اي انسان ، تو طبيب خويشتن هستي
هم دردها براي تو بيان شده است
و هم به دواي آن دردها راهنمايي شده اي
اعتياد بلاي سياه و خانمان سوز بشري در عصر بيگانگي از خود است . دامنه ابتلاء به اعتياد از وابستگي به مشروبات مرگبار الكلي در كشورهاي غربي ( الكليسم ) گرفته تا اعتياد به مواد افيوني كه بدبختانه هنوز گريبانگير جامعه مسلمانان است گسترده است .
گويي ، انسان امروزي براي گم كردن خود و فرار از اضطرابها و افسردگيهاي خويش راهي جز وابستگي به صدها نوع ماده ، روانگردان پيدا نكرده است . حال آن كه اگر به مجموع تعداد معتادان به الكل و مواد مخدر در سراسر جهان ، شمار كساني كه به لهو و لعب هاي ديگر از جمله قمار و انحرافات جنسي و .. اعتياد دارند را اضافه كنيم ، به آمار تكان دهنده و وحشتناكي خواهيم رسيد كه خبر از افول دردناك ستاره انسانيت مي دهد .
با اين كه فجايع ناشي از اعتياد از جنبه هايي مختلف فرهنگي ، اجتماعي ، سياسي ، اقتصادي و .. قابل بررسي است . اما تنها در بعد پزشكي قضيه مي توان به اين نكته اشاره كرد كه هر سال بخش عظيمي از توان پزشكي و روانپزشكي كشورها ، مصروف درمان عوارض جسمي و رواني متعدد معتادان و تاثيرات شومي كه خواه ناخواه بر اعضاي خانواده شخص معتاد وارد ميشود ، مي گردد .
هر چند علتهاي مختلفي در ابتلاي به اعتياد مطرح شده است ، اما بيشتر تخدير روان و تجربه تغيير حالات رواني ناشي از سرخوشي و نشئه است كه سبب گرايش به اعتياد مي شود و به اين ترتيب ، شخص معتاد از خود مي گريزد و دچار خود فراموشي مي شود و اين درست برعكس جريان مقتدر خودشناسي و معرفت النفس موجود در تعاليم نماز است . نمازگزاران با تكرار دايم آيات هفتگانه سوره حمد ( سبع المثاني ) كه چون حلقه هاي به هم متصل ، هر كدام راهگشاي بعدي مي باشد پيوسته سرنوشت خود را مرور مي كنند و در مسير خودشناسي و خود باوري گام بر مي دارند و با اعتقاد به إياك نعبد و إياك نستعين
از هيچ چيز جز خدا براي التيام دردهاي خويش ياري نمي جويند .
و اين گونه است كه نماز حقيقي تيشه بر ريشه اعتياد مي زند . به قول انديشمند شهيد و استاد بزرگ مطهري (ره ) :
راز اين كه اكثر جاني هاي دنيا معتاد به يك سلسله سرگرميهاي خيلي شديد از قبيل مصرف ترياك و هروئين و مشروبات الكلي و قمار هستند ، اين است كه مي خواهند از خودشان فرار كنند. مثل اين كه درونشان پر از مار و پر از عقرب است و دايم او را مي گزند و اين اعتياد ها مانند مرفيني است كه به انساني كه از شدت درد مي نالد تزريق مي كنند ، تا درد را احساس نكند ، اين بدبختي بزرگي است كه انسان نتواند خودش را آنچنان بسازد تا بتواند با خودش خلوت كند .
بر عكس بيشتر اهل صلاح و تقوي و اخلاق ( نمازگزاران ) و آنهايي كه نداي وجدانشان را هميشه مي شنوند ، معتاد به اينها نيستند و از هر چه كه آنها را از خودشان منصرف مي كند فرارمي كنند ، دلشان مي خواهد ، خودشان باشند و در خودشان فكر كنند . چون عالم درونشان از عالم بيرونشان واقع سالم تر است
شيطان ، به وسيله وسواس نمي تواند بر ضرر بنده خدا كاري بكند
مگر آن كه بنده از ياد خدا اعراض كرده باشد .
وسواس ( Obsession) از قديمي ترين اختلالات شناخته شده رواني است كه بين مردم از شيوع نسبتا بالائي ( حدود دو درصد جامعه ) برخوردار است وسواس را امروزه در دو عنوان كلي وسواس فكري ( مانند احتياط يا تنفر مربوط به ترشحات و مواد دفعي بدن ، ترس از وقوع اتفاقات وحشتناك مثل آتش سوزي و مرگ و .. ) و وسواس عملي
( مانند شست و شوي دست ، استحمام ، آرايش مفرط ، امتحان درها و قفلها ، مرتب و منظم كردن ، احتكار و جمع آوري و .. ) طبقه بندي مي كنند .
موضوع سخن امروز ما وسواس فكري است كه مي تواند مشكلات متعدد و مسايل آزار دهندة بسياري را براي شخص مبتلا و اطرافيانش به همراه داشته باشد . در اين حالت شخص مبتلا ممكن است تصاويري ذهني به شكل صحنه هاي وحشتناك و ناراحت كننده بسياري داشته باشد كه هر چه بيمار سعي در مقاومت در مقابل آنها دارد ، نمي تواند از آنها خلاص شود اين وسوسه فكري از موضوعات بسيار كلي مانند سؤال ذهني درباره اينكه : چه كسي خدا را آفريده ؟ هدف از زندگي چيست ؟ و .. گرفته تا افكار گناه آلوده جنسي و ترسهاي مرضي و .. متفاوت است و تقريبا همه اين افكار بيمار را در وضعيت وحشتناكي قرار مي دهند .
اما درست برخلاف آنچه كه در مورد شخصيتهايي مثل جان باني يان ( خطيب و مؤلف انگليسي در قرن هفدهم ) كه به شدت از افكار وسواسي در ارتباط با خدا و مذهب رنج مي برد . به نظر مي رسد ، مذهب و شكوهمندترين جلوه آن يعني نماز مي توانند در زدودن وسواس فكري نقش بسيار مهمي بازي كنند .
گواه اين موضوع نيز يادآوري اين مساله است كه در منابع اسلامي وسواس پديده شناخته شده ايست و به آن به عنوان وسوسه اي از سوي شيطان اشاره مي شود . به عنوان مثال در كتاب اصول كافي ( باب عقل و جهل ) آمده است : در نزد امام صادق (ع) شخصي را به عقل و درايت نام بردند و گفتند او وسواس دارد ، حضرت فرمود : چگونه عاقل است كه شيطان را اطاعت مي كند ؟
در اين مورد حتي منابع اسلامي از قول معصومين (ع) روشهاي متعددي را براي پيشگيري و درمان وسواس پيشنهاد كرده اند ، كه از آن جمله بهره از ادعيه و اذكار خاصي از جمله ( لا اله الا ا ) و ( لا حول و لا قوه الا باا ) مي باشد كه در حقيقت ما حصل همه آن روشها را مي توان در ذكر خدا خلاصه كرد .
در منابع علمي جديد ، براي متوقف كردن افكار وسواسي ، علاوه بر درمانهاي دارويي و حتي قبل از آن درمانها ، از روشهاي خاصي استفاده مي شود كه مهمترين آنها روش توقيف فكر نام داد و بدين ترتيب است كه از بيمار خواسته مي شود كه به طور عمد افكار وسواسي خود را آزاد بگذارد و در اين بين ناگهان درمانگر با صداي بلند و بيزار كننده ، فرياد مي زند : ايست !؟! به نظر مي رسد اين عمل جريان فكر وسواسي را متوقف مي كند .
با اين وصف برخي از اذكار و توجهات حين نماز نه تنها به اين قبيل روشها قابل مقايسه است ، بلكه بسيار موثرتر به نظر مي رسد .
استفاده زبان و ذهن از ذكر غير المغضوب عليهم و الضالين كه جدائي راه مؤمن را از ابليس و شيطان نشان مي دهد دست كم ده بار ، طي نمازهاي يوميه و فيض بردن از سوره مباركه ناس بعد از حمد ، بخصوص توجه آيات شريفه من شر وسواس الخناس الذي يوسوس في الصدور الناس به عنوان عواملي قدرتمند در توقف افكار وسواسي مطرحند .
همان طور كه اشاره شد ائمه معصوم (ع) كه پزشكان حقيقي بشرند ، براي دوري از وسواس ذكر خدا را پيشنهاد كرده اند و اين فرمان الهي است كه براي ذكر من نماز را به پا داريد ( اقم الصلوه لذكري ).
در شماره گذشته از تاثير نماز بر وسواس فكري سخن گفتيم و اينكه به نكته اي پيرامون وسواس عملي مي پردازيم كه نمونه هاي آشناي زيادي از آن را مي توان در جامعه اطراف پيدا كرد . از جمله اين نمونه ها مي توان به افرادي اشاره كرد كه گرايش به انجام مكرر فعاليتهايي معين مثل شستشو و نظافت دارند و حتي پس از بارها شستشو و آب كشيدن همچنان نسبت به پاك شدن شي مورد نظافت شك دارند !
يا كساني كه هيچوقت از موثر بودن استحمام يا صحت غسلهايشان مطمئن نيستند ، و يا خانمهايي كه به شكل مبالغه آميز آرايش مي كنند يا لباسي را بارها مي پوشند و در مي آورند . اما سرانجام باز هم نسبت به زيبا شدن خود شك دارند ! يا افرادي كه ميل نامعقول و اجباري نسبت به شمارش يا جمع آوري اشياء يا مرتب و منظم بودن افراطي و غير متتظره دارند يا كساني كه در مورد اين كه آيا فلان كار را انجام داده اند ( مثلا كليد برق را خاموش كرده اند ؟ يا شير آب و گاز را بسته اند ؟ ) دائما دو دل هستند و..
با اين كه نقل سرگذشت هاي بامزه اين قبيل افراد نمونه هاي برجسته اي از ادبيات طنز دنيا را به خود اختصاص مي دهد و يا حتي عده اي از شخصيتهاي علمي جهان را مبتلا به اين بيماري دانسته اند اما روشن است كه زندگي اين قبيل افراد براي خود و اطرافيانشان گاهي تا چه حد غير قابل تحمل و ناراحت كننده مي شود. بدين ترتيب لزوم توجه خاص به منظور رفع اين عارضه و مقابله با آن از مباحث ويژه روانشناسي و روانپزشكي امروز به شمار مي آيد .
بخصوص كه وسواس ( فكري و عملي ) در ارتباط نزديك با بيماريهاي ديگر رواني نيز مي باشد . بعنوان مثال : معلوم شده است كه يك پنجم از موارد حالتهاي وسواسي نشانه هاي افسردگي و يك هشتم نشانه هاي اضطرابي دارند .
عليرغم اين كه اسلام ، آيين نظم و ترتيب و مسلك پاكيزگي و طهارت است ، اما آنجا كه كار به افراط و مبالغه مي كشد و پديده اي از عدل دور مي گردد ، اسلام (بخصوص تشيع) آن پديده را مذموم تلقي مي نم ايد و براي نزديك نمودن آن به تعادل راه حل عملي پيشنهاد مي كند . از جمله اين افراط ها وسواس است . كه گفتيم به عنوان وسوسه اي از سوي شيطان در تعاليم اسلامي نام برده مي شود و بخش قابل توجهي از تعاليم اسلامي و بخصوص نمود برجسته آن يعني نماز به زدودن و سواس از زندگي انسانها اختصاص دارد.
چنانچه مروري بر آداب طهارت در رساله هاي فقهي علماء شيعه داشته باشيم ، متوجه مي شويم ، كه بسياري از دستورات توجه به شك هاي وسواس آميز در مورد طهارت جسم يا لباس را باطل اعلم كرده اند ، مثلا اگر شخصي شك كند كه وضويش باطل شده يا نشده است ، بايد بنا را بر باطل نشدن آن بگذارد ، يا آن كه اگر شك كند لباسش نجس يا پاك است بنا را بر پاك بودن لباس مي گذارد .
اين دستورات در آداب نماز نيز به همين گونه است ، بعنوان مثال از جمله شكياتي كه هرگز نبايد بدان اعتنا نمود ، شك كثير الشك ( كسي كه زياد شك مي كند ) است . يا اين كه در بسياري از ساير شكيات نماز ( مثلا شك بين 3 و 4 ركعت ) بايد براي پرهيز از وسواس بنا را به يك طرف شك گذاشت و بدان عمل نمود .
بدين ترتيب آموزشهاي نماز ، بسي قدرتمندتر از روشهاي معمول در علم غرب ( مثل روش حساسيت زدايي تدريجي ) در زدودن وسواس مطرحند ، چرا كه انسان نمازگزاري كه در شبانه روز بارها به تعاليم ضد وسواس توأم با نماز گردن مي نهد ، در زندگي روزمره خود ، قطعا دور از وسواس خواهد زيست .
سوره مباركه بقره / آيات شريف 445 و 153
قدمت “ خودكشي ” به اندازه قدمت خود انسان است . در سراسر تاريخ مكتوب بشر ، به اقدام انسان براي از ميان بردن خود اشاره شده است .كه از آن جمله مي توان به داستان خودكشي “آژاكس ” در ايلياد هومر اشاره كرد .
تقريبا هيچ جامعه اي را نمي توان يافت كه اقدام به خودكشي در آن بوقوع نپيوندد. توجه كنيد كه “ اقدام به خودكشي ” با “ خودكشي موفق ” تا حدودي متفاوت است ، بعنوان مثال ثابت شده است كه خودكشي هاي جدي و مصمم كه معمولا از روشهاي جدي و خشونت آميز ( مثل پرت كردن خود از ساختمانهاي مرتفع ، پريدن زير قاطر ، حلق آويز كردن ، بريدن رگ يا استفاده از گلوله و ..) صورت مي گيرد ، عمدتا در مردها و در سنين بالا و با موفقيت بوقوع مي پييوندد.
در عوض “ اقدام به خودكشي ” به شيوه تهديد آميز يا نمايشي و با استفاده از روشهاي كم خطر تر مثل مصرف دارو ، بيشتر در خانمها و در سنين جواني شايع است و كمتر به موفقيت مي انجامد . هر چند كه در موارد تهديد و اقدام نمايشي به خودكشي نيز بايد مساله را كاملا جدي گرفت . چرا كه 70 تا 80 درصد كساني كه خودكشي موفق مي كنند ، قبلا نيت خود را با كسي در ميان گذاشته اند كه البته مورد توجه قرار نگرفته است .
