۞ صد گونه-ی دل ۞

[پارسا مرزبان]

درود یاران من

۞

هر آنچه را که در دل دارید؛ از درد یا شادی،
در اینجا بنگارید!

من هم برایتان پاسخی را از شمس تبریزی خواهم نوشت.

امیدوارم که دلهایتان شاد شاد باشد!

۞


شمس الحق تبريزی صد گونه كند دل را

گــاهيش كند تيغی گـــاهيش ســپر سازد

۞



​

 

[baroon]

درود جناب مرزبان.
سپاس جانانه برای این ایجاد این جستار. خیلی خاص و خیلی مفید و خیلی خیلی دوست داشتنیه. من مشتاقشم؛ از وجودش و از اون مهمتر حضور ویژه ی شما خوشحالم. :شاد::شاد:
افتخار دادید.:گل:


برامون از راز آفرینش بگید.:احترام:

 

[Silver Star]

سلام پارسا جان :گل:
میشه برام از نامردی بگی؟

 

[پارسا مرزبان]

درود جناب مرزبان.
سپاس جانانه برای این ایجاد این جستار. خیلی خاص و خیلی مفید و خیلی خیلی دوست داشتنیه. من مشتاقشم؛ از وجودش و از اون مهمتر حضور ویژه ی شما خوشحالم. :شاد::شاد:
افتخار دادید.:گل:

درود نازنین گرامی

از این همه مهربانی سپاسگزارم.:گل:

برامون از راز آفرینش بگید.:احترام:

لو لاک لما خلقت الافلاک
نه چرخ به اختیار عاشق







​

 

[پارسا مرزبان]

سلام پارسا جان :گل:

صد سلام و درود سولماز گرامی
بسیار خوش آمدی نازنین.:گل:

میشه برام از نامردی بگی؟

جفایی کز بر معشوق آید
نثارش کن به شادی مرحبایی

مبارکتر ز غم چیزی نباشد
که پاداشش ندارد منتهایی

به نامردی نخواهیم یافت چیزی
خمش کردم که تا نجهد خطایی



​

 

[Maryam]

بسیار زیبا و دلنشین هست این تاپیک :گل:


مهربانی

 

[majnooneleyli]

کی را دوست می داشتم ولی دادگاه زندگی مارا محکوم به جدایی کرد. می خواستم برای از دست دادنش اشک بریزم ولی تمام اشک هایم را برای به دست آوردنش ریخته بودم از خدا می خوام توان این را به من بدهد که یک بار فریاد بکشم : نامرد:ناراحت:

 

[صاینا]

من را به غیر عشق به نامی صدا نکن​

​

غم را دوباره وارد این ماجرا نکن​

​

بیهوده پشت پا به غزلهای من نزن​

​

با خاطرات خوب من اینگونه تا نکن​

​

 

[mitra mehr]

سلام آقا پارسا خسته نباشید
از وفاداری بگین:گل:

 

[پارسا مرزبان]

بسیار زیبا و دلنشین هست این تاپیک :گل:

درود مریم گرامی

بسیار سپاسگزارم از شما ای مهربان:گل::گل::گل:

مهربانی

مرا گویی چه سانی من چه دانم
کدامی وز کیانی من چه دانم

چنین اندیشه‌ها را من کی باشم
تو جان مهربانی من چه دانم

خنک آن دم که گویی جانت بخشم
بگویم من تو دانی من چه دانم

ز بی‌صبری بگویم شمس تبریز
چنینی و چنانی من چه دانم





​

 

[پارسا مرزبان]

یکی را دوست می داشتم ولی دادگاه زندگی مارا محکوم به جدایی کرد. می خواستم برای از دست دادنش اشک بریزم ولی تمام اشک هایم را برای به دست آوردنش ریخته بودم از خدا می خوام توان این را به من بدهد که یک بار فریاد بکشم : نامرد:ناراحت:

سلام بر تو که سین سلام بر تو رسید
سلام گرد جهان گشت جز تو نپسندید

بگرد بام تو گردان کبوتران سلام
که بی‌پناه تو کس را نشاید آرامید

چو پر و بال ز تو یافتست هر مرغی
ز غیر تو به کجا باشدش امید مرید

به هر طرف که ببینی تو مرغ سوخته پر
بدان که از طمع خام سوی دام پرید

تو آب کوثری و سوخته به تو آید
برویدش سپس سوز پر و بال جدید




​

 

[پارسا مرزبان]

من را به غیر عشق به نامی صدا نکن​

غم را دوباره وارد این ماجرا نکن​

بیهوده پشت پا به غزلهای من نزن​

با خاطرات خوب من اینگونه تا نکن​

تویی جان من و بی‌جان ندانم زیست من باری
تویی چشم من و بی‌تو ندارم دیده بینا

رها کن این سخن‌ها را بزن مطرب یکی پرده
رباب و دف به پیش آور اگر نبود تو را سرنا




​

 

[Mahdi Askari]

سلام پارسا خان
میگم شمس برای کنکور هم سروده اگه گفته بذار ببینیم تعریف کرده یا مثل ما بد و بیراه گفته :نیش:

 

[پارسا مرزبان]

سلام آقا پارسا خسته نباشید
از وفاداری بگین:گل:

در آن فلک که شعاعات آفتاب دلست
هزار سایه و ظل هما چه سود کند

دلا تو چند زنی لاف از وفاداری
برو به بحر وفا این وفا چه سود کند

برو به نزد خداوند شمس تبریزی
فقیر او شو جانا غنا چه سود کند




​

 

[پارسا مرزبان]

سلام پارسا خان
میگم شمس برای کنکور هم سروده اگه گفته بذار ببینیم تعریف کرده یا مثل ما بد و بیراه گفته :نیش:

درود مهدی گرامی

بسیار خوش آمدی نازنین، راستش آنچنان که پیداست، شمس تبریزی هم بسیار از درس و کنکور بیزار بوده است!:غش2:سواد و کنکور برای سیاه کردن دفترهاست، شمس در پی سپید کردن دلهاست!:بله:

دفتر صوفی سواد حرف نیست
جز دل اسپید همچون برف نیست

زاد دانشمند آثار قلم
زاد صوفی چیست آثار قدم




​

 

[Maryam]

سلام وقتتون بخیر
خیلی دوست دارم الان شعری از شمس تبریزی در رابطه با :
امید بخونم .

ممنونم ازتون :گل:

 

[پارسا مرزبان]

سلام وقتتون بخیر
خیلی دوست دارم الان شعری از شمس تبریزی در رابطه با :
امید بخونم .

ممنونم ازتون :گل:

صد سلام و درود ای نازنین:گل:

برنشین ای عزم و منشین ای امید
کز رسولانش پیاپی شد نوید

دود و بویی می‌رسد از عرش غیب
ای نهانان سوی بوی آن پرید

هر چه غفلت کور و پنهان می‌کند
دود بویش می‌کند آن را سپید

ما ز گردون سوی مادون آمدیم
باز ما را سوی گردون برکشید

همچو مریم سوی خرمابن رویم
زانک خرمایی ندارد شاخ بید

بس کن و از حرف در معنی گریز
چند معنی را ز حرفی می‌مزید

این مزیدن طفل بی‌دندان کند
گر شما مردید نان را خود گزید






​

 

[fatemeh]

جناب شمس دوست ندارن بیان تالار ادبیات؟!:ناراحت:

 

[پارسا مرزبان]

جناب شمس دوست ندارن بیان تالار ادبیات؟!:ناراحت:

مرا اگر تو نخواهی منت به جان خواهم
وگر درم نگشایی مقیم درگاهم

چو ماهیم که بیفکند موج بیرونش
به غیر آب نباشد پناه و دلخواهم

کجا روم به سر خویش کی دلی دارم
من و تن و دل من سایه شهنشاهم

به توست بیخودیم گر خراب و سرمستم
به توست آگهی من اگر من آگاهم

برآ چو ماه تمام و تمام این تو بگو
که زیر عقده هجرت بمانده چون ماهم





​

 

[fatemeh]

پس یعنی اجازه هست تاپیک بره تالار ادبیات؟:شاد2:
آیا وکیلم؟:نیش2: