حدود 1 ماه پیش بود فکر کنم کارام رو انجام دادم و ساعت 1:30 بود رفتم در محضر تخت خواب باوفام خوابیدم:نیش:
یهو دیدم من توی یه بیابون هستم!
شب شده بود و همه جا داشت تاریک میشد و ابر ها هم بدجوری حرکت میکردند و باد شدید هم می اومد و منم تک و تنها ! :ترس:
یهو یه حس بدی بهم دست داد و برگشتم یه چیزی دیدم که از ترس نمدونستم سکته کنم چیکار کنم......کلا خشکم زده بود!!! :هنگ:
چی بود؟ یه دختر بود با لباس های وحشتناک تر از خودش :ترس:
http://www.iranjoman.com/members-203.htmlلاغر با قد 170 سانت و موهای خیلی کوتاه و صورت زیادی سبزه و لباس هایی پوشیده بودی که انگار میخواستی بری جنگ:تعجب:
یه گیوتین با خودش اورده بود اونم به چه رعب اوری!!!:ترس::ترس::ترس:
من که اومدم عقب عقبی فرار کنم خوردم زمین قلبم داشت می اومد تو دهنم!
گفتم تو کی هستی؟ گفت نشناختی؟ گیوتین رو نگا کن.گفتم نکنه.........گفت اره! من خودمم سمیه! :اخطار:
اومد طرفم من نمیدونستم چیکار کنم :ترس:
دستم ر وبه زور گرفت و میخواست منو بلند کنه که گفتم میخوای چیکار کنی؟:ترس:
گفت حالا میری سر کوچه .....ها؟ :اخطار:
من گیوتین رو دیدم......به خودم :خجالت:
منم گفتم غلط کردددددممم دیگه نمیرم :ترس:
(زورش 10 برابر من بود)
که داد زد گفت بلند شووووووووووووووووووو بینممممم که من همون جا از خواب پریدم!!!!
قیافه ی من واقعا دیدنی بود:تعجب:
خیس خالی شده بودم.......صورتم.لباسم...........انگار رفته باشی دوش گرفته باشی :مجروح:
نگا کردم دیدم ساعت 2 هست!
هیچ وقت یادم نمیره این کابوس رو:نه:
حالا تعبیرش چی میشه؟ :فکر: کسی میتونه این کابوس رو تعبیر کنه؟ :تعجب: