• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

نتایح جستجو

  1. H

    مداد سفید

    مداد رنگی ها مشغول بودند به جز مداد سفید هیچ کسی به او کار نمی داد همه می گفتند تو به هیچ دردی نمی خوری یک شب که مداد رنگی ها توی سیاهی کاغذ گم شده بودند مداد سفید تا صبح کار کرد ماه کشید مهتاب کشید و آنقدر #ستاره کشید که کوچک و کوچکتر شد صبح توی جعبه مداد رنگی جای خالی او با هیچ...
  2. H

    بابام

    [FONT=Vazir]ﺩﯾﺮﻭﺯ ﺑﺎﺑﺎﻡ ﺍﻭﻣﺪ ﺧﻮﻧﻪ ﻧﯿﺸﺸﻢ ﺗﺎ ﺑﻨﺎ ﮔﻮﺵ ﺑﺎﺯﻩ ﻣﻦ : ﺳﻼﻡ ﺑﺎﺑﺎ؛ ﭼﯿﻪ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﯽ؟ ﺑﺎﺑﺎﻡ : ﺳﻼﻡ ﻋﺰﯾﺰﻡ ( ﺑﺎ ﻟﺒﺨﻨﺪ ) ﻫﯿﭽﯽ ﺑﺎ ﻣﺎﺷﯿﻨﺖ ﺗﺼﺎﺩﻑ ﮐﺮﺩﻡ ﻣﻦ: ﺷﻮﺧﯽ ﻣﯿﮑﻨﯽ !|: ﺑﺎﺑﺎﻡ: ﻧﻪ ﺟﻮﻥ پژی ﺭﺍﺱ ﻣﯿﮕﻢ ﻣﻦ : ﻋﻪ ﺑﺎﺑﺎ ﯾﻌﻨﯽ ﮔﻨﺪﺷﻮ ﺩﺭﺍﻭﺭﺩﯼ ﻣﯿﺪﻭﻧﯽ ﺍﯾﻦ ﭼﻨﺪﻣﯿﻦ ﺑﺎﺭﻩ!!! ﺣﺎﻻ ﻣﻨﻢ ﻋﺼﺒﺎﻧﯽ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺻﺤﻨﻪ ﺭﻭ ﺗﺮﮎ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ ﺑﺎﺑﺎﻣﻢ...
  3. H

    آتش

    [FONT=Vazir]روزی کودکی برای خرید آب نبات به شیرینی فروشی رفت. زمانیکه که فروشنده به کودک گفت می تونه که آب نبات برداره کودک گفت لطفا شما خودتون بدین.مرد آب نبات فروش یک مشت آب نبات برای کودک توی پاکت ریخت و کودک خیلی شاد در حال خروج از مغازه بود که فروشنده ازش پرسید چرا خواستی که من برات آب نبات...
  4. H

    مشکلات

    [FONT=Vazir]در يك مزرعه، تعدادى از حيوانات به همراه صاحب مزرعه زندگى مى‌كردند. يك روز، خر مزرعه توى چاه افتاد. حيوانات جمع شدند و شروع كردند به سر و صدا كردن، تا صاحب مزرعه فكرى براى نجات خر بيچاره بكند. بعد از كمى فكر كردن، چيزى به ذهن مزرعه‌دار رسيد. خر پير بود و چاه هم بايد پُر مى‌شد...
بالا