• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

.•: با تو تا کــنـج دنـج دل :•.

baroon

متخصص بخش ادبیات




بــه نــام دوســـت ○•





حرف اوّل؛ سلام

...
......
............


زندگی پر است از گره هایی که تو آن را نبسته ای!
امّا باید
تمام آنها را به تنهایی باز کنی؛
تنهای
تنها نه
نمی توان

با
یاد و کمک خدا... البته می توان






با افتخار این کنج دنج رو تقدیم می کنم به طه ی عزیز و نیکخوی ایران انجمن
تا دلانه های زیباشو برای ما به یادگار بذاره. :ایول:
شما هم اگر برای کنج دلتون یه جای دنج می خواید، مهمون این خونه باشید.:گل:

باغ احساس و وجودت سبز دوست خوبم...



 
آخرین ویرایش:

taha moien

کاربر ويژه
به بهارم نرسیدی...به خزانم بنگر

دنيا به هم نمي خورد...

دنيا پر از حوادث گوناگون

دنيا پر از وقايع رنگارنگ

از مرگ،از تولد،

از صلح،جنگ،

از جشن،از جدايي

از فتح از شكست

هر لحظه صدهزار اتفاق هست!

اين آرزوي كوچك ما نيز

يك رويداد ساده است

من خود،درست و راست،نمي دانمش كه چيست

يك اشتياق پاك؟

يك آرمان شيرين؟

يك هاله مقدس؟

يك عشق تابناك؟

از نوع نامكرر"يك نكته بيش نيست"

در بين صدهزار هزار اتفاق،گم!

دنيا به هم نمي خورد اي مردم!

بعد از هزار مرحله دوري

بعد از هزار سال صبوري!

اين يك زياده خواهي نيست

اين نيست يك توقع بي جا!

اين نيست يك هوس

اين آخرين تضرع يك عاشق است و بس:

باري اگر به سينه دلي داريد

اين آرزوي ساده ما را بر آريد

ما را به هم ببخشيد.

ما را براي هم بگذاريد.

در اين لحظه هاي مانده به جا،از حيات ما.

ما را به يكديگر بسپاريد!

 

taha moien

کاربر ويژه
پاسخ : به بهارم نرسیدی...به خزانم بنگر

از امشب میان واژه ها انگار
درگیرم
من از این واژه های تلخ و تکراری
دلگیرم
شب رویا و کابوسش
تن تب دار و درمانش
طلوع صبح و بیداری
من و تکرار تنهایی
هوای تازه و نم دار
شکایت های بس غم دار
دل بی تاب یک عاشق
 

taha moien

کاربر ويژه
پاسخ : به بهارم نرسیدی...به خزانم بنگر

هوس کوچ به سرم زده.
شاید هم هجرت.
نمی دانم.

ز این بی دلی ها خسته شدم.
دستانم رابه دستان هیچ کس می سپارم و درد دل می کنم با درختان.
دیوانگی هم عالمی دارد
 

taha moien

کاربر ويژه
پاسخ : به بهارم نرسیدی...به خزانم بنگر

شمشیرم را از رو بستم با خودم می جنگم . . .. .
من عشق را در خودم کشتم . ... .
بار این امانت کمرم را می شکست . .. ..
ولی هنوز هم دلم برای دلم تنگ می شود . . .. .

 

taha moien

کاربر ويژه
سبک تر از شاعر

كسي مثل منه عاشق

به احساس تومومن نيست

ميخوام افسانه شم با تو

ميدونم غير ممكن نيست


:گل:*********************************:گل:

تنهایم

کنار پنجره می آیم
نسیم تبسم تو جاریست
قاصدکها آمده اند
در رقص باد و یاد
سبز
سپید
سرخ...
و این آخرین قاصدک
چقدر شبیه لبخند خداحافظی توست

 

taha moien

کاربر ويژه
پاسخ : سبک تر از شاعر

[FONT=Vazir black,avant garde]باز در پنجه ی تاریکی شب
سوز این سینه ی من حسرت تست
باز در سجده ی کفر آلودم
یادت ایمان مرا با خود شست
چشمت افسونگر احساس نیاز
رقصت احیاگر بی تابی هاست
هم در این خانه ی پر گشته ز آه
یاد تو علت بی خوابی هاست

 

taha moien

کاربر ويژه
پاسخ : سبک تر از شاعر

اینطور نمیشود


باید یک غریق نجات همیشه همراهم باشد


غــرق در فـکرت شدن اصلا دست خودم نیست
 

taha moien

کاربر ويژه
دفتر سفید تو.....


