baroon
متخصص بخش ادبیات
کتاب صوتی :

تو می روی و دیده من مانده به راهت
ای ماه سفر کرده خدا پشت و پناهت
ای روشنی دیده سفر کردی و دارم
از اشک روان آینه ای بر سر راهت
باز آی که بخشودم اگر چند فزون بود
در بارگه سلطنت عشق گناهت
آیینه بخت سیه من شد و دیدم
آینده ی خود در نگه چشم سیاهت
آن شبنم افتاده به خاکم که ندارم
بال و پر پرواز به خورشید نگاهت
بر خرمن این سوخته ی دشت محبت
ای برق! کجا شد نگه گاه به گاهت؟