در هر صورت آن چه كه براي ما مهم است ، دلايل اقدام به خودكشي يا خودكشي موفق است كه عمدتا به سه گروه تقسيم مي شوند :
1. زمينه هايي رواني
2. زمينه هاي اجتماعي .
3. بحرانهاي شخصي و اتفاقاتي كه ايجاد فشار رواني مي كنند .
درباره زمينه رواني ، يك بررسي آماري در آمريكا پيرامون خودكشي نشان داده است كه : 72 درصد خودكشي هاي موفق به علت بيماري افسردگي ، 13 درصد به علت مي بارگي ( الكليسم ) ، 8 درصد به علت ساير بيماريهاي رواني و 7 درصد بدون هيچ زمينه قبلي يا بيماري رواني خاص بوقوع پيوسته اند . بررسيهاي مشابه وجود اختلالات شخصيت توأم با اعتياد به الكل و يا مواد مخدر را در اقدام كنندگان به خودكشي و كساني كه موفق به خودكشي مي شوند نشان مي دهد .
اما از جمله زمنيه هاي اجتماعي موثر در خودكشي ، به انزواي اجتماعي ( ناشي از پيري ، بازنشستگي ، تغيير منزل و گسستن پيوند از خانواده و .. ) اشاره شده است .. بعنوان مثال آسيب پذيرترين گروه مردان پيري شناخته شده اند كه بر اثر بازنشستگي از كار و تقليل روابط اجتماعي و كم شدن يا از دست دادن درآمد در آنها باعث ايجاد احساس از دست دادن موقعيت در جامعه وفقدان هدف در زندگي فردي شده است كه ممكن است منجر به احساس بي ارزشي و افسردگي گردد و در نهايت به خودكشي منجر شود.
در ميان بحرانهاي شخصي ( سومين گروه ) نيز فشارهاي رواني ناشي از داغديدگي ، فشار مالي و قانوني و وجود بيماري در خانواده حائز اهميت بيشتري شناخته شده اند .
با مرور كلي و گذرايي كه بر عوامل ايجاد خودكشي انجام داديم ، نقش “ نماز ” در تخفييف يا از بين بردن كامل هر يك از عوامل قابل بررسي است . درباره تاثير ايمان و “ نماز ” بر زمينه هاي رواني ، مي توانيم به تاثير عمده نماز در زدودن افسردگي و ايجاد اميد و انگيزه زندگي در افراد اشاره نمود و اين غير از عوامل دروني و ناقل هاي عصبي شيميايي ضد افسردگي است كه توسط نماز فعال مي شود و ما در نكته دوم از اين مجموعه مقالات بدان اشاره نموده ايم .
بعلاوه واضح است كه نمازگزار واقعي را با “ مي و افيون ” ( كه عوامل محرك ديگري در تحريك به خودكشي هستند ) ، ميانه اي نيست . در مورد تاثير نماز بر رفع اختلالات شخصيت نيز در آينده طي چند نكته سخن خواهيم گفت .
ما در زمينه هاي اجتماعي از جمله انزواي سالخوردگان نيز تاثير نماز نمود بارزي دارد ، ديدگاه معنوي و آآخرت گراي نمازگزار سبب مي شود ، كه به دوران پيري خويش ، بعنوان فرصتي از آخرين فرصتها براي تجدييد ميثاق با پروردگار خويش و توبه و رهايي از گناهان بنگرد و درست به همين دليل است كه پاي ثابت مسجد هاي ما را پيران و خردمندان تشكيل مي دهند .
گو اين كه جامعه اسلامي و نمازگزار روابط توأم با احترام و ارزش را با اين گروه افراد بواسطه سابقه اسلامي شان از ضروريات مي داند .
اما در بعد بحرانهاي شخصي ، مثلا در مورد داغديدگي ، باز هم ديدگاه معاد نگر و تكرار “ مالك يوم الدين ” توسط نمازگزار او را به طور كلي ، حتي از فكر خودكشي نيز دور مي سازد . چرا كه ديدگاه معاد نگر نمازگزار سخن مولاي متقيان جهان حضرت علي (ع) را به ياد مي آورد كه فرمودند : “ گمان كنيد اين شخصي كه مرده است ، به مسافرتي دور و دراز رفته است و اگر روزي او از سفر باز نگردد ، شما براي ديدارش به همان سفر دور و دراز خواهيد رفت ”
به اين ترتيب واكنش نشان دادن در مقابل داغديدگي و ساير بحرانهاي شخصي ، آن هم به شكل خودكشي در مورد مسلمان نمازگزار به كلي بعيد به نظر مي رسد . بخصوص كه “ صبر و صلوه ” قدرتمندترين دستاويزهاي انسان در بحرانهاي زندگي ، به حساب مي آيند . به قول رهبر عظيم الشأن انقلاب : انسان در هر شرايطي به نماز محتاج است و در عرصه هاي خطر محتاج تر ” .
پس كداميك از دو دسته مردم سزاوار به امنيت اند ( بگوييد ) اگر مي دانيد ! ( بگو ) : كساني كه ايمان آورده اند و ايمان خود را به ستم نياميخته اند .
( سوره مباركه انعام ـ آيه شريفه 82)
هر چند كه در پزشكي و زيست شناسي امروزي واژه استرس به معني هايي متفاوتي به كار مي رود ، اما بر اساس تعريف هانس سليه ( روانشناس مشهور ) استرس در پزشكي و روانپزشكي معمولا اشاره به موقعيت هاي رواني و اجتماعي متنوعي دارد كه قادر به ايجاد بيماريهاي جسمي و رواني و ساير اختلالات رفتاري است .
مطالعات هاروي برنر ( محقق برجسته استرس ) نشان مي دهد كه آمار مرگ و مير ، بيماريهاي جسمي ، خودكشي و ديگركشي ، پذيرش به بيمارستانهاي رواني و زندانها و.. در ميان افرادي كه در معرض استرس هاي گوناگون بوده اند ،، به مراتب بيشتر از افراد عادي است .
از آنجا كه زندگي انسانها در عصر حاضر ، با استرس هاي بسيار متعدد و گوناگوني همراه شده است و با توجه به اين كه لازمه زيستن و تداوم زندگي سازش پذيري و مقاومت در برابر استرس هاست ، لزوم برخورداري انسان از وسايلي كه درجه مقاومت او را در مقابل استرس ها افزايش بخشند و احساس آرامش و امنيت رواني را در وجود او حكمفرما سازند ، بوضوح احساس مي شود .
چنانچه با دقت كافي و استناد به شواهد آماري به مكانهايي كه استرس هاي متعدد زندگي كار افراد را بدانجا مي كشاند ( مكانهايي مثل مطب پزشكان ، بيمارستانهاي جسمي و رواني ، قبرستان جوانمرگ ها !؟! ، زندانها و .. ) سري بزنيم متوجه مي شويم كه تعداد مذهبي ها ، در مقايسه با غير مذهبي هاي حاضر در اين قبيل جاها بسيار متفاوت است .
بعنوان مثال در كشور خودمان 90% محكومان زندانها را افراد بي نماز تشكيل مي دهند . يا مثلا آمار بيماران بستري در بيمارستانها كه با نماز بيگانه اند به طرز باورنكردني بيش از اشخاص مقيد به نماز است .
اين موضوع نه فقط در كشورهاي مسلمان ، بلكه در سرتاسر جهان عموميت دارد . بعنوان مثال : بررسي جوامع هوتري” در آمريكاي شمالي حاكي از آن بود كه بروز اختلال رواني در آنها كمتر از ساير افراد جامعه است . جوامع هوتري نسبتا پايدار و منزوي هستند و در شرايط آرام كشاورزي و با عقايد ديني استوار زندگي مي كنند .
بدين ترتيب مي توان با فيلسوف بزرگ قرن اخير ليمان هم عقيده بود ، آنجا كه گفته است : دين و مذهب در زندگي به انسان اطمينان و تكيه گاه روحي مي بخشد .” با اين اوصاف نماز بعنوان برجسته ترين چهره ايمان ، نقش بزرگي در ايجاد امنيت رواني و توانايي مقابله با استرس ها در انسان ايفا مي كند و اگر به ياد آوريم كه بيش از 60% مراجعه كنندگان به بيمارستانهاي عمومي ، در واقع از يك مشكل رواني رنج مي برند و بيماريهاي ( روان تني ) در طب نوين روز به روز جايگاه مهمتري پيدا مي كند ، مي توانيم از دريچه تازه اي از نقش نماز در بيماريهاي جسمي سخن بگوييم .
پس با اين ديدگاه ، در چند شماره آينده به بررسي تاثيرات نماز بر برخي اختلالات مورد بحث در طب روان تني خواهيم پرداخت .
در اصطلاح لغوي مردم كرمان ( بويژه در گويش سيرجاني ) ، از بيماري گواتر تيروئيد با عنوان غمباد ( غم + باد ) نام برده مي شود . چرا كه تجربه به آنها نشان داده است اين بيماري كه تظاهر عمده آن به صورت بزرگي منتشر غده تيروييد است بيشتر در اشخاصي بروز مي كند كه در معرض غم و غصه و ناراحتي بيشتري در طول زندگي خود بوده اند !
اين باور قديمي كرمانيان ، توسط منابع علمي جديد نيز تا حدودي تأييد مي شود . چرا كه طي ساليان دراز ، پزشكان بروز پركاري تيروييد را متعاقب ناراحتيهاي هيجاني ، استرس و شوك هاي مختلف ، گزارش كرده اند . استرس هاي هيجاني متفاوتي ممكن است با بروز پركاري تيروييد ، عمراه باشد . مثلا داغديدگي ، گرفتاريها و بحرانهاي زناشويي ، نگراني هاي خانوادگي و مال ، تصادف و غيره
هر چند كه عوامل مختلفي ، بصورت پديده هاي زنجيره اي و پي در پي ، در تيروييد ، بيماري ايجاد مي كنند . ولي شواهد قوي نشان ميدهد كه استرس هاي رواني ـ اجتماعي و گرفتاريهاي هيجاني مي تواند اثر آشكار ساز در شروع بيماري داشته باشد .
بنابراين هر عاملي كه سبب تخفيف و كاهش استرس ها شود ، مي تواند بعنوان پيشگيري كننده از برخي بيماريهاي غده تيروييد مطرح گردد .
تلقين هاي اميد بخش و زندگي ساز توأم با نماز كه در صورت حضور قلب و توجه به مفاهي م نماز تجلي مي كنند ، به نمازگزار حس همه جانبه امنيت رواني را هديه مي دهد كه در شماره گذشته به اختصار پيرامون ، آن سخن گفته ايم . در اينجا نيز بد نيست اشاره كنيم ، در پاييز 1994 يك پزشك محقق آمريكايي به نام ارنست ـ لي ـ رسي پس از سالها تحقيق به پيشنهاد مقوله اي به نام پزشكي انساني پرداخته است كه در آن احساس بعنوان پل ارتباطي ميان جسم و روح معرفي شده است .
بدين معنا كه اين محقق آمريكايي و همكارانش به اثبات رسانده اند كه روان از طريق تصورات و احساسات انسان بر ريو ژن ها تاثير مي گذارد و انقلاب نوين كه متحول كننده عرصه علم خواهد بود ، ورود احساس و روان در دنياي پزشكي است .
بدين ترتيب روح و روان قدرتمند نمازگزار ميتواند پيشگيري كننده و حتي درمانگر بسياري از بيماريهاي جسمي ( از جمله بيماريهاي تيروييد ) باشد .
نكته بيست و دوم: تاثير نماز بر سكته هاي قلبي ومغزي
سكته قلبي شايعترين علت مرگ و مير در ايالات متحده آمريكا و ساير ممالك صنعتي است .
اين شيوع بالا در كشور ما نيز صدق مي كند . بعلاوه سكته مغزي كه به عللي تقريبا مشابه سكته قلبي ايجاد مي شود نيز عامل مهمي در مرگ و بروز ضايعات متعدد رواني و جسمي ، در ممالك مختلف به حساب مي آيد .
هر چند كه عوامل متعدد و گوناگوني ، بعنوان علل ايجاد كننده سكته شناسايي شده اند ، اما در اين ميان تاثير روان بر ايجاد هر كدام از آن علل ، منجر به اين شده است كه امروز سكته ها را بعنوان قسمتي از اختلالات رواني تني ( بيماريهايي كه بر اثر تاثير روان بر جسم ايجاد مي شوند ) بشناسيم .
مطالعات فلاندر زانبار در سال 1936 و مطالعات تكميلي پزشكان ديگر در سالهاي بعد تا كنون ، اين فرضيه را مسلم كرده است ، كه بين تيپ شخصيت افراد و بروز سكته قلبي و مغزي در آنها رابطه تنگاتنگي وجود دارد ، بعلاوه اين نكته نيز امروزه از مسلمات است كه استرس هاي مداوم و طولاني با ايجاد شرايط خاص ، در رگهاي خون دهنده به قلب و مغز ، زمينه را براي بروز سكته در اين اعضاء مساعد مي سازد .
در اين باره ، بسياري از مؤلفين گزارش داده اند كه در موارد بسيار زيادي ، فشارهاي شديد حرفه اي ، نگراني خانوادگي يا مالي ، افسردگي و خستگي مقدم بر بروز سكته هاي قلبي وجود داشته است . اين مولفين نشان داده اند كه سطح كلسترول ( چربي حيواني ) در خون افرادي كه تحت فشار فكري هستند بالا مي رود و احتمال بروز لخته هاي منجر به سكته در رگهاي قلب بيشتر مي شود . متخصصين ديگر نيز يكي از مهمترين عوامل منجر به سكته مغزي را ، تنش هاي هيجاني كه در پاسخ به گرفتاريها ، كشمكش هاي رواني و استرس ها ، بوجود مي آيد ، ذكر نموده اند .
بر اين اساس حتي براي درمان مبتلايان به سكته كه جان سالم بدر مي برند . علاوه بر درمانهاي طبي مختلف ، استفاده از داروهاي روانپزشكي و حتي روان درماني و رفتار درماني نيز . توصيه مي شود .
با اين اوصاف ، توجه به اين نكته مهم است كه هر عاملي كه سبب تخفيف استرس ها وايجاد امنيت رواني در شخص گردد و هر عاملي كه بتواند در برقرار كردن شخصيت متعادل در افراد موثر واقع شود ، خواهد توانست تاثير چشمگيري بر كاهش ميزان سكته هاي قلبي و مغزي بگذارد .
ما در شماره هاي مختلف اين مجموعه نوشتار ، از احساس امنيت رواني ، كه بر اثر نماز براي انسان حاصل مي گردد و نقش حفاظتي كه نماز در مقابل اضطراب ها و استرس هاي حاد و مزمن زندگي ايفا مي كند ، سخن گفته ايم و خواهيم گفت . بعلاوه طي شماره هاي آينده راجع به تاثير نماز بر اختلالات شخصيت و نحوه اي كه نماز از آن طريق شخصيتي باثبات و متعادل ايجاد مي كند ، به بحث مختصري خواهيم پرداخت .
با عنايت به مجموعه مباحث مذكور و با توجه به اين كه دانستيم در بروز سكته هاي قلبي و مغزي ، علاوه بر اين كه تيپ شخصيت افراد ، نقش مهم دارد ، استرس هاي حاد و مزمن زندگي نيز ايفاي نقش موثر مي كنند ، مي توانيم به اين نكته درخشان دست يابيم كه نماز با ايجاد ثبات در شخصيت و ايمني بخشي در مقابل استرس ها ، ريسك ابتلا به سكته هاي مغزي و قلبي را به شدت كاهش مي دهد .
زخم معده و زخم اثني عشر از شايعترين موارد مراجعه به پزشكان داخلي و جراحان ، به حساب مي آيد كه در بروز اين مشكلات ، عوامل مختلفي ، دخيل دانسته شده است ، از جمله اين اواخر وجود نوعي ميكروب خاص را در دستگاه گوارش عده زيادي از مبتلايان به زخمهاي گوارشي ، در اين مورد موثر مي دانند .
اما اعتقاد عاميانه اي در فرهنگ ايراني وجود دارد ، كه مثلا وقتي مادرها يا مادربزرگ ها ، از شلوغي و آزار بچه ها و نوه هاي خويش ، به ستوه مي آيند ، خطاب به آنها مي گويند : بس است ديگر ! از دست تو زخم معده گرفتم !؟!
كه صحت اين صحبت عاميانه يعني وجود ارتباط ميان غم و غصه و بروز زخمهاي گوارشي ، توسط منابع علمي جديد كاملا تاييد مي شود : مشاهدات باليني طي ساليان دراز نشان داده است ، كه علايم زخمهاي گوارشي ممكن است در اثر تغييرات هيجاني بيمار يا تجربه شرايط استرس زاي مختلف ، شروع و يا تشديد شود
در راستاي اين فكر ، مطالعه اي كه روي هزاران نفر از افراد خوانده شده براي خدمت سربازي در ايالات متحده آمريكا ، انجام گرفته است ، نشان مي دهد كه زخمهاي گوارشي بيشتر در افرادي پيدا مي شوند كه نه تنها ميزان ترشحات معدي ( بخصوص اسيد معده ) در آنها بالاتر از حد طبيعي است ، بلكه دچار برخي واكنشهاي هيجاني را در آنها براي ايجاد زخم گوارشي پديد مي آورد . در اين مورد فرانس الكساندر به ترسيم شخصيت هاي خاصي از نظر رواني مي پردازد كه بروز ، زخم هاي گوارشي ، اكثرا در آنها اتفاق مي افتد. و به اين ترتيب اين مجموعه نكات را بايد در ايجاد تسكين رواني در مبتلايان به زخمهاي گوارشي ، در نظر داشت .
با اين اوصاف مي توان توجه كرد ، كه عوامل تسكين بخش روان ، ( به خصوص درصدر آنها عوامل مذهبي ) مي توانند نقش عمده اي در كاهش دادن زمينه ابتلا به زخمهاي گوارش ايفا كنند و در اين مورد در كشور ما جاي تحقيق ها و پژوهش هاي جامع آماري ، كه به مقايسه معني دار ميان نمازگزاران و تارك الصلوه ها ، در مورد ميزان ابتلا به بيماريهاي مورد بحث ، در طب روان تني ، از جمله زخمهاي گوارشي بپردازند ، به شدت خالي است .
اما آنچه كه با استناد به شواهد نظري مي توان استنتاج كرد ( يعني با روشي كه نويسنده اين مجموعه مقالات با توجه به امكانات محدود خود ، ناگزير بدان بوده است ) اين است كه نماز به عنوان يك واكسن قدرتمند در ايمني بخشي در مقابل استرس ها و ناملايمات زندگي و ايجاد احساس امنيت رواني در اشخاص و به علاوه از آن مهمتر با ايجاد ثبات در شخصيت و برقرار كردن تعادل رواني ، مي تواند ، اثر شگرفي بر همه مشكلات جسمي ، كه به شدت زير نفوذ تاثيرات رواني ، هستند بگذارد ، كه ما نمونه هايي از اين مشكلات را طي شماره هاي اخير ، بررسي كرده ايم .
نکته ی بیست و چهارم:تاثير نماز بر دفع امواج الکترومغناطیسی بدن شما به طور روزانه مقدار زیادی امواج الکترو مغناطیس را دریافت می کند. شما امواج الکترومغناطیس را از طریق تجهیزات الکتریکی که استفاده می کنید و نمی توانید کنار بگذارید دریافت می کنید، همچنین از طریق لامپهای روشن که حتی برای یک ساعت هم خاموش نمی شوند.
یعنی شما منبعی هستید که مقدار زیادی امواج الکترو مغناطیس را دریافت می کند. به عبارتی دیگر شما با امواج الکترو مغناطیس شارژ می شوید بدون اینکه بفهمید.
یک دانشمند غیر مسلمان اروپایی تحقیقاتی را شامل یافتن بهترین روش برای خارج کردن امواج الکترومغناطیس که به بدن آسیب می رساند انجام داده است. او دریافت که شما با گذاشتن پیشانی تان بیشتر از یک بار بر زمین، امواج الکترومغناطیس مضر را تخلیه خواهید کرد.
بنابراین اگر می خواهید این مشکلات را برطرف سازید، باید سر را بر خاک بگذارید تا امواج الکترونیکی مثبت تخلیه شود!
آنچه این تحقیق را بیشتر شگفت انگیز می کند این است که باید پیشانی تان را بر خاک بگذارید! و آنچه شگفت انگیزتر است اینکه بهترین راه که پیشانی تان را برخاک بگذارید حالتی است که رو به مرکز زمین باشد چرا که در این حالت امواج الکترو مغناطیس بهتر تخلیه خواهد شد.
و بیشتر تعجب خواهید کرد وقتی بدانید براساس اصول علمی، ثابت شده که شهر مکه مرکز زمین است و کعبه درست در مرکز زمین واقع شده!
بنابراین سجده در نمازتان بهترین راه برای تخلیه سیگنالهای مضر از بدن است. این همچنین کمال مطلوب برای نزدیکی به قادر مطلق است، او که جهان را اینگونه خلاق آفریده است.
“ آسم ” يكي از شايعترين بيماريهاي انسان است ، به طوريكه شيوع آن در طب اطفال ، 5 تا 10 درصد كل كودكان تخمين زده مي شود .” كه اين بيماري در بسياري از آنها تا بزرگسالي نيز ادامه پيدا مي كند . بدين ترتيب كمتر كسي است كه در دوران زندگي خود با بيماران مبتلا به آسم ، برخورد نكند و شاهد مشكلات مختلف آنان از جمله تنگي نفس ، سرفه مداوم ، خس خس سينه و .. كه گاهي به صورت حمله هاي شديدي بيماري تظاهر مي كنند نباشد.
مطالعات علمي جديد بر گروههاي سني مختلف مبتلا به آسم ، نشاندهنده آن است كه در ايجاد بيماري آسم ، سه عامل برجسته ، مهمترين نقش را ايفا مي كنند ، كه اين سه عامل عبارتند از :
1. ميكروبهايي كه وارد دستگاه تنفسي انسان مي شوند ( عفونتها ) 2
2. . عوامل حساسيت زا ، از جمله گردو غبار ، دود سيگار ، گرده گياهان ، كه در مورد اشخاص مختلف ،ممكن است اين عوامل مختلف باشند .
3. مسائل رواني از جمله اضطراب ، عصبانيت ، غم ، شادي ، تحقير ، خنده و حتي انتظار خوشايند شركت در يك محفل اجتماعي مطلوب و به طور كلي استرس هاي حاد و مزمن.
اما نقش عوامل رواني از ديدگاه ديگري نيز ، توجه پزشكان را به خود جلب نموده است و آن “ تاثير تلقين بر آسم ” است ، چرا كه در برخي از موارد تلقين مي تواند ، موجب تسكين حمله هاي آسم شود :“ يك مثال مشهور در اين مورد ، مربوط به پزشكي است ، كه مبتلا به آسم بود و براي گذراندن تعطيلات آخر هفته ، به هتل دورافتاده اي ، در يك منطقه ييلاقي رفته بود ، در نيمه هاي شب او با يك حمله شديد آسم از خواب بيدار شد و كورمال كورمال به جستجوي كليد لامپ برق بر آمد و وقتي كه از پيدا كردن آن عاجز شد ، نااميدانه كفش خود را برداشت و قصد پنجره را كرد و وقتي وجود شيشه اي را احساس كرد ، آن را شكست و نفسهاي عميقي كشيد و حمله آسمي او متوقف شد و شب آرامي را گذراند ولي صبح روز بعد ، او با وحشت زياد ، دريافت كه بجاي پنجره آينه را شكسته است !”
با توجه به اين قبيل شواهد است كه مي توان آسم را نيز جزو بيماريهاي مورد بحث در طب روان تني ، به شمار آورد و نتيجه گرفت كه چنانچه احساس امنيت رواني در بيماران آسمي ايجاد گردد و چنانچه مكررا در معرض تلقين هاي سازنده رواني ، قرار گيرند ، قدم بزرگي در تسكين بيماري آنها برداشته شده است .
در شماره هاي گذشته اين مجموعه مقالات به تاثير نماز بر عفونت هاي تنفسي اشاره نموديم و بدين نكته رسيديم كه “ عفونت ” ها ( كه خود يكي از عوامل بر انگيزنده آسم مي باشند بوسيله شستشوي مجراي تنفس در وضو تا حدي قابل كنترل هستند . اين نكته را مي توان در مورد ساير عوامل حساسيت زا ، مثل گرد و خاك و گرده گياهان ( يعني دومين عامل بر انگيزنده آسم ) نيز به نحوي صادق دانست . اما آنچه كه در مورد تاثير نماز بر آسم ، غير قابل انكار است ، تاثير تنش زائي نماز و احساس امنيت رواني عميقي است كه بر اثر آن حاصل مي شود و بي شك اثر التيام بخش بزرگي بر بروز سومين گروه از عوامل برانگيزنده آسم ، يعني عوامل رواني مي گذارد .
به خصوص كه تلقين هاي سازنده و زندگي بخش توأم با نماز ، قابل مقايسه با آن گروه تلقين هاي رواني است كه گهگاه باعث تسكين آسم يا پيشگيري از بروز حملات آن مي شوند .
ضمنا ديدگاه ويژه نمازگزار به زندگي در دنيا و ثبات شخصيت او ( كه در شماره هاي آينده پيرامون آن بحث خواهيم كرد ) باعث مي شود كه نمازگزار در مقابل افت و خيزهاي غير منتظره زندگي ، نه چندان شاد و نه چندان غمگين شود ، و در نتيجه به حذف آن گروه از تغييرات هيجاني كه مسبب تشديد آسم هستند ، از زندگي خود بپردازد .
نكته بيست و ششم: تاثير نماز بر اختلال شخصيت پارانوئيد
يا أيها الذين آمنوا اجتنبوا كثيرا من الظن ان بعض الظن اثم
سوره مباركه حجرات ـ آيه 12
شايد بد نباشد “ شخصيت پارانوئيد “ را به “ شخصيت ظنين ” ترجمه نمائيم . چرا كه مبتلايان به اين اختلال ، دچار سوء ظن عميق و عدم اعتماد نسبت به بسياري از اطرافيان خودمي باشند . اين اختلال كه به طور شايعي در مردان بيش از زنها ديده مي شود معمولا در اوايل جواني آغاز مي گردد و در جامعه ما با عناوين مختلفي مثل بدبين ، متعصب يا دل سياه ! و .. شناخته مي شود.
مبتلايان به اين عارضه كارهاي اطرافيانشان را براي خود به شدت تحقير كننده يا تهديد آميز مي دانند و پيوسته نگران نوعي آسيب ديدن يا سوء استفاده از جانب ديگران هستند . اين افراد با اين كه به كرات ، وفاداري و قابل اعتماد بودن دوستان و خويشاوندان خود را مورد ارزيابي و پرسش قرار مي دهند ، اما با اين وجود باز هم به دوستي و همراهي آنان شك دارند.
مسئله شايع در مورد مبتلايان به اين بيماري ، شك و سوء ظن دائمي و بدون دليلي است كه در مورد وفاداري همسران خود به خرج مي دهند و پيوسته در جستجوي شواهدي از خيانت همسران خود بر مي آيند . بدين ترتيب رفتار آنها پيوسته در اطرافيانشان ترس و تعارض ايجاد مي كند و به طور كلي اين بيماران در زمينه كار و زندگي با ديگران دچار مشكلات هميشگي هستند و مسائل شغلي و زناشوئي فراواني برايشان ايجاد مي شود . چرا كه آنها در بسياري از مسائل ساده و خوش خيم زندگي ، نشانه هايي از تحقير يا اهانت مي يابند . مثلا “ تصور مي كنند كه فلان همسايه به قصد آزارشان ظرف زباله را دم در گذاشته است !؟! در مورد درمان اين بيماري دانش پزشكي چندان توفيقي نداشته است و چه بسا كه اين بيماري در تمام طول عمر فرد برطرف نشود ، اما آيين اسلام كثير الظن بودن را نوعي گناه به حساب مي آورد و در واقع مهر تاييد بر بيمار بودن اين افراد مي زند . پس مي توان انتظار داشت هر دستور اسلامي از جمله نماز ، كه گناه را از انسان دور مي كند ، در زدودن بيماري گناه آل ود نيز موثر واقع شود .
همانطور كه اشاره كرديم شروع اين اختلال در آغاز جواني مي باشد ، يعني زمانيكه چند سالي از وجوب فريضه نماز گذشته است و انسان نمازگزار سالهاست كه در نماز خود “ الحمدلله رب العالمين ” گفته است و خداي را به بزرگي و احاطه كامل بر جهان و جهانيان ستوده است و بدين ترتيب اين باور را در وجود خويش ملكه ساخته است كه “” جهان را صاحبي است خدا نام ، كه برگي بي اذن و اجازت او بر زمين نمي افتد “ و با زمزمه مدام ” اياك نعبد و اياك نستعين ” بدين باور قلبي رسيده است كه همه كار خود ، همه زندگي خود و همه هستي خودش را فقط به خدايي اينچنين قدرتمند بسپرد و از هيچ اتفاق ناگواري ، نگران نباشد و نينديشد .
تكرار اين باور عميق ايماني ، بارها و بارها در طي شبانه روز ، نمازگزار را بدانجا مي رساند ، كه حتي اگر در اطرافيان خود رفتاري را تهديدكننده يا تحقير آميز بيابد و يا به ظني در رابطه با همسر يا بستگان خود برسد ، با تكيه بر همان نماز و ايمان ، از سوء ظن گناه آلود بپرهيزد و حساب را با پروردگار منتقم و حضرت كرام الكاتبين اندازد .
به قول حافظ شيرازي گوي شيراز :
كار خود گر به خدا بازگذاري حافظ اي
بسا عيش كه با بخت خدا داده كني
هر چند كه به نظر مي رسد در بعد پيشگيري ، با توجه به آن كه سن شيوع و شروع اين اختلال در آغاز جواني و سالها پس از وجوب نماز است ، بروز اين اختلال در نمازگزاران بسي غير قابل معمول تر از افراد تارك الصلوه باشد .
نكته بيست و هفتم: تاثير نماز بر اختلال شخصيت اسكيزوئيد
برخي روانپزشكان ايراني “ شخصيت منزوي ” را بعنوان بهترين ترجمه ، به جاي “ شخصيت ” اسكيزوئيد پيشنهاد كرده اند . چرا كه مبتلايان به اين اختلال ، عمري را در كناره گيري از اجتماع گذرانده اند و در نظر ديگران آدم هائي مردم گريز ، منزوي و تنها هستند . مطالعات آماري در ايالات متحده آمريكا ، احتمال اين كه از هر 100 آمريكايي حدود 7 نفر مبتلا به اين اختلال باشند را مطرح كرده است كه دلالت بر شيوع بالاي آن دارد .
مبتلايان به اين حالت اكثرا مشاغل انفرادي كه حداقل تماس با ديگران را ايجاب مي كند ، انتخاب مي كنند و حتي برخي كارشبانه را به كار روزانه ترجيح مي دهند تا مجبور به مدارا با افراد بيشتري نباشند .
اين افراد آرام ، مردم گريز ، درون گرا و غير اجتماعي هستند و ضمن كناره گيري و عدم دخالت در امور روزمره به ديگران چنان اهميتي نمي دهند وشايد اگر مختصر ذوق ادبي هم داشته باشند ، با برداشتي سطحي از اين بيت مشهور عارفانه ، پيوسته زمزمه مي كنند :
دلا خوكن به تنهايي كه از تن ها بلا خيزد
سعادت آن كسي دارد كه از تن ها بپرهيزد
همين وضعيت آنهاست كه باعث مي شود غير از بستگان درجه يك ، دوستان نزديك يا محرم خاصي نداشته باشند و علاوه بر آن هيچ ميلي نيز براي ايجاد روابط نزديك با ديگران در خود احساس نكنند .
روشهاي مورد استفاده در روانپزشكي امروز براي درمان اين عارضه اعم از روان درماني ، گروه درماني و يا حتي دارو درماني ، به خصوص در شرايط و امكانات كشور ما چندان عملي و مورد استفاده و كاربرد نمي باشند .
اما چنانچه در پيشگيري و يا درمان اين اختلال شايع شخصيت ، روش عملي بي نظيري را جويا باشيم ، كلمه درخشان “ نماز ” باز هم راهگشا خواهد بود .
توصيه مؤكد اسلام مبني بر اقامه نمازهاي واجب يوميه به جماعت و علاوه بر آن بانگ روح افزاي نماز جمعه در فراخواندن به يك اجتماع شكوهمند و پر شور هفتگي بعنوان سمبل بزرگي از اصالت “ اجتماعي بودن ” و ترك رهبانيت در همه تعاليم اسلامي مطرحند و گويي همه اين قبيل تعاليم ، خود به خود نمازگزار را از گوشه نشيني و تنهايي ، به بطن اجتماع مي كشاند .
بعلاوه نكته مهم ديگري كه در آموزشهاي متعالي نماز در زدودن روحيه انزوا و مردم گريزي در انسان ، خودنمايي مي كند ، اين مطلب است كه ضماير سوره مباركه “ حمد ” بعنوان ‚ ام الكتاب ” و هسته اصلي نماز و تعاليم اسلامي ، همگي به صورت جمع ادا مي شوند : ( .. اياك نعبد و اياك نستعين ، اهدنا صراط المستقيم )
به قول استاد ارجمند و دوست بزرگوارم ، جناب آقاي “ دكتر حسن توانايان فرد ” در كتاب ارزشمند “ بهره وري در آموزشهاي نماز ” : “ اين كه نعبد مي گوئيم و نه اعبد و اين كه نستعين مي گوئيم و نه استعين ” ، به عبارت ديگر اين كه ‚ مي پرستيم ” مي گوئيم و نه مي پرستم و “ كمك مي جوئيم ” مي گوييم و نه كمك مي جويم ، يعني ضمير جمع به كار رفته و نه ضمير متكلم وحده ، به اين دليل است كه به ما بياموزد ، در اسلام ، جمع مقدم بر فرد است .. ”
اين مطلب ، يعني وجود ضماير جمع و تكرار ” ما بودن ” و نه ” من بودن ” در جاي جاي نماز عموميت دارد و در اساسي ترين اذكار نماز به چشم مي خورد . مثلا در سلام دوم نماز مي گوئيم : ( السلام علينا و علي عباد الله الصالحين ) و يا حتي در معروفترين دعاهاي مستحب در قنوت ، دعا مي كنيم : ( ربننا آتنا في الدنيا حسنه و في الاخره حسنه و قنا عذاب النار )
به اين ترتيب ، نماز نه تنها از ابتلا به اختلال اسكيزوئيد پيشگيري مي كند ، بلكه توانايي دارد كه مبتلايان به اين عارضه را براي هميشه از كنج عزلت ، به قلب جامعه بكشاند .
نكته بيست و هشتم:تاثير نماز بر اختلال شخصيت نارسيتيك
حضرت علي (ع) : نماز ، داروي تكبر است .
نارسيس ( نرگس ) نام پسر جوان افسانه اي است ، كه در دوران كهن ، تصوير خود را در آب زلالي ديد و يك دل نه صد دل ، عاشق خود شد !؟! و اين داستان عجيب ، وجه تسميه اي براي معرفي نوعي اختلال شخصيت موسوم به اختلال شخصيت خود شيفته narcissistic personality disorder) ( گرديد .
افراد مبتلا به اين اختلال ، با احساس عميق اهميت شخصي ، احساسات خود بزرگي بيني و به نوعي ، اعتقاد به بي نظير بودن خودشان مشخص هستند ! اين اختلال عميق شخصيت كه در اوايل بزرگسالي به ظهور مي رسد ، روي افكار ، اعمال و رفتار شخص به شدت تاثير مي گذارد بدين نحو كه آنان خود را آدم هاي خاصي مي پندارند و انتظار دارند كه به طور خاصي ، با آنان مدارا شود ، اينان هرگز تحمل انتقاد را ندارند و چنانچه كسي از آنان انتقادي بكند ، دچار خشم مي گردند يا ممكن است چنان به رفتار خود اطمينان داشته باشند كه شخص انتقاد كننده را جز ابلهي به شمار نياورند و نسبت به انتقاد او ، كاملا بي تفاوت باشند .
خودشيفته ها ، چنانچه مختصر استعداد ، يا اندك موفقيتي در زمينه اي داشته باشند در آن مورد به شدت مبالغه مي كنند و انتظار دارند ، بدون هيچ دليلي با آنها ، به صورت فردي بي نظير . مخصوص و استثنايي رفتار شود !
اين بيماران براي رسيدن به اهداف خود ، به راحتي از ديگران سوء استفاده مي كنند و در اشتغال ذهني دائم ، با مفاهيمي چون : موفقيت ، قدرت ، استعداد درخشندگي ، زيبائي و ايده آليسم به سر مي برند و پيوسته در پي شكار اظهارات محبت آميز و تعريف و تمجيد ديگران مي باشند .
نمونه مبتلايان به اين اختلال را ، در جامعه ما نيز بسيار مي توان يافت ، مثلا كساني كه تصور مي كنند ضرورتي ندارد آنها هم در صفي كه ديگران منتظر ايستاده اند ، انتظار بكشند !
اين تافته هاي جدا بافته ، كه من خود بر همه چيز و بر همه كس ترجيح مي دهند ، با عناويني چون : از خود متشكر ، خودخواه ، مغرور ، از خود راضي و .. در جامعه ايراني شناخته مي شوند و بوسيله اينن صفت بد خود ، ناراحتي هاي متعددي را براي خود و اطرافيانشان ايجاد مي كند .
به اعتقاد بسياري از روانپزشكان درمان اختلال شخصيت خود شيفته بي نهايت مشكل است ، چون براي پيشرفت درمان خود اين افراد بايد دست از خودشيفتگي بردارند كه اين كار راحتي نيست و در واقع هنوز ساخت داروي شيميايي كه بر عدم تعادل ناقل هاي عصبي مربوط به خودخواهي انسان غلبه كند هم ، ممكن نشده است .
اما پزشكان معنوي بشر ، از قرنها پيش ، راه حل هاي بي نظير و درخشاني ، براي مقابله با خودخواهي و تكبر او ، پيشنهاد كرده اند كه بنابرفرمايش حضرت علي (ع) در صدر اين راه حلها نماز جاي دارد .
در شماره گذشته گفتيم كه در سرتاسر اذكار نمازهاي يوميه ، ضماير متكلم مع الغير ( جمع ) به جاي ضماير متكلم وحده ( مفرد ) بكار رفته است . بدين معني كه پيوسته ما بودن و نه من بودن در آموزش هاي نماز ، تكرار و تلقين مي گردد و اين موضوع در رفع بسياري از اختلالات پيچيده شخصيت ، از جمله اختلال شخصيت اسكيزوئيد ( منزوي ) ، اختلال شخصيت ضد اجتماعي ، اختلال شخصيت اسكيزوتايپي ( اسرار آميز ) ، اختلال شخصيت خودشيفته و .. نقش مهم و اساسي دارد . چرا كه در همه اين اختلالات كه ما به شرح مختصر برخي پرداخته اين ، اصالت يافتن و تفوق من نسبت به ما زير بناي اختلال به حساب مي آيد .
در حاليكه در جريان نماز اين ماست كه اهميت مي يابد و من بودن انسان ( به عنوان مثال خودخواهي و تكبر او ) به فراموشي سپرده مي شود .
اما جالب اينجاست كه اشاره كنيم كه در اذكار نماز تنها يك جاست كه سخن از من به ميان مي آيد و آن زماني است كه بنده ناتوان در نهايت ذلت در مقابل پروردگار خود ، كرنش مي كند ( ركوع ) پس آن گاه خود را در مقابل آفريننده خويش به خاك مي اندازد و به سجده مي رود و نغمه سر مي دهد : سبحان ربي الاعلي و بحمده و سجده در روايات بالاترين مرتبه قرب نمازگزار ، به پروردگار معرفي شده است .
و شايد سخن گفتن از من در لحظاتي سرشار از خشوع و هنگام افتادن به خاك و فلسفه آن كه سجود نزديكترين لحظه بنده به خدا معرفي شده است . اين نكته باشد كه من را بايد از ميان برداشت و به خاك سپرد تا به او نزديك شد . به قول ملامحسن فيض كاشاني (ره) :
تا من بودي ، منت نمي دانستم
چون من شدم از ميان ، تو را دانستم
ربنا افرغ علينا صبرا و ثبت اقدامنا
پروردگارا ! صبر و شكيبايي را بر ما فرو ريز و قدمهايمان را ( در زندگي ) ثابت و پايدار نما .
( سوره مباركه بقره ـ آيه شريفه 250 )
شخصيت در تعريف روانشناسي و روانپزشكي ، معرف مجموعه اي از صفات ، رفتارها ، افكار و تمايلات عاطفي و هيجاني هر فرد مي باشد ، كه او را از ديگران متمايز مي كند .
دانش امروز ، عوامل شكل دهنده شخصيت انسان را در دو گروه دروني و بيروني ، طبقه بندي مي نمايد . صرفنظر از عوامل دروني و جسمي تاثير گذار بر روي شخصيت ( از جمله مسائل ژنتيكي ، وضعيت فيزيكي و ظاهري بدن ، مسائل هورموني و شيميايي و .. ) عوامل بيروني
( محيطي ) نقش عمده اي را در شكل دادن به شخصيت انسان ، ايفا مي كنند.
اين عوامل بيروني شامل :
1. تاثير والدين و خانواده
2. عوامل فرهنگي ـ اجتماعي
3. تجارب زندگي مي باشند و تاثير هر كدام از اين عوامل بر شخصيت انسان توسط مطالعات متعدد پژوهشي به اثبات رسيده است.
با توجه به نقش اين عوامل متعدد ، بر روي تشكيل شخصيت ، مي توان رسيدن به ثبات شخصيت و برخورداري از آرامش و پايداري شخصيتي را يكي از ايده آلترين ، خواسته هاي بشري دانست ،چرا كه وجود ناهنجاري در هر كدام از عوامل شكل دهنده شخصيت مي تواند اثرات فاجعه آميزي مثلا به صورت اختلالات پيچيده و متعدد شخصيت به بار آورد ، كه از جمله اين اختلالات به سه نمونه در نكات پيشين اين مجموعه مقالات و تاثير نماز در رفع آنها ، اشاره شده است .
اما بي ثباتي شخصيت ( پسيكوپاتي ) كه گاهي از اصطلاح آن در ممالك غربي براي برچسب زدن به مخالفان سياسي و مذهبي نيز استفاده مي شود ، دلالت بر يك نوع شايع از اختلال شخصيت دارد كه مبتلايان به آن از تغييرات دائمي حالات و رفتارها و افكار رنج مي برند ، به نحوي كه هر لحظه به رنگي در مي آيند و نغمه جديدي ساز مي كنند !
اين بيماران كه بدون آن كه با عنوان بيمار شناخته شوند و به وفور در جامعه حضور دارند ، كساني هستند كه از كمترين درجه سازشكاري و انطباق در خانه ، مدرسه محل كار يا حتي در امر ازدواج برخوردارند ، بعنوان مثال به تغيير مكرر شغل مي پردازند يا گروه و جناح سياسي خود را پيوسته تغيير مي دهند .
مبتلايان به اين اختلال كه در جامعه ايراني با ع ناويني چون بوقلمون صفت ، عضو حزب باد ، دمدمي مزاج و .. معرفي مي شوند در واقع از بيماري بي ثباتي عمومي شخصيت رنج مي برند .
با اين كه موارد درماني متعددي در كتب روانپزشكي براي درمان اين بيماران ليست مي شود ( از جمله اين كه در دارو درماني گروهي از اينان كه دچار اختلال ريتم مغزي هستند از داروهاي محرك دستگاه عصبي استفاده مي گردد ) اما از ديدگاه ما ، نماز باز هم مي تواند ايفاگر نقش بسيار مهمي در پيشگيري و درمان اين اختلال عميق شخصيت باشد .
پذيرفتن مطلق و تسليم در مقابل يك دين و پيروي از يك مذهب و پيمودن يك راه كه همانا صراط مستقيم است ، ويژگي مهم و برجسته نمازگزاران است . نمازگزار ضمن تكرار مكرر يك مجموعه از الفاظ و اذكار واحد در طي نمازهاي روزانه خود ، پيوسته يك عقيده واحد و يك خط مشي مشخص را در زندگي خود دنبال مي كند و بدين ترتيب گويي يك شخصيت ثابت و يك روش و منش معين و يك ايدئولوژي هميشگي را براي خود انتخاب مي نمايد و در حين تكرار جزء به جزء اصول اساسي ايدئولوژي خود در نماز ( كه همگي آن اصول در مضامين نماز متجلي است ) پيوسته به تثبيت شخصيت واحد و ثابت خودمي پردازد ، بدين ترتيب براي آن گروه كه نماز را تكرار مكررات مي دانند شايد توجه به همين يك نكته كافي باشد ، كه در وراي همين تكرار هميشگي ، موهبت بزرگ ثبات شخصيت و تعادل كامل رواني نهفته است كه مي توان آنرا به نوعي سر منشاء تمام موفقيت هاي بشري در عالم ماده ومعنا دانست .
امام محمد باقر (ع) :
در نماز خود توجه و تمركز كامل داشته باش زيرا از نماز تو آن مقدار قبول مي شود كه با توجه خوانده مي شود .
تمركز ( concentration) نه تنها شرط لازم ، بلكه در بسياري موارد ، شرط كافي براي بسياري از موفقيت هاي انسان است .
عرصه كاربرد تمركز ، نه فقط در فعاليت هاي مادي و محسوس انسان ، بلكه گاهي تا حد مسائل ماورائي و مرموز هستي ، گسترده است . بدين معنا كه حتي عمليات محير العقول مرتاضان هندي ، طريقه هاي پيشرفت و سير و سلوك در مكاتب عرفاني و مذهبي شرق دور ( از جمله ذن بوديسم ، يوگا و .. ) راههاي ديدن حقيقت اشياء در مقابل نگاه كردن معمولي به آنها ، در تعاليم روانشناسانه و عارفانه دون خوان به كارلوس كاستاندا ، روشهاي كشف و شهود و مراقبه در سلسله هاي تصوف و عرفان اسلامي و ايراني و بسياري ديگر از مسائل معنوي از اين قبيل ، تنها از طريق دست يافتن به درجاتي از “ تمركز ” قابل وصول مي باشد .
بعنوان مثال ، حتي در انواع ورزشهايي كه خاستگاه آنها در ممالك شرق دور مي باشد ( از جمله ورزشهاي رزمي مثل كاراته ، جودو ، ساواته ، كونگ فو و .. ) شرط اصلي براي موفقيت و پيشرفت برخورداري از “ تمركز ” مي باشد . و از اين رو بخش مهمي از تمرينات اين ورزشها به “ تمرين تمركز ” اختصاص يافته است .
اما در بعد فعاليتهاي مادي و عادي روزمره انسان نيز “ تمركز حواس ” داراي نقش بسيار كليدي است .
از سردار افسانه اي فرانسويان ، “ ناپلئون بناپارت ” چنين نقل مي كنند كه مي گفت :
“ تنها زماني موفق شدم كه به پيروزيهاي بزرگ در عرصه سياسي و نظامي دست پيدا كنم ، كه توانائي يافتم ، مغز خود را كشو بندي كنم !؟! و در مورد انجام هر كار تنها كشوي مربوط به آن را بگشايم و بر آن تمركز بدهم و ساير كشو هاي مربوط به ديگر كارها را ببندم . بدين معنا كه مثلا زماني كه به حل يك مسئله جنگي مشغول بودم ، تنها كشوي مربوط به آن مسئله در ذهنم بيرون بود و تنها بر روي آن كار مي كردم و در اين زمان همه كشوهاي مغزي ديگرم ، حتي كشوي مربوط به عشق “ ژوزفين ” بسته بود !”
به همين قياس ، چنانچه مثلا “ يك دانش آموز يا يك دانشجو ، بتواند موقع مطالعه دروس خود ، تنها بر همان موضوع درسي مورد مطالعه تمركز كند و از ساير افكار بر حذر باشد ، موفق خواهد شد كه به پيروزي هاي چشمگيري در زمينه تحصيلي دست يابد. يا حتي يك كارمند ، يك كاسب ، يك بنا ، يك راننده و .. تنها زماني در كار خود كاملا موفق خواهد بود كه از تمركز حواس كافي ، موقع كار خود ، برخوردار باشد و در اصطلاح مشهور حواسش به كارش جمع باشد .
به اين ترتيب با اين مثالها مي توان به اهميت زايد الوصف جمع بودن حواس يا همان تمركز پي برد و توجه نمود كه چنانچه در امور مختلف و بخصوص در كارهاي فكري ، باسلاح تمركز به ميدان رفت و با توجه به رابطه تنگاتنگ حافظه و تمركز حواس ، دانسته هاي جديد را با نظم و ترتيب روي يكديگر قرار داد ، قدم بزرگي در جهت تقويت حافظه نيز برداشته خواهد شد .
مطالعات مختلف علمي و پژوهشي و نظريه پردازيهاي گوناگوني نيز دردانش امروز ، در اين مورد صورت پذيرفته است كه از آن جمله مي توان به مطالعات “ گاردنر مورفي ” پيرامون canalization ( متوجه ساختن انديشه و فعاليت به موضوعي معين) اشاره كرد .
اما توصيه هاي مؤكد و متعددي كه در تعاليم اسلامي مبني بر “ حضور قلب ” در نماز و برخورداري از اقبال و توجه كامل به نماز به ما رسيده است ، همگي دلالت بر آن دارد كه نماز ارزشمند در درگاه الهي نمازي است كه با تمركز كامل و توجه دقيق به مضامين آن ، به جاي آورده شود و نمازي است كه با تمركز كامل و توجه دقيق به مضامين آن ، به جاي آورده شود و نمازي كه مسلسل و طوطي وار بدون حضور ذهن و قلب خوانده شود از ارزش بسيار كمي برخوردار است . و حتي در حديث معصوم (ع) آمده است كه عابدي كه بدون فهم و درك ( و در نتيجه آن بدون توجه ) عبادت مي كند ، همچون الاغ آسياب است .( كحمار الطاحونه )
بدين ترتيب اقامه كننده حقيقي نماز ، با برخورداري از حضور قلب در عبادت هاي يوميه خويش ، در واقع “ تمركز حواس ” را بارها و بارها در طول يك شبانه روز ، تمرين مي كند و از اين جهت اين صفت حسنه را در وجود خود ، ملكه مي سازد تا با بهره بردن از آن در همه عرصه هاي زندگي ، موفقيت را در همه ابعاد ممكن نصيب خويشتن سازد .
و أمر اهلك بالصلوه واصطبر عليها
و خانواده ات را به نماز و صبر نمودن بر آن امر كن
( سوره مباركه طه ـ آيه شريفه 132 )
پزشكان اطفال ضرب المثل مشهوري بدين مضمون دارند كه “ كودكان ” هرگز بزرگسالان كوچك نيستند. بدين معنا كه عوالم رواني وحتي جسمي كودكان به كلي متفاوت از بزرگسالان است و جا دارد حتي آنها را نوع ديگر از انسان به حساب آوريم و در بعد بررسي فوايد پزشكي نماز ، نكات متعددي را به سلامتي كودكان ، جداي از بزرگسالان اختصاص دهيم. اما از آنجا كه بنا را بر اختصار گذاشته اين تنها طي دو نكته و به گونه اي فهرست وار ، از برخي تاثيرات مستقيم و غير مستقيم نماز بر سلامت جسمي و رواني كودكان ، سخن مي گوييم .
سلامت كودكان ، از آرزوها و ايده آلهاي همه جوامع بشري است و از اين رو مجامع بين المللي متعددي با قصد حمايت از سلامتي و كمك به پيشرفت كودكان ، بوجود آمده اند . اما آنچه كه كمتر مورد توجه همه اين مجامع بوده است ، شايد توجه به نقش بي نهايت عميق دستورات ديني در ايجاد سلامتي اطفال باشد .
بعنوان مثال حدود دو دهه پيش ، مجامع علمي جهان ، شيرمادر را براي شيرخواران ، بي كفايت تشخيص دادند و اقدام به تهيه شير خشكي كه گمان مي بردند ، مفيدتر از شير مادر است ، نمودند و انواع و اقسام شير خشك را با تبليغات وسيع بر له آنها و عليه شير مادر ، به بازار فرستادند ، اين در حالي بود كه از قرنها پيش در آيات استوار قرآن از جمله آيه شريفه 233 از سوره مباركه بقره و آيه 12 از سوره مباركه لقمان ، چند بار تاكيد بر استفاده از شير مادر ، آن هم تا دو سال شده بود . با اين وجود بسياري از مادران ( از جمله حتي مادران مسلمان ) ، گول تبليغات علمي را خوردند و به كودكان خود به جاي حياتي ترين و سلامتي بخش ترين ماده غذايي كه توسط آفريدگار هستي توليد و توصيه شده بود ، شير خشك بي خاصيت و بسيار مضر ساخت انسانها را خوراندند .
اما با پيشرفت بيشتر دانش و تجهيز بيشتر آزمايشگاههاي علمي ، چند سال بعد برخي برتريهاي شير مادر ،روشن شد و اين بود كه دامنه تبليغ عليه آن محدود تر شد و علم نسبي بشر اعلام كرد : “ شير مادر ، تا حداقل 6 ماه مفيدترين ماده غذايي براي كودكان است ” كه اين دستور نيز هنوز ، با دستور قرآني ، كمي متناقض به نظر مي رسيد ، تا اين كه آخرين تلاشهاي بشر براي شكافتن هر چه بيشتر محتويات شير مادر و شناسايي اجزاي آن به نتيجه رسيد و كار بدانجا كشيد كه سرانجام در سالهاي اخير ، علم به اين حقيقت اعتراف كند كه : شير مادر ، آن هم تا دو سال ، ضروري ترين ، اساسي ترين و حيات بخش ترين نياز كودك به شمار مي آيد و محروميت كودك از شيرمادر ، او را در معرض طيف بسيار وسيعي از بيماريهاي جسمي و رواني ، قرارمي دهد . و آيات شكوهمند قرآن و فرمايشات معصومين (ع) در اين مورد همچنان استوار و درخشان بر جاي خود بود .
با اين قياس ، مي توان نتيجه گرفت وقتي كه يكي از ساده ترين دستورهاي قرآني غنايي تا بدين حد مثلا “ در تامين سلامت كودكان دارد ، دستورات مؤكد و مكرر آن ( مثل نماز ) ديگر تا چه پايه اي مفيد و سودمندند .
واقعيت اين است كه سودمندي “ نماز در سلامت جسمي كودكان ، بوضوح قابل مشاهده است . از جمله اين كه با پايبندي به نماز در جامعه مي توان به راحتي با آن گروه از بيماريهاي مادرزادي بسيار شايع در نوزادان كه بر اثر فسادهايي مانند اعتياد ، الكليسم ، بيماريهاي مقاربتي و .. بوقوع مي پيوندد ، وداع نمود .
“ كودك آزاري “ كه بخش مهمي از علل بستري و مراجعه كودكان به مراكز پزشكي و روانپزشكي را تشكيل مي دهد ، در پرتو نماز و در جامعه نمازگزار ، بي معني به حساب مي آيد . عفونت هاي گوناگوني كه در كودكان ايجاد بيماري مي كنند توسط نماز تعديل مي شوند بعنوان مثال به اثبات رسيده است كه بخش مهمي از مرگ و مير نوزادان در بدو تولد به دليل تماس با بدن آلوده اطرافيان ( از جمله دستهاي آنها ) است . كه طهارت دائمي ناشي از نماز مي تواند يك عامل مهم پيشگيري از اين قبيل مرگها باشد . كه اگر به اين قبيل مثالها ، فوايد ديگري ناشي از زندگي يك كودك ، درر خانواده هاي مذهبي را ، اضافه بكنيم ، مثلا “ به سنت حسنه ختنه اطفال ، كه خطر عفونتهاي ادراري را در آنها تا يكصد برابر ، كاهش مي دهد و يا عادت پيدا كردن به مسواك و .. را اضافه نماييم خواهيم ديد كه چگونه تعاليم اسلامي ، كودكان را در معرض سلامتي جسماني قرار مي دهد. يا اين كه آموزش وضو به كودكان ، كه در واقع نوعي آموزش پاكيزگي و طهارت به آنهاست و از آنجا كه بخش عمده اي از بيماريهايي عفوني شايع در اطفال از جمله حصبه ( تيفوئيد ) ، فلج اطفال ، هپاتيت A و .. از طريق مدفوعي ـ دهاني ( Fecal - Oral) انتقال مي يابند ، مي توان با بهره از طهارت ناشي از نماز ، از ميزان بروز و شيوع اين بيماريها به شدت كم نمود ، همانطور كه امروزه در ممالك پيشرفته غربي ، آموزش شستن دستها قبل از صرف غذا ( كه اتفاقا “ با اوقات نماز ، تقريبا ” مقارنت دارد ) از اصول اوليه اي است كه به اطفال ، در مدارس ابتدايي ، آموزش داده مي شود .
