
خجسته ميلاد چهارمين اختر فروزان آسمان امامت ،
چهارمين گل بوستان ولايت زين العابدين ،
سيد الساجدين ، امام عابدان و عاشقان ،
حضرت علي ابن الحسين عليه السلام
بر شيعيان و دوستداران حضرتش مبارک باد



قال الامام علی بن الحسین علیه السلام :
1. إنَّ الْمَعْرِفَهَ، وَكَمالَ دینِ الْمُسْلِمِ تَرْكُهُ الْكَلامَ فیما لایُغْنیهِ،
وَقِلَّهُ ریائِهِ، وَحِلْمُهُ، وَصَبْرُهُ، وَحُسْنُ خُلْقِهِ.
همانا معرفت و كمال دین مسلمان، در گرو رهاكردن سخنان
و حرف هائى است كه به حال او و دیگران سودى ندارد.
و از ریا و خودنمائى دورى جستن، در برابر مشكلات زندگى بردبار
و شكیبا بودن و داراى اخلاق پسندیده و نیك سیرت بودن است.
تحف العقول: ص 202، بحارالأنوار: ج 2، ص 129، ح 11



پیشانی ات عرش خدا , چشم تو دریای حیا
محراب یارب یاربت شد قبله گاه ما سوا
بشکفته باغ آینه امشب به دامان حسین
بنگر در آغوش ملک فرزند و جانان حسین

تو را میجویم از قله های رفیع نیایش،
تو را میجویم از هوای مطبوع مدینه،
از زلالی طلوع یک صبح تازه.
متولد میشوم از حس تازه سرودن.
پلک میزنی و کربلا در ذهن جهان تکثیر میشود.
پلک میزنی و سفارت عشق،
بر شانه هایت سنگینی میکند.
پلک میزنی و اخبارگوی تاریخ سرخی میشوی
که تا الی الابد این خط سرخ ادامه دارد.
به دف و چنگ عرشیان پلک میگشایی
تا ادامه کارنامه برهوت کربلا باشی.
از خطبه هایت آتشفشان جاری میشود
و از دعاهایت، زلالی یک رود به دنیا میآید.
تو میآیی و ذائقه واژه ها،
از عطر دعا آکنده میشود.
تو میآیی و بر صبح لبانت،
معنویت عارفانه نقش میبندد.
تو میآیی و روح ناآرام سجاده ها را
به آرامشی خواستنی می سپاری.
میآیی و شولای باران بر دوش،
باب الحوائج میشوی.
دست بالا میبری و برای درختهای بهشت،
باران تلاوت میکنی.
صحیفه سینه را میگشایی
و صحیفه سجادیه ای مینویسی
که زبور آل محمد میشود .


قلب زمانه مي طپد
چشم ها به راه آمدنش خيره شده
ضربان تند قلب مادرش
بشارت آمدن نوري درخشان
به دنياي تيره جاهليت ميدهد
مردی می آيد
که دستانش بوی کرامت،
پيشانی اش بوی بندگی
وگام هايش، ندای ايستادگی
سرمی دهد.
بهار به حيرت ايستد،
باد سجده می کند
و خورشيد، شکرانه می دهد
دردانه بيت حسين بن علي (ع)
ميلادت مبارك باد

هم یار آشنای منی زین العابدین
هم زینت دعای منی زین العابدین
سجاده را به عشق شما پهن میکنم
تو ذکر سجده های منی زین العابدین




بارالها! سپاس تو را بر پردهپوشیت پس از علمت و بر عافیتدادنت بعد از آگاهیات؛ چرا که هریک از ما کارهای عیبدار کردهایم و تو آن را علنی نساختهای و مرتکب زشتی شدهایم و تو رسوا نساختهای و در خفا کارهای بد کردهایم و تو کسی را بر آن دلالت ننمودهای، چه بسا نکوهیده که ما مرتکب شدهایم و چه بسیار فرمان که ما را بر آن مطلع فرمودی و ما از آن تخطی کردیم و بسا زشتیها که اندوختیم و بسا خطاها که دست به ارتکاب آن زدیم که تو خود از آن اطلاع داشتهای، صرفنظر از بینندگان دیگر؛ و تو از هرکس دیگری بر افشای آن تواناتر بودی، عافیت تو در جلوی چشمان ایشان پردهوار فرو افتاد و چون سدی جلوی گوشهایشان را گرفت.
بارالها! درود بر محمد و خاندان وی و مرا از ریختوپاش بیجا و زیادهروی بازدار و با دهش و میانهروی تقویت فرما و به من نیکسنجی بیاموز و به لطف خویش از تبذیر نگاهدار و قوت و روزیم را از راه حلال تأمین فرما و انفاقم را به راههای خیر معطوف دار و آن مال را که در من مایه عجب گردد یا منتهی و منجر به سرکشی شود، باز ستان.
بارالها! از ستمرسیدهای که در پیش من مورد ستم قرار گرفته و به یاری او برنخاستهام و از احسانی که درباره من انجام یافته و شکرانهاش را به جای نیاوردهام و از آدم بدکاری که از من پوزش خواسته و من پوزش وی را نپذیرفتهام و از مستمندی که به من روی سؤال آورده و به او ایثار نکردهام و از حق حقداری که برعهده من بوده و آن را نپرداختهام و از عیب مؤمنی که بر من آشکار شده و آن را پردهپوشی نکردهام و از هرگناهی که مرا پیش آمده و از آن خود را به دور نداشتهام، به سوی تو پوزش میطلبم.
