من دیگه غربت نمی خوام عشقو با حسرت نمی خوام
صدای هق هق و گریه کنج این خلوت نمی خوام
هر جایی که درد زیاده قلبم اونجا خونه کرده
غمو مهمون کرده و زود خوشی رو روونه کرده
چه بی اندازه می خوامت چقد زود عاشقم کردی
تو از تو خلوت شب هام یه دنیا بغضو کم کردی
چه بی اندازه درگیره نگاه آسمونیتم
چه تو خواب و چه بیداری به دنبال نشونیتم
دوباره باورت کردم مثه خون تو رگام بودی
می دونستم یه روز میری ولی نه به همین زودی
همین مدت کوتاهم یه آرامش خوبی داشت
دروغات مثل اون وقتا بازم رو من اثر می ذاشت
نمی دونی چقدر خوبه یه وقتایی پشیمونی
تموم درد من اینه که تو اینو نمی دونی
به من فرصت بده بازم تو چشمای تو پیدا شم
یه بار دیگه بیام پیشت دوباره عاشقت باشم