علاوه بر محاسن جسمي بسيار متعددي كه از زندگي يك كودك در يك خانوداه مومن و نمازگزار ، براي او حاصل مي شود ( از جمله اين كه مادر با تقوي و مومن كودك ، با اقتداي به قرآن و سخن معصومين (ع) كودكش را تا دو سال كامل شير مي دهد و اين وظيفه بي نهايت بزرگ را به بهانه هاي پوچ و واهي ، از جمله اشتغال در بيرون منزل و .. رها نمي كند و در نتيحه كودك خود را در مقابل طيف بسيار وسيعي از بيماريهاي مرگبار جسمي و رواني و انحرافات و اعتيادات و .. در آينده ايمن و واكسينه مي كند ). مي توان بدين نكته مهم نيز توجه نمود كه ملكه شدن عادت حسنه نماز ،در كودك صرفنظر از عظمتهاي عبودي بيشمار آن و صرفا ” از ديدگاه پزشكي ، به خاطر محاسن بهداشتي و طبي بيشماري كه بر نماز مترتب است ( و ما به قسمت كوچكي از آنها در اين مجموعه مقالات اشاره كرده ايم ) سبب خواهد شد كه همه اين محاسن بيشمار در آينده ،كودك را همراهي كند و او را در راه ساختن زندگي سالم و موفق ياري دهد .
رب اجعلني مقيم الصلوه و من ذريتي ربنا و تقبل دعاء
پروردگارا ! من و فرزندانم را اقامه كنندگان نماز قرار ده و دعاي مرا قبول فرما .
سوره مباركه ابراهيم ـ آيه شريفه 40
عبارت مشهور العلم في الصغر ، كالنقش في الحجر ( دانش در كودكي ، مانند نقش پايدار در سنگ است ) ، امروزه با پيشرفت دانش پزشكي و روانپزشكي و بخصوص با پيدايش روانكاوي توجيه كامل علمي پيدا كرده است .
روانشناسي مدرن ، با تداعي از مكتب روانكاوي فرويد و نظريات ژان پياژه ، جان باولف و بسياري از دانشمندان ديگر ، به ما مي گويد كه مهمترين دوران زندگي بشر كه بوجود آورنده شخصيت نهايي او ، خواهد بود ، دوران كودكي است . بر اين اساس هر قدمي كه در جهت ايجاد سلامت رواني اطفال برداشته شود ، به نوبه خود سبب ايجاد جامعه اي سالم و موفق خواهد شد .
اما بزرگترين موهبتي كه ممكن است در جهت ايجاد سلامت رواني نصيب يك طفل نورسيده گردد ، پاي گذاشتن او در خانواده اي مومن و نمازگزاراست .
تعاليم آيين حيات بخش اسلام كه حتي كوچكترين مسائل بشري را بدون پاسخ نگذاشته است ، از همان بدو تولد نوزاد براي او برنامه ها و روشهاي متعددي دارد ، كه عمل به آنها ضامن سعادت و سلامت هميشگي انسان است .
از جمله در بعد سلامت رواني ، آيين اسلام به والدين و بخصوص پدر ، مؤكدا حكم كرده است كه مثلا نام نيك بر بچه بگذارند و امروز علماي روانشناسي متفقا به اين نتيجه رسيده اند كه چگونه نام يك كودك در شكل گيري شخصيت او ، تاثير گذار است و چگونه يك نام بد ممكن است موجبات تحقير كودك ( مثلا تمسخر او توسط همسالان ) و در نتيجه تزللزل شخصيتش گردد و يا هنگاميكه روانكاوي در قرن بيستم ، حكايت از حضور تظاهرات نهفته اما مقتدر جنسي در وجود اطفال مي كند . آن گاه مفهوم عميق آن بخش عظيم از احاديث و روايات معصومين (ع) كه مثلا بوسيدن دختران توسط مرد نامحرم را بعد از 5 ، 6 سالگي منع كرده اند ، يا اجازه نداده اند كودك برهنه در كنار كسي بخوابد و . روشن مي شود .
در هر صورت كودكي كه در خانواده مومن و نمازگزار بدنيا مي آيد و زمزمه حيات بخش اذان و اقامه در گوش راست و چپش نخستين نغمه زندگي او مي گردد ، كودكي است كه گام در مسيري سعادت بخش گذاشته است .
تغذيه كودك تا دو سال بوسيله شير مادر و بهره مندي كامل او از آغوش پر مهرش ، كه يك موهبت اسلامي است به او ايمني محير العقولي در مقابل بخش عظيمي از بيماريهاي رواني مي بخشد ، مثلا احتمال اضطراب يا افسردگي كه بر اثر جدايي از مادر به وقوع مي پيوندد ، بسيار كم مي شود. با اين كه امروزه روشن شده است اكثر كساني كه به دام مهلك اعتياد گرفتار مي آيند كساني هستند كه در كودكي ، از شير و آغوش مادرانشان محروم بوده اند .
شيوع اسكيزوفرني كه خطرناكترين و مهلك ترين بيماري در روانپزشكي است در بچه هاي خانواده هاي مسلمان و نمازگزار به شدت كاهش دارد ، چرا كه علم امروز ثابت كرده است كه بروز اسكيزوفرني ، ارتباط معني داري با وجود سيستم زن سالاري در اداره خانواده ها دارد ،كه مسلما در خانواده هاي نمازگزار ، با رعايت اصول درخشان قرآني ، از قبيل
( الرجال قوامون علي النساء) و رد صريح و قاطع سيستم شوم زن سالاري ، قدم بزرگي در جهت كاهش ميزان ابتلا به اين اختلال برداشته مي شود .
همچنين درباره آثار مثبت و متعدد ، قانون مؤكد اسلامي مبني بر آزاد گذاشتن كامل كودكان تا سن 7 سالگي و پرهيز از تنبيه و ايجاد محدوديت ننمودن براي آنها ، مي توان تعمق بسيار نمود .
هر چند كه درباره تاثير زندگي كودك ، در يك خانواده نمازگزار در كاهش ميزان ابتلاي او به عوارض رواني ( كه از آثار غير مستقيم نماز بر سلامت رواني اطفال است ) بسيار مي توان سخن گفت و بخصوص به تاثير نماز در اختلالات رواني مختص اطفال كه بخش قابل توجهي از كتب روانپزشكي را تشكيل ميدهند ، اشاره كرد ، اما از آنجا كه بنا را بر اختصار گذاشته ايم ، اين بررسي را به فرصت ديگري موكول مي كنيم و به همين نكات مختصر كه فهرست وار اشاره نموديم ، بسنده مي نماييم.
اما بعد ديگر ، تاثيري است كه نماز به طور مستقيم بر حالات رواني اطفال دارد و آن بر اثر نماز خواندن خود كودك حاصل مي شود .
شروع نماز در سنين كودكي ، سبب مي شود كه او اين صفت حسنه را به صورت يك عادت معمول و سازنده در جسم و روان خود ، ملكه نمايد و جزو برنامه هاي هميشگي زندگي خود ، قرار دهد و در نتيجه از همه فوايد مترتب بر نماز ، در بعد سلامت رواني ( كه به برخي از آنها در اين مجموعه مقالات اشاره شده است ) در آينده برخوردار گردد.
بعلاوه با شروع نماز در دوران كودكي ، مفاهيمي مثل خدا و مذهب و دستوراتي مثل تعاليم اسلامي ، چنان در ذهن پذيرنده و شفاف كودك كه هنوز سنگيني و تيرگي گناهان صفحه وجود او را ( در واقع ظرفيت هاي فكري و مغزي او را ) آلوده نكرده است ، جاي مي گيرد ، كه امكان شكاكي در اين مقولت در آينده و نشخوارهاي منفي بافانه فلسفي ، كه سر منشاء ماده گرايي ها و دنيا طلبي ها و بسياري از بيماريهاي روحي و رواني است ، بسيار كاهش مي يابد .
اين نكته بخصوص بايد مورد توجه خانواده هايي قرار بگيرد كه با وجود آن كه خود را مسلمان ميدانند اما وقتي كه فرزندشان به سن تكليف مي رسد او را به بهانه اين كه :
هنوز خيلي كوچك است ! به خواندن نماز تحريك نمي كنند. اين مسئله كه با كمال تأسف به خصوص در مورد دختر بچه ها كه سن تكليف آنها پايين تر است ( 9 سالگي ) ، شيوع بيشتري دارد ، مسبب عوارض مخرب بسياري در آينده كودك خواهد شد .
در حقيقت پدر و مادراني كه با دلسوزي ساده انديشانه ، فرزند خود را به برپاداري نماز تحريك نمي كنند ، خيانت بزرگي از جهت محروم نمودن كودك خويش از اين نعمت بزرگ مرتكب مي شوند چرا كه به اين ترتيب گويي به آلودگي كودك خويش ، به انواع گناهان و انحرافات و بدبختيها و بيماريهاي جسمي و رواني ، رضايت داده اند و او را به خسارت سنگين در دنيا و آخرت ، محكوم نموده اند .
و به همين دليل است كه آيين مقدس اسلام و بخصوص ائمه بزرگوار شيعه (ع) با توصيه هاي مؤكد مسلمانان را به آموزش مرحله به مرحله نماز ، به كودكان فرا خوانده اند و حتي با اين كه از مجازات ها و تنبيهات بدني در مورد كودكان ، بخصوص قبل از 7 سالگي ، منع نموده اند در مورد تحريك به نماز گاهي امر به تنبيه كودكان فرموده اند. در اين مورد در حديثي معتبر از حضرت امام صادق (ع) آمده است كه فرمودند : چون پسر ، سه ساله شود ، پدر و مادر به او مي گويند كه : هفت مرتبه بگو لا اله الا الله و چون سه سال و هفت ماه و بيست روز ، از عمرش بگذررد ، به او ميي گويند كه هفت مرتبه بگويد : محمد رسول الله ، پس چهار سالش تمام شود به او مي گويند كه هفت مرتبه بگويد : صلي الله علي محمد و آله پس چون پنچ سالش تمام شود او را وا مي دارند ، كه خدا را سجده كند .
اما چون شش سالش تمام شود . نماز به يادش مي دهند و به نمازش ميدارند و چون هفت سالش تمام شد ، وضو را به او ياد مي دهند و امر به نماز مي كنند او را و چون نه سال تمام شود و وضو و نماز را بخوبي به او مي آموزند و بر ترك وضو و نماز كنك بزنند . پس چون كودك وضو و نماز را ياد گرفت ، خداوند پدر و مادرش را خواهد آمرزيد .
مفاهيم عميق اين حديث از جمله اين كه اقامه نماز پس از اقرار به توحيد و نبوت ( كه اساسي ترين اصول اعتقادي اسلام هستند ) قرار گرفته و اين كه عمل به اين حديث ضامن آمرزش پدر و مادر تلقي شده است ، بايد به دقت مورد توجه خانواده ها قرار بگيرد .
نكته سي و سوم: تاثير نماز بر تلقين هاي سازنده رواني
پيامبر اكرم (ص):
الصلوه قربان كل تقي
نماز وسيله نزديكي با تقوايان به خداست
تلقين از گذشته هاي دور تا عصر حاضر ، از پر راز و رمزترين و شگفتي بر انگيزترين ، پديده هاي انساني ، به شمار مي آمده است و از جمله مواردي است كه منطق و دانش بشري حتي در عصر انفجار علوم هنوز به توجيه كامل علمي تعريف مي شود ، كه سبب پذيرش از روي اعتقاد يك پيشنهاد مي شود ، بدون آن كه زمينه منطقي مناسب براي چنين پذيرشي موجود باشد .
تلقين به روشهاي مختلف ممكن است ،انجام پذيرد. مثلا ممكن است از طرف شخصي به شخص يا اشخاص ديگر و يا حتي گاهي به صورت خود بخود انجام بپذيرد .
در هر صورت در قاموس تلقين كلمه نه وجود ندارد و بوسيله آن تقريبا هر كار غير ممكني ، ممكن مي نمايد . گاه حتي بر اثر تلقين چنان آثار و نتايج شگفت انگيزي پديد مي آيد ، كه سبب مي شود برخي پديده هاي مربوط به آن به امور غيبي نسبت داده شود و اين موضوع گهگاه مورد سوء استفاده عده اي سودجو و فرصت طلب قرار گرفته است تا بوسيله آن خود را اشخاصي مقدس و مرتبط با غيب و ماوراء الطبيعه معرفي نمايند .
