• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

کـاریکـلماتـور !

ناهید

متخصص بخش
کـاریکـلماتـور !



کاریکلماتور، زبان گویایی‌ است که شوخی می‌کند، می‌خنداند و به طعنه سخن می‌گوید، به ناهنجاری‌ها و بدی‌ها شلیک می‌کند و گاهی ناملایمات و سختی‌های زندگی را با طنز تلخ بیان می‌کند. دردهای اجتماعی را خوب می‌شناسد و هر اتفاق کوچکی را شاید کمی اغراق‌آمیز با نیشخندی کنایه‌دار مورد توجه قرار می‌دهد و می توان گفت یکی از جلوه‌های زیبای ادب و هنر معاصر است. کاریکلماتور حاصل پیوند "کاریکاتور" و "کلمه" است. این نامی است که احمد شاملو بر نوشته‌های پرویز شاپور گذاشت. چون به نظر شاملو، نوشته‌های شاپور کاریکاتورهایی بود که با کلمه بیان شده ‌بود و بقول سهراب گل هاشم، به بازی با کلمات و شوخی با کلمات هم کاریکلماتور گفته میشود.

کاریکلماتور، مخاطب‌های آگاه و اندیشمند دارد که آنها را با تبسم، به تفکر وادار می‌کند. بسیاری از جملات طنز در نگاه اول یک شوخی ساده و خنده‌دار به‌نظر می‌رسد ولی اثرات واقعی آن پس از کمی تفکر و شاید تعجب برای مخاطب آشكار می‌شود. نمونه های کاریکلماتور را می توان در عرصه های مختلف خصوصا اجتماعی دید یا شنید و بطورکلی وقتی عاشق طنز باشی و بزرگ‌ترین آرزویت فقرزدایی از شادی باشد آنوقت است که کاریکلماتور بیشتر برایت شیرین و دلنشین می شود ... کاریکلماتورهای زیر تقدیم به شما دوستانی که این سبک از طنز تلخ را می پسندید.

- آغاز هر سلام، پایان خداحافظی است.

- زندگی خیلی کوتاه است، ولی آنقدر بلند هست که آن را تباه نکنیم.


- زندگی محبت است و محبت چیزی جز حقیقت نیست.

- اغلب از بی وقتی شکایت می کرد ولی مشکل اصلی او بی هدفی بود.


- دوست هرکس عقل اوست و دشمنش نادانی او.

- آدم خوش بین، شیطان را هم فرشته می بیند.


- وقتی خوابیدم، حقیقت را در خواب دیدم.

- انسان باید انتخاب کند نه اینکه سرنوشت خود را بپذیرد.


- دانش تنها سرمایه ای است که به تاراج نمی رود.

- گوش شنوا زیر بنای مهارت های ارتباطی است.


- دنیا برای آدم های غمگین به کوچکی یک قطره اشک است و برای آدم های شاد به بزرگی یک لبخند.

- کسانی که دیر قول می دهند، خوش قول ترین مردم دنیا هستند.


- آنچه امروز در دل دارم، ممکن است آرزوی فردایم باشد.

- شاید زیباترین منحنی جهان لبخند باشد.


- اگر برای خواسته هایت تلاش نکنی، مجبوری با داشته هایت بسازی.


 

ناهید

متخصص بخش

- عشق یک خواب شیرین است و ازدواج ساعت شماطه دار.


- فریاد را همه می شنوند، هنر واقعی شنیدن صدای سکوت است.

- پرنده بی بال با فکرش پرواز می کند.


- اعتبار همه چیز نه در ارزش آنها، که در معنای آن هاست.

- بعضی ها با اینکه خیاط نیستند، اما خوب وصله هایی به آدم می چسبانند !


- زندگی مثل یک تابلو نقاشی است، با این تفاوت که در آن از پاک کن خبری نیست.

- هر کس تاوان راهی را می دهد که خود برگزیده است.


- در جزیره رنگ ها هم، همه از دو رنگی متنفر بودند.

- کسی که در ساحل آرزوها گام بر می دارد، بالاخره در دریای رویا غرق می شود!


- چیزی به نام شکست وجود ندارد، آن چه بدست می آید، نتیجه است و بس.

- ثروتمند کسی نیست که بیشترین را دارد، کسی است که به کم ترین ها نیاز دارد.


- از زندگی آن چه لیاقتش را داریم به ما می رسد، نه آن چه آرزویش را داریم.

- وقتی آسمان دلم ابری می‌شود، باران اشک از دیدگانم فرو می‌ریزد.


- عشق‌های امروزی به ماهی کوچکی می‌ماند که باید مواظب بود از دست لیز نخورد.

- کار کردن خوب است اما زندگی کردن را نباید فراموش کرد.


- از گذشته بگذر و حال را بساز و به آینده امیدوار باش.

- توی بازار صداقت، گرانی بیداد می کند.


- ظاهرسازها با هر سازی می رقصند.

- به افکار بیدارم قرص خواب دادند.


- به جز سیاستمداران، بنی آدم اعضای یکدیگرند.

- همیشه درست می گویم، اما نمی دانم چرا حق با دیگران است.


- بدون عینک تمام سازها را تار می بینم.

- عجب زمانه ای شده ! گذشت هم درگذشت.


- ارزانترین و زیباترین لوازم آرایش صورت، تلخند است.

- بابا آب داد دیگر افسانه شده، قبر بابا را هم ایزوگام کردند.


- دنبال لولوی نامرد می گشت تا ممه ربوده شده اش را پیدا کند.

- همسر با گذشتی بود، از من هم گذشت.


- بگذارید حقتان را بخورند، مرگ حق است.

- خوش به حال فقیر، یک حرف بیشتر از غنی دارد.


- شاید تفاوت دید من و تو در نمره عینکمان باشد.

- در پایان محکمه، حکم قاضی به دار آویختن عدالت بود.


- از نظر عوام، آزادی یعنی آن طرف دیوار زندان.

- چقدر سخت است همرنگ جماعت شدن وقتی جماعت خودش هزار رنگ است.


- گشادی جیب بعضی ها، بزرگتر از سوراخ لایه اُزون است.

- نوک قلم پاچه خوار همیشه چرب است.


- بعضی ها حساب پس می دهند و بعضی ها حق حساب.

- نقاش فقیر، بر بومش خجالت می کشید.


- عدد یک را دست کم نگیرید، یک عمر، یک زندگی، یک انسان!

- بعضی ها رو دست ندارند و بعضی ها زیر دست.


- با اسلحه ای به شکار طبیعت رفتم.

- با یک ریال، دو ریال نمی توان سریال ساخت.


- در بازار سرمایه، کم ضرر کردن یعنی سود کردن.

- شیر بُز بُز قندی شکر نمی خواهد.


- شرکت برق، حتی برای برق کفش هایم هم تعرفه صادر کرد.

- برای باز شدن اشتهایش کلید ساز آورد.

- چون ریاضی بلد نبود، دیگران را آدم حساب نمی کرد.

- دریای غم ساحل ندارد پس بیخودی پارو نزن.


- این روزها مرغ های گوشتی هم تخمی شدند.

- از پررویی ی ِ بی حد ِ تورم پیداست که تخم مرغ هم بزودی جایگزین سکه می شود.


- ماهی های پرنده عمری پشت میله های آبكی ی دریا حبس خواهند بود.

- آدم ها وقتی به دنیا می آیند برای خودشون گریه میكنند وقتی هم از دنیا میروند دیگران براشون گریه میكنند.


- سازها زودتر از آدمها كوك می شوند.

- پریز برق دو سوراخ داره، یكیش میگیره و با همدستی با اون یكیش آدمو می کشه!


- بهترین ترس، ترس از گناه است.

- زندگی ِ باد در سرگردانی سپری میشود.


- در بازی ِ زندگی داور ها هم اخراج می شوند.

- دیدن ِ دریا نگاهی عمیق می خواهد.


- پرنده صعود می كند، اما جاذبه سقوط.

