<H3>تاریخچه ازدواج </H3>مریم میرعالى، از اندیمشک
بررسى تاریخ اقوام گذشته، چهره اى متفاوت از ازدواج را به ما نشان مى دهد؛ گروهى آن را به طور کامل امرى پلید معرفى کرده و عامل گناهان برشمرده اند و عده اى آن را امرى مثبت دانسته و فقط در جهت منافع مرد معرفى کرده اند.
تبعیض وحشت ناک میان زن و مرد و وضعیت تأسف انگیز زنان در اقوام گذشته باعث شده که ازدواج به محیطى براى مالکیت مرد و بندگى زن تبدیل شود.
در میان یونانیان قدیم، زن مانند کالا بود و حتى خرید و فروش هم مى شد و این از حقوق شوهر نسبت به همسرش بود. «در یونان، زن شرعى مهجور بود، میکده ها و عشرتکده ها با رونق زن هاى بدکاره مشهور بودند، گاهى حتى خود شوهران، زنان خویش را براى تمتّع جنسى دیگران قرض مى دادند؛ چنان که پدر موستنس، خطیب معروف یونان باستان، زن خود را به یکى از دوستانش هبه کرده بود.»(3)
ویل دورانت مى نویسد: «در هند قدیم، با مرگ شوهر، هنگامه مرگ محتوم زن نیز فرا مى رسید؛ بدین گونه که پس از مرگ شوهر، زن را هم به داخل آتشى که جسد مرد در آن مى سوخت، پرت مى کردند.»(4)
وى در باره مردم چین مى نویسد: «پدر خانواده، حق فروش زن و فرزندانش و حتى حق کشتن آنها را نیز داشت و اصولاً زن پس از مرگ شوهر، براى نشان دادن وفادارى خود به شوهر، محکوم به خودکشى بود.»(5)
دکتر «کریستین سن» نیز مى گوید: «در ایران، عصر زردشتى، ازدواج با محارم و نزدیکان، نه تنها مقدس بوده، بلکه گناهان کبیره را نیز محو مى کرده است.»(6)
«در زمان هخامنشینان، خانواده بر اساس پدر سالارى و ازدواج ها اغلب درون گروه هاى اجتماعى صورت مى گرفت و ازدواج هم خون به معناى ازدواج با نزدیکان مانند: ازدواج خواهر با برادر یا پدر با دختر موسوم به ''خوتک دس `` به منظور پاکى خون خانواده نیز در طبقات اجتماعى خانواده هاى اشرافى صورت مى گرفت.»(7)
عسکر رسولى، شماره اشتراک 1136، از کاشان
پرفسور کریستیان بارتمله، خاورشناس آلمانى مى نویسد: در زمان ساسانیان، ازدواج با خواهر، به ویژه در خاندان سلطنتى، براى حفظ و نگاه دارى خون و میراث شاهنشاهى، رایج و برقرار بوده است. ایرانیان باستان نیز بنا به تعلیم اوستا، زناشویى برادر و خواهر را موجب جلب روشنایى ایزدى در خاندن و طرد دیوان مى دانسته اند.
در انجیل دستور صریحى وجود ندارد و کاتولیک ها و پروتستان ها تابع تورات مى باشند، با این تفاوت که از ازدواج با دختر خواهر و دختر برادر هم مى پرهیزند و اما ارتدوکس ها ترجیح مى دهند ازدواج تا هفت نسبت پدرى و مادرى انجام نگیرد.(8)
محمد مهجور، شماره اشتراک 11091، فردوس
در بعضى کشورها زن و مرد مساوى اند و خواستن توانستن است... مرد و زنى که با یک دیگر توافق نظر جنسى دارند، اسم خود را در دفتر شهردارى ثبت مى کنند و زن و شوهر مى شوند.(9)
در دین مسیح، ازدواج مرد و زن مسیحى باید طى تشریفاتى در کلیسا و با حضور کشیش انجام گیرد.(10)
در آیین یهود، مراسم ازدواج در معابد انجام مى گیرد. در آیین سیک ها، ازدواج امرى مباح است، ولى تعدّد زوجات را حرام شمرده است.(11)
در مذهبى به نام نسطورى،(12) ازدواج براى کشیشان کلیسا مجاز شمرده شده، ولى اسقفان حق ازدواج ندارند.(13)
بهزاد رحیمى، شماره اشتراک 11430، از تودشک
گروهى به غلط تصور مى کنند که اگر غریزه جنسى را در خود محکوم کرده و مجرّد بمانند، کار بجایى انجام داده اند و حتى آن را فضیلت بزرگى پنداشته اند، در صورتى که اسلام ازدواج را براى همه لازم تشخیص داده و آن را مستحب و براى برخى واجب معرفى کرده است. بر این اساس، معتقدات مسیحیت در باره ازدواج - به پیروى از انجیل «متى»(14) و شوراى «الویرا» که خوددارى از زناشویى را بهتر پنداشته اند - در منطق اسلام، بى پایه و مردود است.
در بین کاتولیک ها، گروهى به نام «گروه دینى» به زعم خویش براى وصول به مقام مقدس و تقوا، از لذت جنسى صرف نظر مى کنند.(15)
در کلیساى غرب، کشیش ها، راهب ها و راهبه ها نذر مى کنند که مجرّد بمانند و همسر نگیرند. در کلیساهاى شرقى نیز اسقفان تقریباً همیشه از میان روحانیونى انتخاب مى شوند که ازدواج نکرده باشند و کشیشان پس از رسیدن به سمت کشیشى، حق ازدواج ندارند و کسانى هم که قبلاً ازدواج کرده اند اگر همسرشان بمیرد، حق ازدواج ثانوى نخواهند داشت.(16)
بررسى تاریخ اقوام گذشته، چهره اى متفاوت از ازدواج را به ما نشان مى دهد؛ گروهى آن را به طور کامل امرى پلید معرفى کرده و عامل گناهان برشمرده اند و عده اى آن را امرى مثبت دانسته و فقط در جهت منافع مرد معرفى کرده اند.