بعنوان مثال مي توان به جلسات عجيب و غريب احضار ارواح اشاره نمود كه با كمال تاسف در سطح كشور اسلامي ما و حتي در بين قشر روشنفكر و مسلمان ، طرفداران بسياري پيدا كرده است . حال آن مسائلي كه طرفداران اين عمليات مسخره ( كه بوسيله حركت يك استكان يا نعلبكي بر حروف درج شده روي يك ميز چوبي صورت مي گيرد !؟! ) آن را جزو مسائل عجيب و خارق العاده مربوط به احضار ارواح ! مي دانند ، از ساده ترين و پيش پا افتاده ترين مسائل قابل توجيه با پديده تلقين است : هر يك از شركت كنندگان در جلسه احضار ارواح بوسيله تلقين به خود و البته به صورت ناخودآگاه اطلاعاتي را ضمن حركت استكان بر حروف روشن مي سازد . كه ديگران به كلي از آن بي اطلاع بوده اند در نتيجه شخص با اين كه بر اثر تلقين نمودن به خودش ، شخصا و ناخودآگاه اطلاعات خصوصي خويش را افشا كرده است ، اين اثر را به روح نسبت مي دهد. در نتيجه اين شخص به صحت موضوع احضار ارواح اعتقاد شديد پيدا مي كند تا جائيكه همه پيشگوئيهاي روح به اصطلاح حاضر شده ! را در مورد آينده نيز باور مي كند و هيچ بعيد نيست كه مثلا اگر روح پيشگويي كند كه : فردا پاي تو خواهد شكست ! شخص چنان به خود حتمي بودن وقوع پيشگوئي روح را تلقين نمايد كه در كمال تعجب اطرافيان ، فرداي آن روز پايش بشكند !؟! و در اثر اين باز هم بازار تبليغ براي قضيه و تلقين صحت آن گرمتر شود و معمولا در اين جلسات يك آدم سودجو و شارلاتان هم پيدا مي شود كه گهگاه خود را بعنوان مديوم هم جا مي زند و ضمن اين كه ته دل به ريش بقيه حضار مي خندد و در مواقعي كه نياز به پيشگويي از آينده مي شود ، يا تلقين هاي ايجاد شده در حاضرين به حدي نيست كه منجر به حركت استكان شود ، شروع به حركت دادن آن هر طور كه خودش دلش بخواهد مي كند.
علاوه بر اين قبيل مثالها سودجويي از پديده تلقين ، در طيف گسترده اي از فعاليتهاي بشري ، از تلقين يك فرد و عقيده خاص گرفته ، تا تبليغات مختلف مثل تبليغات تجارتي ( كه در همه اشكال خود فقط بر قدرت تلقين تكيه دارند )را در بر مي گيرد .
در اين مورد سوء استفاده از تلقين بخصوص در مورد مسائلي كه ادعا مي شود جنبه غير مادي و ماورائي دارند ، همانطور كه ذكر كرديم به كرات به چشم مي خورد و گاهي هم به صورت بازاري براي خالي كردن جيب افراد ساده انديش در مي آيد. مثلا يك جنبه مهم ديگر از تلقين كه در آن مسائل مربوط به هيپنوتيزم مطرح است و گهگاه با تسخير اراده افراد سبب پرده دري هاي شوم و افشاي رازهاي شخصي افراد مي شود و درست به همين دليل است كه اين قبيل امور ، مثل هيپنوتيزم از سوي بسياري از فقهاي بزرگوار شيعه ( جز در مواردي كه ضروريات درماني ايجاب مي كند ) حرام اعلام شده است .
اما تلقين همان قدر كه مي تواند مورد سوء استفاده قرار گيرد و مسبب ضرر رساندن به مردم بدليل تحريف اذهان آنها از حقيقت يا كشف اسرار آنها و .. گردد ، مي تواند در موارد بسياري بعنوان يك پديده مفيد ، مورد استفاده و بهره برداري قرار بگيرد . و اين امر با توجه به آنچه كه پيرامون قدرت شگرف تلقين در ممكن نمودن غير ممكن ها گفتيم ، تحقق مي پذيرد و اين قبيل تلقين ها كه در جهت شيرين كردن زندگي انسان و موفق نمودن او در كارهايش ( مثلا در جهت اهداي سلامتي به او ) به كار برده مي شوند را مي توان تلقين هاي سازنده رواني ناميد .
بعنوان مثال چنانچه فرد دائما به خود تلقين كند كه آدم بيمار يا بدبختي است ، ديري نمي پاييد كه بدبختي و مرض زندگي او را پر مي كند ( تلقين مخرب رواني ) اما اگر شخصي دائما به خود بگويد كه من فرد سالم و نيرومند و خوشبختي هستم ديري نمي پايد كه خود را خوشبخت ترين و سالمترين فرد روي زمين احساس مي كند .در اين مورد گاهي حتي خود غربيان ، پا را از دايره معقولات هم فراتر نهاده اند و حتي ادعا كرده اند كه آدمي كه در هفت آسمان يك ستاره هم ندارد و حتي ته جيبش يك پول سياه هم پيدا نمي شود ! اگر چند روزي دائما به خود تلقين نمايد كه من پولدارترين و سرمايه ترين آدم روي زمين هستم ، ديري نمي پايد كه در گنجهاي آسمانها و زمين بر روي اين آدم آسمان جل باز مي شود و در مدت كوتاهي تبديل به يك كاپيتاليست تمام عيار مي شود !؟!
توجيه علمي و پزشكي نيز در اين قبيل موارد ، بدين صورت بيان مي شود كه تلقين دائمي و توجه مداوم به سلامت و خوشبختي و يا حتي ثروتمند شدن در يك شخص باعث مي شود كه به زبان روانشناسي برخي استعدادهاي نهفته او ( كه در ضمير ناخود آگاهش پنهان هستند ) و به زبان پزشكي برخي ناقل هاي عصبي بخصوص ، كه غير فعال بوده اند . بر اثر توجه و تلقين ( اثر قشر مغز و اراده ) پيدا و فعال شوند و آن شخص را به سمت سلامتي و خوشبختي هدايت كنند يا شم اقتصادي او را شكوفا سازند و مسبب موفقيت او در جهت ثروتمند شدن گردند .
با اين اوصاف بديهي است كه هر چه شخص از درجه تلقين پذيري بالاتري برخوردار باشد ، انواع تلقين از جمله اين قبيل تلقين هاي سازنده رواني كه منجر به موفقيت او مي شوند به نحو موثرتري عمل مي كنند .
از طرفي ، علم و تجربه ثابت كرده اند كه انسان در برخي حالات خود ، از درجه تلقين پذيري بالاتري برخوردار مي شود ، به عنوان مثال در اوج فلسفه هيپنوتيزمي ( سومنامبوليزم ) انسان در شرايطي قرار مي گيرد كه حتي اگر به او تلقين كنند كه مثلا آتش سيگار دست تو را هرگز نخواهد سوزاند ، اين تلقين چنان مي كند كه شخص هرگز متوجه سوختن شديد پوست و عضلات دست خود ، نخواهد شد . ( البته بايد توجه داشت كه اين مثال ربطي به تلقين هاي سازنده رواني ندارد) اما بايد ديد كه انسان در اوضاع معمولي در چه حالاتي مي تواند خود را بيشتر در معرض تلقينات رواني ، قرار دهد و در چه شرايطي از درجه تلقين پذيري بالاتري برخوردار است .
با توجه نمودن به شرايط وپژه نمازگزار ، از نظر تكرار اقامه نماز در زمانهاي خاص ، شرايط ويژه جسماني مثل طهارت جسم ، پاك بودن لباس ، غصبي نبودن محل و .. ، الفاظ ، اذكار و توجهات خاص در هر كدام از بخشهاي نماز . حركات خاص و سمبليك (مثل سجده) ، همچنين نحوه قرارگرفتن هميشگي نمازگزار در مقابل قبله و در جريان ميدانهاي الكترومغناطيسي زمين ... و از طرف ديگر شناخت هايي كه نمازگزار از خداوند و اصول مذهب و دستورات آن ( از جمله در مورد نماز ) آموخته است يا بخصوص آنچه كه نمازگزار در مورد نماز تجربه كرده است ( مثلا حاجتهاي متعددي كه بر سر سجاده نماز از خداوند طلب كرده و نتيجه گرفته است ) و عوامل بسيار متعدد ديگر ، همگي سبب مي شوند كه فرد هنگام نماز در شرايط ويژه اي از تلقين پذيري قرار بگيرد و بر اثر آن ، آن چه به خاطر طلب آن از خدا ، به نماز خود توجه مي كند و آن چه را كه در حين نماز ، در رابطه با آن به خود تلقين مي نمايد ، برايش حاصل مي شود .
چرا كه تلقين ها و توجهات در اين شرايط خاص ، منجر به فعال شدن ناقل هاي عصبي كه فرد را در جهت طلب حاجت خود ياري مي نمايند ، مي شود ، يا به زبان ساده تر تلقين در اين شرايط ويژه سبب مي شود كه فرد استعدادهاي نهفته دروني خود را به كار اندازد و از آن در امور خود ياري بجويد .
بعنوان مثال معروف است كه هرگاه حكيم ابن سينا ، در مسائل علمي خود با مشكلي مواجه مي شده است ، به اقامه دو ركعت نماز مي پرداخته است . توجيه معمولي و صد البته درست قضيه ( صرفنظر از مسائل پزشكي ) اين است كه ابن سينا براي حل مشكل فكري خود ، از درگاه خدا استمداد مي نموده است .
اما توجيه علمي آن با توجه به ناقل هاي عصبي و مسائل مربوطه به آن (كه تفكر را هم جرياني ناشي از برخي تغييرات در ناقل هاي عصبي دستگاه اعصاب مي داند ) اين است كه ابن سينا ، به خاطر آن كه اعتقاد داشته است كه مشكل فكريش با نماز حل مي شود (محتويات مطلوب حافظه) و اراده نموده است كه مشكلش را به اين طريق حل كند ( استفاده از قشر مغز و تلقين ) سرانجام موفق مي شده است كه ناقل هاي عصبي كه منجر به حل مشكل فكري او مي شوند يا همان استعدادهاي نهفته مانده ذهني خويش را ، در خود فعال نمايد و از آن در حل مشكل فكريش ، بهره ببرد.
به همين ترتيب عارف سترگي كه اراده مي كند در نمازش ، عشق الهي را تقويت نمايد ناقل هاي عصبي مربوط به عشق الهي را در نماز خود تقويت مي كند و افزايش ميدهد ، يا دانش آموزي كه اراده مي كند ، اعتماد به نفس خود را بوسيله نماز افزايش بدهد ، به مرور اعتماد به نفس را به خود تلقين مي كند و ناقل هاي عصبي مربوط به آن را فعال مي سازد. يا كشاورز عامي ، كه در نماز خود ، طلب روزي حللا ، از درگاه الهي مي كند ، در واقع ناقل هاي عصبي حركت دهنده در جهت كسب روزي حلال را در خود تقويت مي نمايد .( مثلا راههايي براي برداشت محصول بهتر و بيشتر ، كه تا آن روز به آن فكر نمي كرده يا متوجه آن نبوده است ، به ذهنش مي رسد ) .
اما لازم به توجه موكد است كه همه اين مسائل با توجه به ديدگاههاي پزشكي و روانشناسي و صرفنظر از آن بخش از قضا و قدر الهي است كه مثلا كتاب اغراض ما بعد الطبيعه را براي حل مشكل فكري ابن سينا در مسير او قرار مي دهد ، يا باران رحمت الهي را پس از مدتها خشكسالي بر محصول آن كشاورز عامي ، فرو مي آورد . بدين ترتيب واضح است كه هر كس با توجه به تصويري كه در ذهن خود ، از خوشبختي ترسيم نموده است ، مي تواند با امداد از توجهات و تلقينات سازنده اي كه در شرايط ويژه تلقين پذيري ، در حين نماز انجام مي دهد ، ناقل هاي عصبي دستگاه مغز و اعصاب خويش را به سمت مطلوب خويش هدايت كند و اراده و اختيار خود را در آن جهت ، تقويت نمايد . و صد البته بالاترين و والاترين حد ممكن جايي است كه انسان هدف خود را رسيدن به آخرين درجه كمال كه همانا ، قرب الهي در سايه تخلق به اخلاق الهي ( كه همان راه معصومين (ع) است ) ، قرار دهد و بوسيله نماز ، اين امر را كه همراه با خوشبختي دنيا و آخرت است ، پيوسته تقويت بنمايد . اما در مورد تلقينات و توجهات ، اين نكته هم قابل ذكر است كه اين مقولات ، نه فقط در مواقع نمازهاي يوميه ، بلكه در تمامي لحظات زندگي يك فرد مي توانند با او همراه باشند ، اما بي شك در موقع نماز شرايط ويژه اي پديد مي آيد كه موقعيت نمازگزار را ممتاز مي كند و سبب مي شود كه تلقين هاي توأم با نماز در ساير لحظات زندگي و ديگر جلوه هاي آن نيز منشاء اثر باشند . از نقطه نظر پزشكي اين شرايط ويژه مي تواند متاثر از ساير ويژگيهاي نماز ( از جمله زمان نماز ، مكان نمازگزار ، طهارت ، اذكار و الفاظ حين نماز ، وضعيت جسمي و رواني نمازگزار و .. باشند . به اميد خدا ، در شماره هاي آينده با توجه به تاثير نماز بر تلقين هاي سازنده رواني ، به چند نكته قابل توجه در اين مورد ، اشاره خواهيم نمود.
در ادامه اين مجموعه مقالات بحث هايي پيرامون ناقلهاي عصبي و تعادل آنها كه به بهترين شكل توسط نماز اين تعادل حاصل مي شود ، خواهيم داشت ، ضمنا پيشنهاد مي كنيم كه براي فهم بهتر مقاله تاثير نماز بر تلقين هاي سازنده رواني ، آن را يك بار ديگر پس از مطالعه نكته سي و هشتم از اين مجموعه مقالات ( تاثير نماز بر تعادل ناقل هاي عصبي ) مطالعه فرمائيد .
اذكروني اذكركم
مرا ياد كنيد و به سوي من توجه نماييد
تا شما را ياري كنم و به سويتان توجه نمايم
( سوره مباركه بقره ، آيه شريفه 152)
اختلالات تجزيه اي و تبديلي كه براي سهولت اطلاق در اين مقاله ، مانند منابع قديمي تر علمي ، با اصطلاح كلي هيستري خوانده مي شوند دلالت بر طيف گسترده اي از انواع بيماريهاي جسمي و رواني دارد كه در ارتباط با مفهوم تلقين به سر مي برند . زيگموند فرويد نابغه بزرگ تاريخ علم ، از طريق انجام مطالعاتي حول و حوش همين مجموعه بيماريها ، يعني هيستري ( كه در كتابي به همين نام انتشار يافت ) به نظريات و كشفيات درخشان خود ، پيرامون ضمير ناخودآگاه ، در انسان دست يافت .