- خدا عمری دلم را پشت ِ میله های سینه ام حبس كرد تا فقط اسیر ِ دل ِ خودم باشم.


- یك عمر دلم را پشت قفس ِ سینه ام زندانی كردم تا مبادا دلم اسیر ِ كسی شود.

- میوه ی ِ درخت ِ خشكیده هیزم است.


- دود ِ آتش به چشم ِ آسمان می رود.

- سقوط ِ آبشار آبكیست.


- گوركن آرزوی ِ زندگی كردن را به دست خودش به گور می برد.

- تنها ماهی ی داخل تنگ هم از زندگی سیراب شد.


- پزشكی ی ِ قانونی، مرگ ماهی ی ِ درون حوض را، خفگی ِ در آب به دلیل شنا بلد نبودن اعلام كرد.

- زندگی بدون عشق مثل پیژامه بدون کش است.


- مارمولک مدعی شد که در دوران جوانی تمساح بوده است.

- تجربه نامی ست که انسان روی اشتباهاتش می گذارد.


- دیگران کاشتند ولی ما خریدیم و خوردیم!

- کاکتوس مادرزن گل هاست.


- درخت باردار با تکاندن باغبان فارغ می شود.

- آب که گل آلوده شد، ماهی ها از فرصت استفاده کردند و همدیگر را بوسیدند.


- بعضی ها برای سربلندی دیگران تا کمر خم می شوند.

- خیلی از معتادها تابلو هستند ولی ارزش هنری ندارند.


- معلمی شغلی با کلاس است.

 

ناهید

متخصص بخش

- دسته تبر جزء درختان خائن شناخته شد.


- کاش ماشین زندگی هم دنده عقب داشت !

- وقتی آبله مرغان گرفتم، بیش از همه، از خروس ها وحشت داشتم.


- فقط حرف های استاد ریاضیات حرف حساب بود.

- شیرین ترین بازی ها نامزد بازی است، به شرطی که به ازدواج منتهی شود!


- قبض آب را که دیدم، برق از سرم پرید.

- آن هایی که بلند فکر می کنند هیچ وقت کوتاه نمی آیند.


- بعضی ها با نردبان قدرت، از دیوار حاشا بالا می روند.

- به علت خالی نگه داشتن جیب مردم، جیب بُرها متحصن شدند.


- قیافه ام پاییزی است، اما دلم بهاری.

- همه انسان ها شاعرند، چرا كه روزی غزل خداحافظی را می خوانند.


- هوا مجانی، برف و باران، سرما و گرما مجانی، دیگر چه می خواهیم ؟

- بعضی ها به پای هم پیر می شوند و بعضی ها به دست هم.


- در محضر عشق، شش دانگ دلش را به نام معشوق سند زد.

- بعضی ها در خوابند و بعضی ها قسطی چرت می زنند.


- به لطف شرکت برق، برق چشمانم را مجانی مصرف می کنم.

- بارش باران، رنگ سیاه شب را برد.


- افکارم را با سکوت زندانی می کنم.

- آن قدر به زندگی لبخند زدم که مرا دیوانه پنداشت و ترکم کرد.


- از هم آغوشی آب و آتش، فرزندی به نام خاکستر متولد شد.

- شاید پیش نیاز درس زندگی، یک واحد دروغ باشد.


- برای اینکه احساس خود بزرگی کند، از کوه غرور بالا رفت!

- شاید اتحاد یک نوع ظاهر سازی برای پنهان کردن دشمنی باشد.


- تمام ارزها را در صرافی معامله می کردند، بجز عرض معذرت!

- گاهی احساس دل بالاتر از منطق است.


- كبوتر آزادی از آسمان هفتم تقاضای پناهندگی كرد.

- در بیشتر سفیدی ها یک نقطه سیاه نفس می کشد.


- وقتی قلمم شكست، سانسور با خوشحالی شروع به بشكن زدن كرد.

- بیهوده متاز، مقصد همه خاک است.

- چون گوش شنوایی نیافتم، حرف هایم را می نویسم.

- قند خون مزه تلخی به زندگی می دهد.

- رشته سخن را بدست گرفت و كلاهی نو برای مردم بافت.

- بیشتر اوقات افكارم را با سكوت، سانسور می كنم.

- به غصه هایم خندیدم و دردهایم را به تعصب وا داشتم.

- به دنبال شادی باشید غم ها خودشان ما را پیدا می کنند.


- برای آنکه به بیراهه نروم، پشت سر حقیقت راه می روم.

- بعضی ها برای به جایی رسیدن و بعضی ها بعد از به جایی رسیدن، همه چیز را زیر پا می گذارند.


- اعداد درشت، با صفرها رشد می كنند.

- اگر قلمم را بشكنند، قلم پایم را می تراشم و با آن می نویسم.


 

Maryam

متخصص بخش ادبیات
کاریکلماتور گونه ای از نثر معاصر است که برخی از ادیبان آن را به عنوان یک نوع ادبی پذیرفته اند. این واژه را که از دو کلمه ی «کاریکاتور» و «کلمه» مشتق شده است، نخستین بار احمد شاملو در مجله ی خوشه، سال ۱۳۴۷ پیشنهاد كرد و با وجود مخالفت های برخی افراد به علت ساختار جعل شده ی این ترکیب، جای خود را در ادبیات امروز ایران باز کرد. کاریکلماتور گونه ای از طنز ترسیمی و کاریکاتوری است که با واژه ها بیان می شود و انواع گوناگون و موضوع های متنوع اخلاقی، اجتماعی، عاشقانه و... را دربرمی گیرد. پرویز شاپور (۱۳۰۲ـ ۱۳۷۸) پیشگام این نوع ادبی در ایران بوده است و کم کم افراد دیگری نیز در این شیوه قلم زدند...


با توضیحات بالا با اجازه اساتید تاپیک به بخش ادبیات انتقال داده شد .
 

Silver Star

مدير ارشد تالار

1_ شاید حکیم نظامی پزشک ارتش بوده است.
2_ چون وقتمون خیلی کم بود , همه چیز بین ما زود تمام شد.
3_ بعضی ها مشغول ساخت و ساز هستند و بعضی ها مشغول ساخت و پاخت.
4_ فقط حرف های استاد ریاضی حرف حساب بود.
5_ کشاورز عصبانی بادمجان را زیر چشم می کارد.
6_ از بس خوابش سنگین بود , تختخواب شکست.
7_ وقتی خوابیدم حقیقت را در خواب دیدم.
8_ چُرت خواب قسطی است.
9_ زندان آدم تنبل رختخواب است.
10_ دیگران کاشتند و ماخوردیم , چشمشان کور باز هم بکارند تا بخوریم.
 

Silver Star

مدير ارشد تالار
11_ هیچ فریادی رساتر از سکوت نیست.

12_ گاهی اوقات تصویرم در آب شنا می کند.
13_ تنها کسانی شکست نمی خورند که تلاش نمی کنند.
14_ برای آنکه تاریخ وفاتش را بداند خودکشی کرد.
15_ وضع مالی خوبی نداشت , مجبور شد بالاخانه را اجاره بدهد.

16_ بعضي ها با باند بازي مي کنند و بعضي ها پانسمان.

17_من از «خير»ش گذشتم اما او تصميم داشت از «شر»م خلاص شود.
18_خیلی نازش را خريدم , دیگر تاجر شده ام.
19_وقتي از ناراحتي منفجر شد همه به دنبال پيدا کردن جعبه سياه او بودند.
20_ فکرش کار نمي کرد، مدعي شد که افکارش نو است.
 

Silver Star

مدير ارشد تالار
21_ وقتي چشمانم تار مي شود دلم شروع به نواختن مي کند.

22_ آسمان زيباست اما نبايد بيش از حد سر به هوا بود.
23_ ماهي خوار نگران است که آب گل آلود نشود.
24_ آب که از سر گذشت قبض آب تصاعدي حساب مي شود.
25_ شاید زیباترین منحنی جهان لبخند باشد.

