من فرمولي را آموختم تا بتوانم استرس را مديريت كنم. وحتي آنرا در يك سمينار مديريت استرس آموزش دادم. اما همه اينها بدست نيامد تا اينكه من امنيت واقعي و بدون خطر را پيدا كردم به طوريكه فهميدم چگونه با استرس براي خوبي ها بجنگم.
غلبه بر آنچه كه فراتر از توانايي من بود هميشه جزئي از شخصيت من بوده است. من در سن 8 سالگي توانستم كار با تمام تجهيزات كشاورزي پدرم را بياموزم. او از سنين كودكي از من مي خواست تصميمات بزرگي بگيرم. مثلاً وقتي كه مي خواست تراكتور جديدي بخرد از من خواست تا مدل آن را مشخص كنم. و قبل از اينكه تصميم بگيرم مزايا و معايب هر مدل را در برابرم قرار داد و اجازه داد تا همه كتاب هايي را كه در مورد كشاورزي داشت مطالعه كنم. نتيجه اين كار ها اين شد كه ما با هم شريك شديم و مدتي بعد شركت Isaac Buhler& Son را تاسيس كرديم.
پيدا كردن راهي براي مديريت استرس
من هدف خود را توسعه دائمي هر كاري كه انجام مي دهم قرار دادم. مي خواستم ظرفيت هاي خود را براي حقايق رهبري يك سازمان موفق افزايش دهم. بنابراين با دقت زياد براي خودم فرايندي را تعريف كردم كه در پايان آن يك رهبر و مدير توانا باشم نه يك كشاورز يا يك بازرگان. واضح است كه در اختيار داشتن چندين كمپاني و توسعه و رهبري آنها بعضي مواقع بار استرسي زيادي بر من وارد مي كرد. پس بايد راهي براي غلبه و مديريت آن پيدا مي كردم. استرس قسمتي از زندگي هر كسي است و افراد مختلف به روش هاي مختلف با آن برخورد مي كنند. و من در شرايطي بودم كه بايد استرس خود را كنترل مي كردم و در عين حال كار خود را توسعه مي دادم.
پس از مدت ها و كسب تجارب مختلف در سن سي سالگي متوجه شدم تعريف ظرفيت استرس براي خودم كليد كنترل استرس است. قسمتهاي مختلفي از زندگي من مانند ازدواج، روابطم با خانواده، سرمايه گذاري يا شغلي كه هر روز با آن سر و كار داشتم در مقدار استرسي كه بر من تحميل مي شد موثر بودند. مثلاً اگر سر ميز صبحانه من و همسرم بر سر موضوعي اختلاف نظر داشتيم و جر وبحث مي كرديم. آن روز سي درصد از كل ظرفيت استرسم مصرف شده بود. اما اگر سر ميز صبحانه من و همسرم روابط خوبي داشتيم و او مرا تشويق و دلگرم سر كار مي فرستاد، بر ظرفيت تحمل استرسم افزوده مي شد.
به تدريج متوجه شدم هر قدر بر روي دوست داشتن اطرافيان تمركز كنم. احساس بهتري خواهم داشت. و اثر استرس روزانه كمتر هم كمتر خواهد شد. ولي هر گاه نسبت به كسي احساسات منفي داشتم به همان ميزان ظرفيت تحمل استرسم كاهش مي يافت. اين كار براي افراد بسيار ساده است. با دوست داشتن ديگران و همينطور داشتن احساسات مثبت ظرفيت تحمل استرس خود را افزايش مي دهيد. آنگاه كه متوجه شدم چيز هاي بهتري وجود دارد كه مي توانستم وقت خود را صرف آنها كنم توانايي من در كنترل استرس بيشتر شد. و ظرفيت تحمل استرس من به بالاترين مقدار ممكن افزايش يافت.
افزايش امنيت روحي به كمك اعتقادات مذهبي
يكي ديگر از راههاي افزايش ظرفيت تحمل استرس كمك گرفتن از اعتقادات مذهبي است و در پناه آن احساس امنيت و احساس كاهش ريسك در شما افزايش مي يابد.
خداشناسي به شما قدرتي مي دهد كه به كمك آن مي توانيد در برابر هر چيزي كه در برابر شماست روبرو شويد. قسمت تهي زندگي شما را فقط رابطه نزديك با خدا پر مي كند نه پول.
غلبه بر آنچه كه فراتر از توانايي من بود هميشه جزئي از شخصيت من بوده است. من در سن 8 سالگي توانستم كار با تمام تجهيزات كشاورزي پدرم را بياموزم. او از سنين كودكي از من مي خواست تصميمات بزرگي بگيرم. مثلاً وقتي كه مي خواست تراكتور جديدي بخرد از من خواست تا مدل آن را مشخص كنم. و قبل از اينكه تصميم بگيرم مزايا و معايب هر مدل را در برابرم قرار داد و اجازه داد تا همه كتاب هايي را كه در مورد كشاورزي داشت مطالعه كنم. نتيجه اين كار ها اين شد كه ما با هم شريك شديم و مدتي بعد شركت Isaac Buhler& Son را تاسيس كرديم.
پيدا كردن راهي براي مديريت استرس
من هدف خود را توسعه دائمي هر كاري كه انجام مي دهم قرار دادم. مي خواستم ظرفيت هاي خود را براي حقايق رهبري يك سازمان موفق افزايش دهم. بنابراين با دقت زياد براي خودم فرايندي را تعريف كردم كه در پايان آن يك رهبر و مدير توانا باشم نه يك كشاورز يا يك بازرگان. واضح است كه در اختيار داشتن چندين كمپاني و توسعه و رهبري آنها بعضي مواقع بار استرسي زيادي بر من وارد مي كرد. پس بايد راهي براي غلبه و مديريت آن پيدا مي كردم. استرس قسمتي از زندگي هر كسي است و افراد مختلف به روش هاي مختلف با آن برخورد مي كنند. و من در شرايطي بودم كه بايد استرس خود را كنترل مي كردم و در عين حال كار خود را توسعه مي دادم.
پس از مدت ها و كسب تجارب مختلف در سن سي سالگي متوجه شدم تعريف ظرفيت استرس براي خودم كليد كنترل استرس است. قسمتهاي مختلفي از زندگي من مانند ازدواج، روابطم با خانواده، سرمايه گذاري يا شغلي كه هر روز با آن سر و كار داشتم در مقدار استرسي كه بر من تحميل مي شد موثر بودند. مثلاً اگر سر ميز صبحانه من و همسرم بر سر موضوعي اختلاف نظر داشتيم و جر وبحث مي كرديم. آن روز سي درصد از كل ظرفيت استرسم مصرف شده بود. اما اگر سر ميز صبحانه من و همسرم روابط خوبي داشتيم و او مرا تشويق و دلگرم سر كار مي فرستاد، بر ظرفيت تحمل استرسم افزوده مي شد.
به تدريج متوجه شدم هر قدر بر روي دوست داشتن اطرافيان تمركز كنم. احساس بهتري خواهم داشت. و اثر استرس روزانه كمتر هم كمتر خواهد شد. ولي هر گاه نسبت به كسي احساسات منفي داشتم به همان ميزان ظرفيت تحمل استرسم كاهش مي يافت. اين كار براي افراد بسيار ساده است. با دوست داشتن ديگران و همينطور داشتن احساسات مثبت ظرفيت تحمل استرس خود را افزايش مي دهيد. آنگاه كه متوجه شدم چيز هاي بهتري وجود دارد كه مي توانستم وقت خود را صرف آنها كنم توانايي من در كنترل استرس بيشتر شد. و ظرفيت تحمل استرس من به بالاترين مقدار ممكن افزايش يافت.
افزايش امنيت روحي به كمك اعتقادات مذهبي
يكي ديگر از راههاي افزايش ظرفيت تحمل استرس كمك گرفتن از اعتقادات مذهبي است و در پناه آن احساس امنيت و احساس كاهش ريسك در شما افزايش مي يابد.
خداشناسي به شما قدرتي مي دهد كه به كمك آن مي توانيد در برابر هر چيزي كه در برابر شماست روبرو شويد. قسمت تهي زندگي شما را فقط رابطه نزديك با خدا پر مي كند نه پول.