Words with the same Pronunciation
کلمات با تلفظ یکسان
Aid کمک (کردن) He came to my aid. او به کمک من آمد. Do you know where the aid station is? آیا میدانید پست امداد کجاست؟ | Aide کمک کننده، آجودان مخصوص Have you seen General’s aide? آیا آجودان مخصوص تیمسار را دیده اید؟ |
Heir وارث The eldest son is usually the heir. معمولا بزرگترین پسر وارث است. Who is heir to the throne? وارث سلطنت کیست؟ | Air هوا، هواداران Let's go out and have some fresh air. برویم بیرون و کمی هوای تازه بخوریم. He sent the goods by air. کالا را با پست هوایی فرستاد. The clothes need to be aired. لباسها باید هوا بخورند. |
Isle جزیره John is from the British Isles. جان اهل جزایر بریتانیا است. | Aisle محل عبور بین دو ردیف صندلی The aisle in this theater is very narrow. فاصله راهروهای سالن این تاتر خیلی باریک است. |
Awl درفش If you want to make a hole in this leather, you should have a sharp awl. اگر بخواهید این چرم را سوراخ کنید باید درفش تیزی داشته باشید. | All همه All of them were dressed in black. همه لباس سیاه به تن داشتند. He has lived all his life in Tehran. تمام عمرش را در تهران زندگی کرده است. |
Aloud بلند Please read your sentence aloud. لطفا جمله ات را بلند بخوان. | Allowed اجازه دادن (گذشته) Smoking is not allowed here. سیگار کشیدن اینجا ممنوع است. She isn't allowed out after dark. به او اجازه داده نمی شود بعد از تاریکی بیرون از منزل باشد. |
Altar قربانگاه - محراب کلیسا A sacrifice was given on the altar. یک قربانی به قربانگاه هدیه شد. | Alter تغییر دادن Mother has altered the way she does her hair. مادر آرایش موهایش را تغییر داده است. These clothes are too large; they must be altered. این لباسها خیلی بزرگ هستند و باید درست شوند. |
Ante جلوی - قبل- پیش 7:30 A.M. (Ante meridiem) ساعت 7:30 صبح (قبل از ظهر) Antecedents پیشینیان - اجداد - نیاکان | Anti ضد - مخالف Anti aircraft missile. موشک ضد هوایی Anti tank guns. توپهای ضد تانک |
Assent موافقت کردن، رای دادن The President gave his assent to the bill. رئیس جمهور لایحه را تصویب کرد. By common assent. با موافقت همه، با تصویب همگان | Ascent سربالایی، صعود This hill has a sharp ascent. این تپه شیب تندی دارد. An ascent of three degrees. سربالایی به میزان سه درجه. |
Eight عدد هشت Eight divided by four makes two. هشت تقسیم بر چهار، دو می شود. | Ate زمان گذشته eat - خوردن Hossein ate all of the chicken. حسین همه مرغ را خورد. |
Bale عدل، لنگه two bales of cotton دو عدل پنبه | Bail ضمانت His father bailed him out of jail. به ضمانت پدرش از زندان آزاد شد. |
Bear تحمل کردن، زاییدن، خرس the bear the cost هزینه را متحمل شدن a fruit bearing tree درخت بارور |