26_ برای شستن قالی , اول به گل هایش آب داد.
27_ بعضی ها با طنز شیرین نان می خورند و بعضی ها با نان شیرین , طنز می گویند.
28_ برای آنکه «آینده»اش را خراب کنند «حال»اش را گرفتند.

29_ من با رویا زندگی می کنم و رویا با دیگری.
30_ وقتی کلاهتان پس معرکه باشد , تازه اول معرکه اید.
 

Silver Star

مدير ارشد تالار
توان
بعضی‌ها عددی نیستند؛ ما آن‌ها را به توان رسانده‌ایم.


معرکه
وقتی کلاهتان پس معرکه باشد، تازه اول معرکه‌اید.


موی سپید
حتی موهایم هم می‌دانند که پایان شب سیه سپید است.
 

Silver Star

مدير ارشد تالار
قوزک
آن‌قدر در خودم فرورفتم که سر از قوزک پایم درآوردم.


قانون
عده‎ای قانون را «پیاده» می‎کنند که خود «سوار» شوند.


آینده
برای این که «آینده»اش را خراب کنند «حال»ش را گرفتند.
 

Silver Star

مدير ارشد تالار
مخالفان رژیم
آدم‎های لاغر با «رژیم» مخالفند.


دریا
زیباترین لب دنیا، لب دریاست.


عنکبوت
بی‌صداترین تار را عنکبوت می‌نوازد.
 

Silver Star

مدير ارشد تالار
قلم
قلمی که مغز ندارد حتما آبرویت را خواهد بُرد.


گرسنگی
هیچ‌کس گرسنه نیست، همه روزی چند وعده گول می‌خورند.


فریاد
نقاش لال، فریاد می‌کشید.
 

Silver Star

مدير ارشد تالار
آزادی
بعضی‌ها در ترافیک انقلابند و بعضی‌ها در مسیر آزادی.


هنر
خیلی از معتادها تابلو هستند اما ارزش هنری ندارند.


قصاب‌ها
قصاب‌ها آزادانه‌تر از روزنامه‌نگارها قلم می‌زنند.
 

Silver Star

مدير ارشد تالار
ساعت
ساعت لاشه‌ی زمان است که بر روی مچ سنگینی می‌کند.



سیاستمدار
خیلی چیزها را زیر پا گذاشت؛ اما باز هم، هم قد سیاستمداران نشد.


سواری
همه چیز بر وفق مراد است و بعضی‌ها سوار بر خر مراد.
 

Silver Star

مدير ارشد تالار
وصله
بعضی‌ها خیاط نیستند؛ اما خوب وصله‌هایی به آدم می‌چسبانند.


وقت
چون وقتمون خیلی کم بود، همه چیز بین ما زود تمام شد.


رویا
من با رویا زندگی می‌کنم و رویا با دیگری.
 

Sea Girl

متخصص بخش تاریخ
کاریکلماتور !

-1-.gif
غنچه ای که شکوفا نمی شود ، بهار را در خود احتکار کرده است.

1.gif
وقتی صدایم را بلند می کنم ، کمر سکوتم رگ به رگ می شود.

1.gif
یه نفر دلشو می بازه ، مربی اش رو از کار برکنار می کنه.

1.gif
یکی از خوشحالی بال در میاره ، شکارچی شکارش می کنه.

1.gif
یکی حواسشو جمع می کنه ، می بره جای دیگه پهن می کنه.

1.gif
حواسم که پرت شد ، شیشه همسایه شکست.

1.gif
روی زبانم وازلین مالیدم تا زبانی چرب و نرم داشته باشم.

1.gif
به گلخانه رفتم تا یک بوته ی فراموشی بخرم.

1.gif
یک کدو تنبل خریدم و آنرا به کلاس تقویتی فرستادم.

1.gif
برای اینکه سر بسته حرف بزنم ، سرم را دستمال بستم.

1.gif
سبیل گذاشتم تا حرفها را زیر سیبیلی رد کنم.

1.gif
کفشم را در نمی آورم چون می ترسم کسی پا تو کفشم کند.

1.gif
کفشم را می تکانم تا ریگی به کفشم نباشد.

1.gif
برای اینکه از انسانیت بویی برده باشم انسانها را بو می کنم.

1.gif
از مرحله پرت شدم پایم شکست
 

Sea Girl

متخصص بخش تاریخ
چراغ راهنما از بس كه چشمك زد، مژه هايش ريخت.

تا دو كلمه حرف حساب زدم، چرتكه لبخند زد!

وقتي بچه را از شير گرفتند، عاشق بستني شد.

وقتي بهمن سقوط مي كنه، اسفند بالا مي ره!

لامپ از ذوق روشن شدن سوخت.

 

Sea Girl

متخصص بخش تاریخ

از بس كه دلم براي ديگران سوخته ديكه ازش جز خاكستر چيزي نمونده .

دلم گرفته بود اما مامانم گفت به درد نمي خوره پسش بده .

دلم براش تنگ شده بود درز هاشو شكافتم حالا برام گشاد شده .

گذر زمان ويران گر خاطره هاست اما دارم با ويرانه هاش مجسمه درست ميكنم تا ابدي بشه

 

Sea Girl

متخصص بخش تاریخ
غنچه ای که شکوفا نمی شود ، بهار را در خود احتکار کرده است.

وقتی صدایم را بلند می کنم ، کمر سکوتم رگ به رگ می شود.

یه نفر دلشو می بازه ، مربی اش رو از کار برکنار می کنه.


یکی از خوشحالی بال در میاره ، شکارچی شکارش می کنه..

یکی حواسشو جمع می کنه ، می بره جای دیگه پهن می كنه.

روی زبانم وازلین مالیدم تا زبانی چرب و نرم داشته باشم
 

Sea Girl

متخصص بخش تاریخ
سكوت قشنگترين اوازيست كه تاكنون شنيده ام .

چشمايت را ببند تا ببيني انچرا كه تاكنون نديده اي .


در زير اب نفس كشيدن را تجربه كن .

باغبان مشغول چيدن گلهاي است كه يك سال منتظر رويدنش بوده است

کفشم را در نمی آورم چون می ترسم کسی پا تو کفشم کند

کسانی که راه حل هایی برای مشکلات بشریت عرضه می کنند معمولا از حل مشکلات کوچکشان عاجزند .

حیف که گرسنگی شکم با کلمات شیرین برطرف نمی شود
 

Sea Girl

متخصص بخش تاریخ
• عصای پیر، بر پیرمرد تکیه زده بود و پیرمرد او را می برد.
• سنگ آسیاب دلتنگ بود و الاغ او را به گردش برد.
• اسب رام بود و نجیب، تا زمانیکه چشمانش را بسته بودند.
• آب سرافکنده بود اما غورباقه ها ابوعطا می خواندند.
• جغد عینک افتابی زد و به تماشای روز نشست.
• شب از تاریکی می ترسید و به دامان صبح پناه برد.
• عنکبوت کنج اتاق نشسته بود و تار می زد.
• کودک زمین خورد و به جرم زمین خواری! دستگیر شد.
• خورشید وقت رفتن خون می گریست.
• نتیجه آزمایش "هپاتیت" ، "ایدز" و "اعتیاد" پشه مثبت بود!
• در حالیکه تابستان در تب می سوخت پاییز رنگش پرید و زمستان موهایش سپید شد اما بهار می خواست جوانی کند!
• فرصت چمدانش را جمع کرد و از دست رفت!
• سرش بالای دار رفت و به نقش قالی نگاهی انداخت!
• سیم تلگراف که پاره شد حروف روی زمین می ریخت!
• گوشی را که برداشت به سر مجسمه یک گوش چسباند.
• دل به دریا که زد، دلش تنگ شد!
• حوصله اش داشت سر می رفت که زیرش را خاموش کرد!
• مرغ تب داشت، وقتی روی تخم مرغها خوابید، به جای جوجه نیمرو در آمد.
 
بالا