دهید.
رهایش کنید.بله رهایش کنید.
باور بفرمائید به همه آن اهداف می رسی.
چرا فکر میکنیم رسیدن به اهداف سخت است؟:
- مدام به آن فکر میکنیم و فرصتی برای کار ذهن در نظر نمی گیریم.
- مدام کتابهای مختلفی را می خوانیم.(یعنی هر آن منتظر رسیدن تاکسی هستیم.تاکسی نمی آید.)
راز موفقیت:
- انتخاب یک کتاب و حداکثر 2 کتاب.
- مطالعه دقیق و درک درست از آن.
- تقویت ایمان وباور.
- شروع به زندگی روزانه.(رهایش کنید.خانم , آقا رهایش کنید تا خودش بتواند برنامه ریزی کند و شما را به آنها برساند.)
- غر نزنید.
- منتظر و چشم براه نباشید.مطمئنا خواهد آمد.