کوچه ها را بلد شدم

رنگهای چراغ راهنما

جدول ضرب

دیگر در راه هیچ مدرسه ای گم نمی شوم

اما گاهی میان آدمها گم می شوم

آدم ها را بلد نیستم.!

 

taha moien

کاربر ويژه
پاسخ : دفتر سفید تو.....

آنقدر

فریادهایم را

سکوت کرده ام

که اگر به چشمانم بنگرید

کر می شوید…

fotopic_ir_1125_copy.jpg
 

taha moien

کاربر ويژه
پاسخ : دفتر سفید تو.....

بدنت را برای خود نگه دار

ذهنت را به من بسپار

که بدن های زیبا بسیارند و ذهن های

زیبا ، انگشت شمار ……
 

taha moien

کاربر ويژه
پاسخ : دفتر سفید تو.....

نه


تو دروغگو نیستی


من حواسم پرت است


گفته بودی دوستم داری بی اندازه


خوب که فکر می کنم


تازه می فهمم که “بی اندازه” یعنی چه
 

taha moien

کاربر ويژه
پاسخ : دفتر سفید تو.....

کافی نیست :

آواز پرنده

رنگ طلوع خورشید

شکل دانه ی برف

صدای نفس های تند باران و برگ .....

حرف بزن حرف .....
 

taha moien

کاربر ويژه
واسه کسی که دیگه نمیاد....

واسه کسی که دیگه نمیاد......

میان بغض تولد لحظه های بی قراری ام همیشه کسی هست برای آمدن که هرگز نیامده
 

taha moien

کاربر ويژه
پاسخ : واسه کسی که دیگه نمیاد....

تو را دوست دارم
تنها بخاطر خودت
تو را با همه خوبی ها و زیبایی هایت می پرستم
وقتی نیستی
دستانم به وسعت فاصله ها خالی است
و به غریبی یک پرنده شب تنهاست
شب هنگام که به خوابم می آیی
و چشم باز میکنم و میبینم که نیستی
نگاهم طعم باران میگیرد..............
 

مهشید

کاربر ويژه
پاسخ : دفتر سفید تو.....

برایت خاطراتی بر روی این دفتر سفید نوشتم
که هیچکسی نخواهد توانست چنین خاطرات شیرینی را
برای بار دوم برایت باز گوید.
چرا مرا شکستی ؟چرا؟
اشعاری برایت سرودم
که هیچ مجنونی نتوانست مهربانی و مظلومیت چهره ات را توصیف کند
چرا تنهایم گذاشتی ؟چرا؟
چهره پاک و معصومت را هزار بار بر روی ورق های باقی مانده وجودم نگاشتم
چرا این چنین کردی با من ؟چرا؟
زیباترین ستارگان آسمان را برایت چیدم.
خوشبو ترین گلهای سرخ را به پایت ریختم.
چرا این چنین شد/؟چرا؟
من که بودم؟
که هستم به کجا دارم می روم
 

mitra mehr

متخصص بخش خانه و خانواده
پاسخ : دفتر سفید تو.....

[h=6]وقتی آدما میگن بارون رو دوست داریم ولی تا بارون میاد چتر باز میکنن...
وقتی میگن پرنده رو دوست داریم ولی تو قفس نگهش میدارن...
باید از دوست داشتن آدما ترسید!
 

taha moien

کاربر ويژه
پاسخ : دفتر سفید تو.....

سخت ترين چيز اينست

كه نداني و در گمراهي غرق باشي

كه آيا او

از پشت چشمان آسمانيش

نگاهي هم به تودارد يا نه!

مي داني ؟


سخت ترين چيز اينست.
 

taha moien

کاربر ويژه
پاسخ : دفتر سفید تو.....

از ترس اینکه مبادا تمام

درهای بهشت بسته شوند


میدوم برای جلب نظرت


غافل از اینکه


هرچه بیشتر می دوم ،تو دورتر می روی


بهشت مطاع من نیست


تلاش می کنم، به حریم چشمانت راهم دهی

 

taha moien

کاربر ويژه
پاسخ : واسه کسی که دیگه نمیاد....

این روزها حال دلم خوب است....

خــدا دارد خدایی میکند

تـــــو هم هستی، کمی دور اما هستی، همین خوب است

و من دست به کارهای عجیب میزنم و منتظرم ببینم خدا برایم چه رقم میزند!

دوستش دارم زیاد

میدانم دوستم دارد زیاد

برای همین منتظرم ببینم چه میکند آخر این قصه را....

برای همین است که وقتی مناجات می خوانم دلم قرص تر می شود

بلند می خوانم انقدر که شیطان بشنود و دور شود..... خیلی دور

و خدا بماند نزدیک، نزدیک تا همیشه!
 
بالا