• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

بررسی پادشاهی سوئد

Nicol

متخصص بخش گردشگری
سوئد :

وضعيت جغرافيايي:

سوئد در کنار فنلاند و نروژ يکی از سه عضو، و به تعبير مصطلح خودشان «يکی از سه انگشت» کشورهای اسکانديناوی است. سرزمين سوئد تنها اندکی پهناورتر از ايالت کاليفرنيای آمريکاست. در شمال اين کشور انبوهی از جزيره ها و کوهستان های زيبا قرار دارد. رودهای بسياری از اين کوههای سرازير و بعد از عبور از جنگل ها به دريای بالتيک می ريزند. نيمی از سرزمين سوئد پوشيده از جنگل هاست و هر گوشه ای از آن درياچه ای جاری است. برخلاف جنوب سوئد که بندرت برف می بارد، در شمال آن صد روز از سال برفی است. اين شرايط طبيعی، زيبايي و درعين حال دشواری هايي برای جامعه سوئد بوجود آورده است. تلاش برای کنترل و سازگاری با دشواری های محيط طبيعی و زندگی در زيبايي های طبيعت، فرهنگ منحصر بفرد و يکتايي برای جامعه سوئد به ارمغان آورده است. اقتصاد سوئد در سال های اخير فراز و نشيب های داشته است، اما رفاه و رونق و امنيت اين کشور همچنان حسرت و غبطه ديگر کشورهای جهان را بر می انگيزد. 88% جمعيت 8.8 ميليون نفر سوئد، بومی و از قوم سوئدیSwedes هستند. همچنين 15000نفر جمعيت کوچ نشين Sámi در شمال آن ساکن اند که به Lapps ها شهرت دارند.

نظام سياسی سوئد سلطنت مشروطه، و رياست دولت با نخست وزير است و اعضای پارلمان برای 3 سال توسط مردم انتخاب می شوند.



تاريخ:

آغاز تاريخ سوئد به سال 500 ميلادی می رسد. نام سوئد از نام قبيله Sveaيا Sverige گرفته شده است. در سال 1397 کشورهای نروژ، فنلاند و سوئد متحد شدند و کشور بزرگی بنام «اتحاديه کالمار» را بوجود آوردند. اولين پارلمان در سوئد در دهه اول 1500 شکل گرفت. اين پارلمان مرکب از اعيان، روحانيان، شهرنشينان، و روستاييان بود.
در 1523 Gustav Vasa تاج گذاری و خاندان «واسا» را بنيان گذاری نمود. از آن زمان تاکنون پادشاه سوئد از خاندان واسا بوده است. خاندان واسا از «جنبش اصلاح مذهبی» در اروپا حمايت کرد و به «مسيحيت لوتر» پيوست و برای نخستين بار دولت را به طور کامل از دستگاه مذهب جدا ساخت. آزادی سوئد از دستگاه خرافاتی مذهب کليسايي و ستم روحانيان متعصب آزادی ستيز قرون وسطی، آغاز تحول اين کشور بسوی جامعه ای آزاد شناخته می شود. از اينرو مردم سوئد بخش مهمی از رفاه، آسايش و پيشرفت های امروز خود را نتيجه جدا شدن از دستگاه کليسا و روحانيان می دانند.
با آغاز قرن هفدهم و شروع «عصر روشنگری»- عصر علم، اکتشافات، رشد هنرها، و آزادی فکر و بيان- سوئد نيز وارد عصر جديدی شد. بخصوص علوم طبيعی در اين دوره رشد چشمگيری در سوئد نمود. در قرن هيجدهم پارلمان سوئد بندريج قدرت سلطنتی را کاملآ محدود نمود. در 1749 اولين سرشماری جمعيتی جهان به صورت ملی و سيستماتيک در سوئد انجام شد. بر خلاف ديگر کشورها که هر ده سال يکبار سرشماری انجام می شود، در سوئد از آن تاريخ تا به امروز هر سال جمعيت سرشماری می شود. در 1809 فنلاند از سوئد جدا شد و به صورت کشوری مستقل رسميت يافت. در 1905نيز نروژ به استقلال رسيد. در 1912 سه کشور اسکانديناوی بيانيه ی بيطرفی در تمام جنگ ها را صادر کردند و حتی در جنگ جهانی اول يز درگير نشدند.
جنبش برابری طلبی در سوئد ديرتر از ديگر کشورهای اروپايي و غربی شروع شد، اما بعد از شکل گيری و آغاز آن، بسيار سريع تر از تمام کشورهای غربی ديگر پيشرفت نمود. در 1842 «قانون آموزش رايگان و اجباری» در پارلمان سوئد که Riksdag نام دارد تصويب شد.
همچنين قانون اصلاح انتخابات عمومی و حق رای تمام مردم اعم از زن و مرد در 1921 تصويب گرديد. در 1974 قانون اساسی سوئد بازبينی شد و دخالت پادشاه در کليه امور کشور ممنون اعلام گرديد. دولت موظف گرديد نهاد سلطنت را به منزله پاره ای از ميراث تاريخی و فرهنگی سوئد نگهداری کند. امروزه پادشاه سوئد مطابق قانون اساسی تنها نقش نمادين و جنبه تشريفاتی در ساختار سياسی آن دارد.
انقلاب صنعتی نيز بسيار دير به سوئد راه يافت. تنها در سال های اول قرن بيستم بود که نشانه های انقلاب صنعتی در اين کشور ظاهر شد، اما مانند جنبش برابری طلبی، بسيار سريع گسترش يافت و سريعآ جامعه فقير سوئد را به جامعه ای ثروتمند تبديل نمود. البته نظام آموزشی و حمل و نقل قبل از انقلاب صنعتی سوئد، در اين کشور تثبيت شده بود، و اين امر به رشد سريع صنعتی آن کمک شايانی کرد.
همچنين سوئد به دليل برخورداری از منابع غنی آهن و چوب و الوار-که هر دو مورد نياز اروپا بودند- ثروت لازم برای تاسيس و گسترش سريع صنايع جديد را داشت. روش سوئد برای صنعتی کردن اقتصاد کشور نيز کمک مهمی به گسترش صنعتی شدن در دوره بسيار کوتاه نمود.



جامعه شناسي اقتصادي

جامعه سوئد خيلی زود به اين نتيجه رسيد که همکاری و مشارکت دو بخش خصوصی و عمومی، و پيوند منافع اين دو در کنار هم، بهترين روش برای کسب موفقيت های اقتصادی و بهره بردن از تمام پتانسيل موجود در جامعه است.
برای فهم جامعه امروز سوئد بايد مفهوم «سوسيال دموکراسی» را بشناسيم. سوسيال دموکراسی سوئدیSwedish Social Democracy کاملآ متفاوت از کاپيتاليسم آمريکايي و کمونيسم است. اين سيستم محصول پيوند ايده آل های سوسياليسم و ايده آل های کاپيتاليسم است.
از 1921تا ابندای دهه 1990 که در آن «حزب کانزرواتيو» انتخابات را برنده شد، «حزب سوسيال دموکراسی» قدرت را در اين کشور عهده دار بود. اين امر باعث شکل گرفتن سياست در سوئد بر محور سوسيال دموکراسی شده است.
همان طور که اغلب پژوهشگران گفته اند ارزش های بنيادين فرهنگ سوئدی عبارت است از برابری، دموکراسی، آزادی، ثبات، امنيت و شايستگی. دموکراسی سوئدی اغلب گونه ی ممتاز و شناخته شده ای است و در ادبيات علوم اجتماعی بنام «مدل سوئدی دموکراسی» يا «سرمايه داری انسانی» Humane Capitalism شهرت دارد.
اين سيستم مبتنی بر همکاری بخش های تجارت، دولت، و کارگران است. سوسيال دموکراسی سوئدی موفق به تحقق جامعه ای آزاد از نابرابری های نظام سرمايه داری و در عين حال برخوردار و بهره مند از امتيازات ايده های نظام برنامه ريزی متمرکز شده است.
واژه Lagom در زبان سوئدی روح سوسيال دموکراسی در اين کشور را توصيف می کند. لاگوم معادلی در زبان انگليسی ندارد، اما به معنای «راه ميانه» the Middle Way و همچنين امر «معقول»reasonable است. اين واژه همچنين منعکس کننده مهمترين و برجسته ترين ويژگی «شخصيت ملی» سوئدی ها، يعنی عمل گرايي غير احساسی Unemotional practicality است.
سوئدی ها معتقدند کليه مسائل از راه بکارگيری درست و همه جانبه «خرد» و عقل آدمی حل شدنی هستند. سوئدی ها نشان داده اند که می توان تمام باورها را در واقعيت اجتماعی گنجاند. نتيجه تلاش آنها در اين راه شيوه ی کاملآ منحصربفردی از زندگی است. شيوه ای که منجر به حياتی آرام، به درستی نظم يافته، مرفه، با صنعتی پيشرفته می شود، و همراه با نوع آوری های اقتصادی و مبتنی بر عقل سليم است.

عشق سوئدی ها به طبيعت باعث شده است که اين کشور قوانين زياد و سخت گيرانه ای برای حفظ و حمايت از پارک ها، جنگل ها، حيات وحش و آب راه ها وضع کند. سوئد به «شٌشِ سبز» Green Lung در جهان شهرت دارد.
«شش سبز» استعاره ای است که می گويد سوئد سرزمينی است که در آن می توان تنفس کرد و از نفس کشيدن لذت مطلق برد. سال ها پيش از آنکه «محيط گرايي» Environmentalism در جهان مٌد شود، سوئدی ها محيط گرا بودند. بر خلاف آلمانی ها و آمريکايي ها که خواهان نظم بخشی و کنترل طبيعت هستند، سوئدی ها معتقد به عدم دست کاری و کنترل در طبيعت اند. از نظر سوئدی ها مباحث اخير درباره بهره برداری از طبيعت که در آمريکا رايج است، مباحثی نامعقول اند. شايد تاخير رشد انقلاب صنعتی در سوئد ريشه در همين نگرش آنان به طبيعت داشته باشد.
تا 1900 بيش از نود درصد مردم سوئد در مزارع و روستاها زندگی می کردند. البته امروز تنها دو درصد در روستاها هستند، اما هنوز مردم در قلب شان به محيط و زندگی روستايي علاقه دارند. هنوز داستان های زندگی روستايي در خاطره ی باقی است، زيرا هنوز زمان چندانی از روزگار گذشته روستايي آنها نمی گذرد. آنها مشتاق گريز از زندگی شهری و بازگشت به محيط طبيعی روستاهای شان هستند.
ويژگی سنتی سوئدی ها تاکيد آنها بر عمل گراييpracticality و عقلانيتrationality است. در جايي که بين منافع عملی و ارزش های ديگر تقابل ايجاد شود، هميشه عمل گرايي برنده است. اين امر به نحو بارزی در سياست ملی سوئدی ها نيز بروز کرده است. از 1814 تا به امروز سوئد در هيچ جنگی درگير نشده است. زيرا آنها جنگ را مقاير اهداف عملی و در عين حال مغاير عقلانيت می دانند.
نشانه ديگر عمل گرايي و عقلانيت سوئدی ها نظام اقتصادی و اجتماعی آنهاست. با وجود آنکه هفتاد سال از عمر نظام سوسيال دموکراسی اين کشور می گذرد، و نظام رفاه و تامين اجتماعی دولتی آن رشک همه کشورها را بر انگيخته است، اما در عين حال اين کشور هرگز اجازه «ملی کردن» صنايع را بخود نداده است، زيرا آنها معتقدند ملی کردن صنعت مغاير منافع عملی و عقلانيت است.



خلقيات مردم سوئد

سوئدی ها مانند ژاپنی ها شيفته طبيعت هستند. روح سرود ملی سوئد Du gamla du fria درباره غرور ملی، جنگ، رفاه و افتخارات گذشته نيست، بلکه درباره زمينی در دامنه کوهستان ها، سکوت، و لذت زندگی است. Gustav Sunberg در کتابش درباره فرهنگ ملی سوئد (1910: 104) می نويسد:
«مهمترين خصيصه خلقيات سوئدی ها عشق آتشين آنها به طبيعت است...در ميان همه گروه های پايين و بالای جامعه اين عشق وجود دارد، اگرچه نه به يک اندازه. هر چند اين عشق در مواردی موجب بروز احساسات مهار نشده ای گرديده است، اما عميق ترين تبيين برای قدرت تباهی ناپذير و سلامت ملت سوئد نيز همين طبيعت دوستی بی پايان آنهاست.»
سرزمين سوئد با توجه به جمعيت اندکی که دارد، قادر است برای همه افراد فضای زيست طبيعی لازم را فراهم سازد. از اينرو فعاليت های بيرون از منزل و صرف اوقات فراغت در طبيعت امری کاملآ متداول و مورد علاقه مردم است. قدم زدن در ساحل دريا، يا در پارک های ملی، ماهيگيری و چيدن گل و توت و قارچ از مهمترين روش های گذران فراغت در سوئد است. بازگشت از تعطيلات پايان هفته به استکهلم-پايتخت کشور-در صبح دوشنبه همراه با شاخه ای گل در دست رسم کهن سوئدی هاست.
در سوئد به اشکال مختلف زندگی مردم با طبيعت عجين شده است. انواع ورزش های آبی مانند قايق رانی در رودخانه و کانو بازی (زورق سواری) از تفريحات عمومی و مردم پسند رايج امروز سوئد است. سوئدی ها عادت دارند هر از گاهی کوله پشتی را بر داشته و به کوهستان های شمال بروند، و روزهای متمادی را در کوهنوردی و کوهپيمايي بگذرانند. برخی از آنها شب ها را در کابين های پيش ساخته شده و برخی نيز در چادرهايي که خودشان تعبيه می کنند می گذرانند.



