برای کسی که شب ها تا آستانه سحر ، تنها در گوشه اتاقش بیدار مانده و همه هستیش را در یاد او محو کرده است و شب ها و روزهای پیاپی ، بی خواب و بی خوراک ، بی گفت و شنود ، دور از خویش و از دیگران ، همه در خلوت آرام و دردناکش با او در گفتگو بوده اس...ت و به او می اندیشیده است و نجوا می کرده است و زندگی را همه به او سپرده است و اندرونش را همه به او داده است و رنگ زردش از رنج درونش سخن می گوید و سکوت دردناکش از غوغای دلش خبر می دهد و سردی آرام زندگیش ، سوز ناآرام روحش را حکایت می کند ، چه لذت بخش و اطمینان بخش و خوب است که به کوچه پا که می نهد ، در چشم مردم بخواند که او را به بی دردی متهم می کنند ، در رفتار مردم ببیند که او را به کفر تهمت می زنند و مرد دنیایش می دانند و مرد خور و خواب و راحت . . .
این چنین است که خلوص مطلق فرا می رسد و ایمان از غبار ریا دور می گردد و روح به عشقی زلال و دل به احساسی ناب دست می یابد ، چه ، ایمان هر چه پنهان تر است ، پاک تر است و « عشق » هر چه در پناه « کتمان » مخفی تر است ، زلال تر
· گفتگوهای تنهایی – دکتر علی شریعتی
این چنین است که خلوص مطلق فرا می رسد و ایمان از غبار ریا دور می گردد و روح به عشقی زلال و دل به احساسی ناب دست می یابد ، چه ، ایمان هر چه پنهان تر است ، پاک تر است و « عشق » هر چه در پناه « کتمان » مخفی تر است ، زلال تر

· گفتگوهای تنهایی – دکتر علی شریعتی