mary.brayant
کاربر ويژه
پر می شوم
پر می شوم ، پر میشوم ، پر می شوم ، پر می شوم….
و که می داند که پر شدن یعنی چه ؟پر شدن یک انسان خالی یعنی چه؟بارش بارانی تندر آسا ، صاعقه زن ، با قطره های سرد و درشت بر کشتزاری تشنه ، زرد و خشک که در کویری سوخته و ساکت عمری در انتظار باران سر به آسمان برداشته است،چه حادثه ای است؟که می داند؟که می داند ؟ که می داند؟من می دانم مهراوه !من می دانم ای باران تند بهاری !ای ابر باران خیز اسفندی که دامن پر از بهارت را ناگاه بر سرم افشاندی !ای ابر سفید سبکبال اسفندی که ندانستم از کدامین افق آمدی؟از کدامین دریا به نیروی آفتاب دوست داشتن بر خواستیو بر بالای سرم چتر سپید مهر افراشتیو با ناز انگشتان بارانت آن تک درخت خشک بی برگ و باری که از قلب تافته ی کویری ساکت و سوخته قامت کشیده بود و سر به دوزخ برداشته بود باغش کردیو در همه ی جنگل های زمین طاق!من میدانم مهراوه ی من ! من و…. تو نمی دانی و تو نمی توانی دانستکه تو گل نازی که در گلخانه رو ئیده ایو من می دانم که در طوفان روئیده امکه سیلی ها خورده ام از باد و تبر ها خورده ام از هیزم شکنان ،که روئیده کویرم و تنها و تنهای تنها…..
پر می شوم ، پر میشوم ، پر می شوم ، پر می شوم….
و که می داند که پر شدن یعنی چه ؟پر شدن یک انسان خالی یعنی چه؟بارش بارانی تندر آسا ، صاعقه زن ، با قطره های سرد و درشت بر کشتزاری تشنه ، زرد و خشک که در کویری سوخته و ساکت عمری در انتظار باران سر به آسمان برداشته است،چه حادثه ای است؟که می داند؟که می داند ؟ که می داند؟من می دانم مهراوه !من می دانم ای باران تند بهاری !ای ابر باران خیز اسفندی که دامن پر از بهارت را ناگاه بر سرم افشاندی !ای ابر سفید سبکبال اسفندی که ندانستم از کدامین افق آمدی؟از کدامین دریا به نیروی آفتاب دوست داشتن بر خواستیو بر بالای سرم چتر سپید مهر افراشتیو با ناز انگشتان بارانت آن تک درخت خشک بی برگ و باری که از قلب تافته ی کویری ساکت و سوخته قامت کشیده بود و سر به دوزخ برداشته بود باغش کردیو در همه ی جنگل های زمین طاق!من میدانم مهراوه ی من ! من و…. تو نمی دانی و تو نمی توانی دانستکه تو گل نازی که در گلخانه رو ئیده ایو من می دانم که در طوفان روئیده امکه سیلی ها خورده ام از باد و تبر ها خورده ام از هیزم شکنان ،که روئیده کویرم و تنها و تنهای تنها…..