علاوه بر اين، سوئدی ها عمومآ برای سنت و گذشته بسيار ارزش و احترام قائل اند و هنوز به نوعی فرهنگ روستايي را حفظ کرده اند. از اينرو تابستان ها به دهکده های سنتی شان بر می گردند و در خانه قديمی خانوادگی شان می گذرانند. اين امر نوعی پارادوکس در جامعه سوئد را نشان می دهد. آرن راث (1984) اين پارادوکس را اينگونه توضيح می دهد:
«مدل مدرنيته سوئدی چشم انداز متناقضی دارد. سوئد از يک سو ملتی است با مدرنيته ای که ظاهر بيرونی آن بسيار پر زرق وبرق و نوگراست، اما در عين حال از سوی ديگر در باطن امر، جامعه سوئد مظهر آن چيزی است که فردينان تونيس آن را گمينشافت يا اجتماع می نامد. نيروها و عوامل بی رحم و سخت گزل شافتی مدرن با قرار گرفتن و نشستن بر روی بالشتک های نرم و ضربه گير سنت های گذشته ساختار اجتماعی را از گير کردن در لابلای چرخ دنده های مانع حرکت و پيشرفت رها ساخته و به آن تعادل می بخشند.» .
مطالعه هافستيد در باره 53 کشور (1991) نشان می دهد که سوئد از جمله کشورهايي است که «فاصله قدرت» در آن اندک است. يعنی افراد رابطه نابرابر قدرت را تحمل نمی کنند. فردگرايي سوئدی از نوع فردگرايي افقی است که بر برابری ميان افراد تاکيد می کند، درست برخلاف فردگرايي آمريکايي که بر رقابت ميان افراد تاکيد دارد (Tronblom 1985). فردگرايي سوئدی به نحو بارزی در تمايل آنها به خود اتکايي و عدم تمايل به داشتن روابط و معاشرت های طولانی مدت تبلور يافته است.
اگر فرد سوئدی از کسی تقاضای يک نخ سيگار کند، فورآ پول آن را پرداخت می کند تا دينی بر عهده او نماند و اين امر زمينه ارتباط دائمی را فراهم نسازد. حتی اگر سوئدی ها يک شب بخواهند در منزل دوستی اقامت کنند، پتو و ملافه با خودشان می برند. از اينرو، 90% مردم دوست دارند تنها آن طور زندگی کنند که «از آن لذت می برند».
آنان نمی خواهند لذت زندگی و فرديت شان را قربانی خواست های ديگری کنند. اگرچه سوئدی ها بيش از هر جامعه ديگری به قانون احترام می گذارند و فرديت خود را در چارچوب قانون تعديل و تنظيم می کنند. دليل پايين بودن نرخ جرايم در اين کشور نيز تا حدودی به تعريف خاص فرد گرايي سوئدی ها مربوط است. بسياری از مدافعان نظم اخلاقی مدرن مبتنی بر فردگرايي، جامعه سوئد را مصداق تجربی موفقيت فرد گرايي اخلاقی می دانند.


ازدواج در اين کشور عموميت ندارد و تنها يک زوج از هر پنج زوجی که با هم زندگی می کنند، ازدواج کرده هستند. اما از نظر قوانين، دولت اولويت و امتيازی برای افراد ازدواج کرده قائل نمی شود و از نظر حقوقی با هم زيستن در زير يک سقف به منزله خانواده شناخته می شود.

زوج های سوئدی که با هم زندگی می کنند، معمولآ اگر بخواهند ازدواج کنند بعد از تولد فرزند اول اقدام می کنند. با اين وجود، نرخ طلاق در اين کشور 50% است. علت نرخ بالای طلاق تشويق افراد به جدايي در صورت عدم علاقه عاطفی به يکديگر است.
سوئد يکی از غير مذهبی ترين کشورهای جهان است. از نظر تاريخی و سنتی 95% مردم سوئد عضو «کليسای اونجليک لوتر» هستند، اما امروزه اين کشور جامعه ای کاملآ سکولار است و بسيار بندرت کسی به کليسا می رود.
استاندارهای زندگی در سوئد بسيار بالاست و تقريبآ تمام مردم از تمامی امکانات زندگی مانند تلفن، تلويزيون، اتومبيل، خدمات بهداشت و درمان، و غيره برخوردارند. در سوئد ميزان جرايم بسيار پايين و مناطق فقير نشين در اين کشور وجود ندارد. آموزش رايگان و اجباری 99% مردم را باسواد کرده است.
سوئد يکی از کشورهايي است که عطش خواندن در آن بسيار بالاست و به ازای هر صد هزار نفر، سالانه 158 عنوان کتاب جديد منتشر می شود.

ديگر ويژگی برجسته فرهنگ سوئدی ها تاکيد اين جامعه بر فردگرايي از طريق رشد و خودسازی دائمی فرد است. سوئدی ها ناگزيرند برای تامين پرداخت ماليات معاملات sales tax و همچنين تامين نيازها و حفظ کيفيت زندگی روزمره خود دائمآ تلاش کنند. اما آنها مشاغلی را ترجيح می دهند که بتواند بر خودشکوفايي آنها تاثير بيشتر بگذارد و بتوانند در فرايند و محيط کاری خود به عنوان يک فرد رشد کنند.
 
بالا