تبعیض وحشت ناک میان زن و مرد و وضعیت تأسف انگیز زنان در اقوام گذشته باعث شده که ازدواج به محیطى براى مالکیت مرد و بندگى زن تبدیل شود.
در میان یونانیان قدیم، زن مانند کالا بود و حتى خرید و فروش هم مى شد و این از حقوق شوهر نسبت به همسرش بود. «در یونان، زن شرعى مهجور بود، میکده ها و عشرتکده ها با رونق زن هاى بدکاره مشهور بودند، گاهى حتى خود شوهران، زنان خویش را براى تمتّع جنسى دیگران قرض مى دادند؛ چنان که پدر موستنس، خطیب معروف یونان باستان، زن خود را به یکى از دوستانش هبه کرده بود.»(3)
ویل دورانت مى نویسد: «در هند قدیم، با مرگ شوهر، هنگامه مرگ محتوم زن نیز فرا مى رسید؛ بدین گونه که پس از مرگ شوهر، زن را هم به داخل آتشى که جسد مرد در آن مى سوخت، پرت مى کردند.»(4)
وى در باره مردم چین مى نویسد: «پدر خانواده، حق فروش زن و فرزندانش و حتى حق کشتن آنها را نیز داشت و اصولاً زن پس از مرگ شوهر، براى نشان دادن وفادارى خود به شوهر، محکوم به خودکشى بود.»(5)
دکتر «کریستین سن» نیز مى گوید: «در ایران، عصر زردشتى، ازدواج با محارم و نزدیکان، نه تنها مقدس بوده، بلکه گناهان کبیره را نیز محو مى کرده است.»(6)
«در زمان هخامنشینان، خانواده بر اساس پدر سالارى و ازدواج ها اغلب درون گروه هاى اجتماعى صورت مى گرفت و ازدواج هم خون به معناى ازدواج با نزدیکان مانند: ازدواج خواهر با برادر یا پدر با دختر موسوم به ''خوتک دس `` به منظور پاکى خون خانواده نیز در طبقات اجتماعى خانواده هاى اشرافى صورت مى گرفت.»(7)
عسکر رسولى، شماره اشتراک 1136، از کاشان
پرفسور کریستیان بارتمله، خاورشناس آلمانى مى نویسد: در زمان ساسانیان، ازدواج با خواهر، به ویژه در خاندان سلطنتى، براى حفظ و نگاه دارى خون و میراث شاهنشاهى، رایج و برقرار بوده است. ایرانیان باستان نیز بنا به تعلیم اوستا، زناشویى برادر و خواهر را موجب جلب روشنایى ایزدى در خاندن و طرد دیوان مى دانسته اند.
در انجیل دستور صریحى وجود ندارد و کاتولیک ها و پروتستان ها تابع تورات مى باشند، با این تفاوت که از ازدواج با دختر خواهر و دختر برادر هم مى پرهیزند و اما ارتدوکس ها ترجیح مى دهند ازدواج تا هفت نسبت پدرى و مادرى انجام نگیرد.(8)
محمد مهجور، شماره اشتراک 11091، فردوس
در بعضى کشورها زن و مرد مساوى اند و خواستن توانستن است... مرد و زنى که با یک دیگر توافق نظر جنسى دارند، اسم خود را در دفتر شهردارى ثبت مى کنند و زن و شوهر مى شوند.(9)
در دین مسیح، ازدواج مرد و زن مسیحى باید طى تشریفاتى در کلیسا و با حضور کشیش انجام گیرد.(10)
در آیین یهود، مراسم ازدواج در معابد انجام مى گیرد. در آیین سیک ها، ازدواج امرى مباح است، ولى تعدّد زوجات را حرام شمرده است.(11)
در مذهبى به نام نسطورى،(12) ازدواج براى کشیشان کلیسا مجاز شمرده شده، ولى اسقفان حق ازدواج ندارند.(13)
بهزاد رحیمى، شماره اشتراک 11430، از تودشک
گروهى به غلط تصور مى کنند که اگر غریزه جنسى را در خود محکوم کرده و مجرّد بمانند، کار بجایى انجام داده اند و حتى آن را فضیلت بزرگى پنداشته اند، در صورتى که اسلام ازدواج را براى همه لازم تشخیص داده و آن را مستحب و براى برخى واجب معرفى کرده است. بر این اساس، معتقدات مسیحیت در باره ازدواج - به پیروى از انجیل «متى»(14) و شوراى «الویرا» که خوددارى از زناشویى را بهتر پنداشته اند - در منطق اسلام، بى پایه و مردود است.
در بین کاتولیک ها، گروهى به نام «گروه دینى» به زعم خویش براى وصول به مقام مقدس و تقوا، از لذت جنسى صرف نظر مى کنند.(15)
در کلیساى غرب، کشیش ها، راهب ها و راهبه ها نذر مى کنند که مجرّد بمانند و همسر نگیرند. در کلیساهاى شرقى نیز اسقفان تقریباً همیشه از میان روحانیونى انتخاب مى شوند که ازدواج نکرده باشند و کشیشان پس از رسیدن به سمت کشیشى، حق ازدواج ندارند و کسانى هم که قبلاً ازدواج کرده اند اگر همسرشان بمیرد، حق ازدواج ثانوى نخواهند داشت.(16)