اكتساب نفع ( منفعت طلبي ) جلب توجه اطرافيان ، نيازمندي عميق به مهر و محبت ، حذف خاطرات بد و مقابله با تجربه هاي نامطلوب و تلخ زندگي و مسائل بسيار ديگر از اين قبيل ، از جمله دلايلي هستند كه سبب ميشوند شخص به صورت ناخود آگاه ( يعني بدون آن كه خود متوجه و آگاه باشد ) علائم بيماريهاي مختلف جسمي و رواني را تقليد كند و در واقع به يك حالت هيستريك مبتلا گردد . بعنوان مثال شخصي كه در يك محيط بسيار پر سر و صدا و شلوغ ، كار و يا زندگي مي كند ممكن است به طور ناگهاني دچار ناشنوائي كامل
( كري عصبي ) گردد ، حال آن كه ساختمان دستگاه شنوائي او كاملا طبيعي است و هيچ اشكالي در آن ديده نمي شود . يا كودكي را در نظر بگيريد كه از ورود به مدرسه ، متنفر است ، اما هنگامي كه مجبور به رفتن مدرسه مي شود هر صبح قبل از حركت ، دچار دردهاي شديدي مي شود كه با معاينات پزشكي و آزمايشهاي طبي ، هرگز قابل توجيه نيست. يا زن جواني كه دوست ندارد همسرش او را در خانه تنها بگذارد ، به همين دليل به طور ناخودآگاه ، دچار حملات شديد تهوع ، استفراغ و .. مي گردد . البته لازم به توجه است كه حالات هيستريك معمولا در افرادي بوقوع مي پيوندد كه داراي شخصيت هاي خاص و به شدت تلقين پذير ( هيستريونيك ) مي باشند ، ضمنا بايد توجه داشت كه مفهوم هيستري با مفهوم تمارض ( تظاهر به بيماري كردن ) به كلي متفاوت است ، چرا كه شخص هيستريك واقعا و بدون آن كه خود بخواهد علائم بيماري ها را تقليد مي كند اما شخص تمارض كننده ، خود به خوبي مي داند كه بيمار نيست ، اما بدلايلي ادعاي داشتن علائم بيماري را مي نمايد و به بيماري كاملا آگاهانه تظاهر مي كند .
بدين ترتيب مبتلايان به اختلالات هيستريك ، ممكن است علائم هر بيماري جسمي و رواني را تقليد نمايند ، مثلا دچار فلج شوند ، به حملات صرع مبتلا گردند ، كور شوند ، هويت خود را فراموش كنند و علائم بيماري هاي رواني مختلف را نشان دهند و ..
لازم به توضيح است كه اين اختلال به شكل كم و بيش طبيعي ، در افراد كاملا سالم نيز ممكن است به چشم بخورد ، بعنوان مثال يكي از شايعترين جلوه هاي آن در ميان برخي از دانشجويان پزشكي ديده مي شود ، كه ضمن ورود به هر بخش آموزشي جديد در بيمارستان ، علائم بيماران آن بخش را در خود مي يابند ! مثلا در ورود به بخش قلب ، احساس مي كنند كه در صداي قلب آنها سوفل ( صداي اضافي و غير طبيعي ) وجود دارد يا در ورود به بخش روماتولوژي ( بيماريهاي روماتيسمي ) احساس درد شديد در زانو و ساير مفاصل خود مي كنند و يا بخصوص در ورود به بخش روانپزشكي ، گمان مي كنند كه دچار يك بيماري شديد رواني ، مثلا اسكيزوفرني ( جنون جواني ) هستند !
كه البته همانطور كه گفته شد ارتباط ظريف اين حالات هيستريك با پديده نيرومند تلقين ، توجيه كننده قضيه در تمام موارد است . اما صرفنظر از مشكلات مختلفي كه اشخاص مبتلا به اختلالات هيستريك براي خود و اطرافيانشان ايجاد مي كنند ( از جمله مشكلات متعددي كه يك زن هيستريك مي تواند براي شوهر بيچاره اش ايجاد كند ! )، تنها در بعد بيماريهاي ناشي از هيستري ، پيوسته هزينه هاي كلان و سرسام آوري از بودجه خانواده ها و بيكمارستانها و مراكز بهداشتي مختلف صرف آزمايشات تشخيصي و عمليات درماني بيهوده و بي نتيجه اي مي شود كه در مورد بيماريهاي ساختگي افراد هيستريك ، انجام مي گرد د . بر اين اساس چنانچه راههاي نيرومند و موثري ، براي پرهيز از اين قبيل اختلالات و پيشگيري از آنها يافت شود ، نتايج بسيار مطلوبي حاصل خواهد شد .
اما همانطور كه گفته شد ، زير بناي بروز اختلالات هيستريك ، نياز مفرطي است كه مبتلايان به جلب توجه و نفع از اطرافيان و حتي مركز همه توجهات قرار گرفتن دارند. اين افراد نياز مبرمي به محبت و تاييد اطرافيان در خود احساس مي كنند ، كه ارضاي اين نياز هم براي اطرافيان بسيار دشوار است و احيانا اگر اين توجه و محبت كه نياز آنهاست بوسيله كسي به آنها داده شود ، آن وقت شروع به امتحان فرد مي كنند ، تا حدي كه اغلب منجر به بازگرفتن محبت ( توسط شخص محبت كننده ) مي شوند .
بر اين اساس چنانچه انسان ، پيوسته كسي را در دسترس داشته باشد كه آن شخص را قدرتمندترين قدرتمندان و در عين حال مهربانترين مهربانان بداند و متوجه باشد كه آن قدرتمند مهربان پيوسته او را به نظاره نشسته است و به امور او بيش از هر كسي آگاه است و از هيچ نعمت و محبتي نسبت به او دريغ نمي كند . ديگر هرگز محبت و عشق را از غير او ، انتظار نخواهد داشت و در نتيجه احتمال ابتلاء به هيستري در مورد او بسيار كم خواهد بود و اين صفت ( انتظار نداشتن عشق و محبت جز از خدا ) صفت بندگان خالص خدا و نمازگزاران حقيقي است . آنان كه معني اذكروني اذكركم را به خوبي دريافته اند و مي دانند كه در مقابل لبيك آنها به پروردگار عالم ، در اقامه نماز و ذكر روزانه پروردگار ، خداي تبارك و تعالي نيز به آنان توجهي فوق حد تصور مي كند .
پس در بعد پيشگيري ، امكان درگيري نمازگزار واقعي ، با اين قبيل اختلالات كه ناشي از نياز به توجه اطرافيان و غير خدا مي باشد ، چيزي در حد صفر خواهد بود .اما در بعد درمان بايد به خاطر داشت كه بيماران هيستريك ، تلقين پذيرند و به همان سهولت كه به تلقين هاي مضر جواب مي دهند به تلقين هاي مفيد نيز پاسخ مي دهند .
و به اين ترتيب تلقين هاي سازنده رواني توأم با نماز ( كه در شماره گذشته به اختصار به آن اشاره شد ) به خصوص تلقين كه بوسيله نماز انسان در مقابل مهربانترين ، دلسوزترين و متوجه ترين و در عين حال تواناترين و موثرترين و قدرتمندترين ، موجود هستي قرار مي گيرد ، مي توانند بعنوان درمانگر اين قبيل اختلالات مطرح باشند . چرا كه با تكرار نمازهاي يوميه ، نمازگزار مي آموزد براي آن كه رحمت بيكران خالق آفرينش را به سمت خود متوجه سازد ، چاره اي ندارد جز آن كه دستورات سعادت بخش او را اجرا كند و از جمله در صدر اين دستورات پيوسته به اقامه نماز بپردازد . به قول حافظ شيرين سخن :
گرت هواست كه معشوق نگسلد پيوند
نگاه دار سر رشته تا نگه دارد
هر چند كه ادامه همين سير و سلوك عاشقانه و تبادل عشق و محبت ميان عابد و معبود در نماز ، سبب مي شود ، انسان به جايي برسد ، كه حد آن براي ذهن ها و انديشه هاي حقير و كوچك ما گنهكاران ، غير قابل تصور است . آن جائي كه پيشواي سوم شيعيان ، حضرت ابا عبد اله الحسين (ع) ، در دعاي شريف عرفه آن را اين گونه ترسيم مي كنند : انت الذي ازلت الاغيار عن قلوب احبائك حتي لم يحبوا سواك و لم يلجئوا الي غيرك
بار پروردگار ! تو همان كسي هستي كه اغيار و نامحركان را از صحنه دل عاشقانت ، چنان دور نمودي ، كه آنان به جز تو ديگري را دوست نداشته باشند و به غير تو پناه نبرند .
در شماره هاي گذشته از “ تلقين ” سخن گفتيم و بيان نموديم كه چگونه ممكن است
“ تلقين ” سبب به بار آمدن نتايج كاملا غير منتظره و غير قابل توجيه با منطق گردد و از آنجا به “ نماز ” و تلقين هاي سازنده توأم با آن اشاره نموديم گفتيم چگونه آن چيز كه انسان ، به خاطر طلب نمودن آن از خدا ، نماز مي گذارد و در راه طلب ، به نماز خود ، توجه مي كند و با توجيه علمي آن چيز كه انسان بوسيله “ نماز ” به خود تلقين مي نمايد ، به طرز اعجاب انگيزي براي او حاصل خواهد شد . اما وجود درمانهاي رازوارانه و درمانگري بدون توجه و اطلاع از مسائل پزشكي نيز از پديده هاي مسلم و قابل قبول براي دانش بشري است كه سوابق ديرينه دارد و با پديده تلقين ، توجيه مي شود .
از آن جمله مي توان به روشهاي شفابخش جادويي و مذهبي يونان باستان اشاره كرد و معجزات درماني و شفاي بيماران صعب العلاج يا لاعلاج كه در معبد “ اسكولاپيوس ” واقع در “ اپيدوروس ” به وقوع مي پيوست را ذكر نمود .
در سرتاسر قرون وسطي نيز ، مردم اروپا ، براي معالجه بيماريهايشان به قديسين و كليسا متوسل مي شدند .
مثلا “ براي امراض چشمي خود از قديس “ كلار ” و براي طاعون از قديس “ رالف ” مدد مي جستند و يا براي مرض بواسير به قديس “ فياكر ” و يا حتي براي درمان “ سل ” به پادشاهان خود !؟! پناه مي بردند و در اكثر موارد نتايج درخشان درماني به دست مي آوردند !
علاوه بر آن “ شخصيت هاي عابد و پارسا ، گاهي فقط به اعتبار نام و تاثير ساده كلمات ، موفق به درمانهاي بسيار چشمگيري مي شوند كه ممكن است به دخالت غيبي ، نسبت داده شود ”
قبول اين موضوع به ظاهر غير عقلاني و غير قابل توجيه با منطق ، آن قدر عموميت دارد ، كه حتي در آثار ادبي و فلسفي عقل گراترين نويسندگان دنيا تاييد شده است ( براي نمونه رجوع كنيد به رمان “ سرگيوس پير ” اثر “ لئون تولستوي ” ) .
در تاريخ اسلام و ايران نيز تا به امروز موارد بيشماري از درمانهاي رازوارانه ، از شفاي بيماران غير قابل علاج و رو به مرگ ، در امامزاده ها و مساجد گرفته ، تا درمانگري توسط شخصيت هاي مذهبي اعم از علماي دين يا مشايخ صوفيه و يا حتي گروهي خاص كه در اصطلاح عوام “ نظر كرده ” خوانده مي شوند ، مي توان سراغ گرفت. شايد مشاهده تعدد اين قبيل درمانهاي عجيب باعث شده بود كه مولانا (ره) با اطمينان ، فرياد بزند : “ من قاعده درد و دوا مي شكنم ” !
اين موضوع ، هر چند گاهي به انگيزه سود جويي و استحمار مردم انجام گرفته و در واقع به شارلاتان بازي ! تبديل شده است ، اما موارد متعددي را كه مورد تاييد “ علم و دين ” مي باشد را نيز در بر مي گيرد .
چرا كه ، همانطور كه گفته شد ، علم پزشكي ” اين مقولات را بوسيله پديده نيرومند تلقين ، توجيه مي كند و از طرفي در “ دين ” ضمن اعتقاد به قدرت بي انتهاي الهي و ممكن بودن هر غير ممكن بشري ، براي ذات اقدس خداوند ، مي توان با اطمينان كامل ، شفاي هر دردي ، و لو لا علاج را از او خواست ودر درمان هر بيماري كه حتي پزشكان از كنترل آن ، عاجز مانده اند ، از رحمت بيكرانه اش ، بهره جست .
با اين ديدگاه ، چنانچه پزشكان به مادري بگويند كه : ديگر از دست ما براي فرزندت هيچ كاري ، ساخته نيست ! همه چيز به پايان نرسيده است ، بلكه همان خدائي كه پزشكان در درمان بيماران علاج پذير ، وسيله انتقال رحمت و شفاي اويند ، قادر است چنانچه اراده كند وسايل و واسطه هاي ديگري كه چه بسا غير مادي هم باشند براي درمانگري كودك دردمند بر انگيزد.
اما جايگاه “ نماز ” در بروز اين چنين درمانهاي “ غرق در رمز و راز ” جايگاه ويژه اي است .
چه بسيار است شرح روايات زندگي آنان كه با دخيل شدن به درگاه نوراني ائمه دين (ع) و به خصوص حضرت ثامن الائمه ، السلطان ابو الحسن علي بن موسي الرضا (ع) و پس از اقامه نمازهاي طولاني و عجز و لابه بسيار به بارگاه حضرت باريتعالي يا با واسطه قرار دادن حضرت امام زمان (عج ) ، چننان از سلطه مرگبار بيماريهاي پيشرفته نجات يافته اند ، كه زبان و قلم از توصيف آن قاصر و دانش پزشكي از كشف ماهيت آن ، انگشت به دهان است !
بدين ترتيب آن زمان كه همه درهاي علم و طبابت ، بر روي انسانهاي دردمند و ناتوان ، بسته مي شود و علم از نقص نسبي خود ، شرمسار مي گردد تنها شكوهمند ترين جلوه “دين ” يعني نماز است كه قادر خواهد بود ، دروازه هايي بزرگ از رحمت الهي را بر بنده عليل و بيمار بگشايد و شفايي شگفت انگيز ، هديه اش كند . چرا كه “ نماز ” تكرار اسم كسي است كه اسمش دواست و ذكر دائمي همو ست كه ذكرش شفاء .