[FONT=Vazir]صبح بود. صبحی پاییزی. باد با بی رحمی می وزید و برگ های سرگردان درختان را که از شاخسار ها به دور افتاده بودند، به هر سو پراگنده می کرد. درختان چون اسکلت ها، کرخت و بی روح می نمودند. دیگر از آن طراوات بهاری و آن شگوفه های سرخ و سپید خبری نبود. جای چهچهء پرندگان بهاری را آواز کریه...