Maryam
متخصص بخش ادبیات
پیکاسونابغهى قرن
*******************
شاید بشود پیکاسو را نابغه هنر قرن بیستم نامید .
چگونگی رشد و حرکت او از زمان کودکی تا پایان عمرش بر خلاف معمول هنر مندان که در زمان حیاتشون افراد کمی از وجود شان با خبر می شوند ، پیکاسو مشهور ترین هنر مندی یست که در تمام نقاط جهان حتی در روستاهای دور افتاده به عنوان سمبول هنر شناخته شده و کسانی که حتی یک بار هم اثر هنری او را ندیده اند ، آوازه او را شنیداند .او در زمان حیاتش به چنان شهرت و ثروتی رسیده بود که مانند افسانه بود . او درست بعد از جنگ جهانی دوم که همه در فقر به سر من بردند در ازای یک نقاشی از طبیعت بی جان یک قصر در جنوب فرانسه خرید . پیکاسو هر چه را که می خواست کافی بود تصویر آن را بکشد این واقعیت شبیه افسانه میداس است . میداس به هر چی دست میزد طلا می شد پیکاسو هم هر چی که خطی دورش میکشید از آن خود می کرد اما افسانه میداس مضحک و غم انگیز بود چون به چیزهای طبیعی نمی توانست دست بزند و روزی دستش به دخترش خورد و دختر طلا شد .
شهرت پیکاسو ، با ثروتش افزایش می یافت در اصل او اول به شهرت سپس به ثروت دست یافت .
او در مالاگا از شهر های اسپانیا در سال 1881 به دنیا آمد و در بیشتر جنبش های هنری پس از اواخر سده ی 19ام شرکت کرد و خود آفریننده ی بسیاری از آنها شد .
پدرش هنر تدریس می کرد و پیکاسو در یک محیط هنری بزرگ شد وقتی در اواخر عمر به یک نمایشگاه نقاشی کودکان رفته بود گفت :"نخستین طراحی های مرا هرگز نمی شد در نمایشگاه کورکان به نمایش گذاشت چون می شود گفت خامی و سادگی کودکی در آنها نبود من خیلی زود از دوره ی آن رویای شگفت انگیز بیرون آمدم آن موقع طراحی هایی می کشیدم که کاملا آکادمیک بودند و دقت و درستی آنها هنوز هم مرا می ترساند او خوشحال می گفت وقتی به سن اینها بودم می توانستم مثل رافائل طراحی کنم اما یک عمر طول کشید تا توانستم مثل اینها طراحی کنم"
آری شاید حسرت کودکی از دست رفته موجب می شود که طراحی های او به سادگی دوران کودکی بگراید.
*********************
پیكاسو تنها یك نقاش حرفه ای نبود او كسی بود كه از تكنیك های مختلف برای خلق آثار هنری استفاده میكرد. تكنیك هایی كه تا آن روزگار هیچكس جرات استفاده از آنها را نداشت.
او در مجسمه سازی، قلم زنی، حكاكی روی چوب، معماری و ... تبحر داشت و همواره بدنبال چیزهای نو می گشت، سعی میكرد آنها را تجربه كند و احساسات خود را با آنها بیان كند، احتمالا" به همین خاطر هم بود كه تنها به نقاشی كفایت نكرد و بدنبال سایر رشته های هنری رفت.
شاید ندانید كه صحنه های بسیاری از باله ها و اپراهای آهنگسازان بزرگ معاصر خود را طراحی میكرد و میساخت. مانند باله پوچینلا از دوست نزدیكش ایگور استراوینسكی!
پیكاسو در سال 1881 بدنیا آمد و سالهای اولیه زندگی خود را در پاریس گذراند. در دوران جنگ جهانی اول به رم رفت و با یك بالرین روس ازدواج كرد.
در سال 1927 با یك دختر 17 ساله آشنا شد و مدتی را با او زندگی کرد. در سال 1936 با یك خانم دیگر بنام Dora Maar كه عكاس بود آشنا شد و ...
در سال 1943 با یك خانم دیگری كه نقاش بود آشنا شد و ... در نهایت از سال 1951 تا 1973 كه فوت كرد با خانمی بنام Jacqueline Roque زندگی میكرد.
ظاهرا" پیكاسو علاقه خاصی به زنها داشت و غیر از اینكه در زندگی غرق آنها بود تا مدت ها نقاشی های وی مشخصآ تنها راجع به زنها بود.
دو دوره اول هنری وی در طبقه بندی ها بنامهای Blue & Rose میباشد. در دوران آبی سبك كاری وی اغلب شامل سایه های آبی كشیده شده از اجسامی بود كه تنها به نیمی از آنها به تصویر كشیده می شد.
در دوران رز از آبی به سمت صورتی تمایل پیدا كرد و نقاشی های وی به دنیای واقعی نزدیكتر شدند.
او سپس به سبك كوبیسم روی آورد كه در آن اشیا را توسط اشكال ساده هندسی به تصویر كشاند.
پیکاسو از پایه گذاران سبك synthetic cubism بود كه در آن اشیاء از زوایای مختلف در یك شكل بصورت همزمان كشیده میشوند.
*****************
پابلو پیکاسو (Pablo Picasso) نقاش، مجسمهساز، طراح، حکاک و سرامیککار اسپانیایی، مشهورترین هنرمند قرن بیستم و از هنرمندان بسیار فعال زمان خویش است که هرکسی در دنیا، بیاینکه حقیقت واقعی او را بشناسد، دستکم یکبار در زندگیاش نام او را شنیده یا بر زبان آورده است. او در 25 اکتبر1881در"مالاگا"(Malaga) از بنادر جنوب اسپانیا متولد میشود. پدرس استاد طراحی و معلم نقاشی در مدرسهی هنرهای زیبای"بارسلون "(Barceloneبود که او نیز در1896برای تحصیل به آنجا میرود. ابتدا از نام خانوادگی پدرش"روییز بلاسکو "(Ruiz Blasco)و سپس از سال 1901، از نام خانوادگی مادرش "پیکاسو" برای امضای آثارش استفاده میکند. اولین اثرش، تابلوی بزرگ آکادمیک "علم و احسان(Science et Charité) "در سال 1897است. از سال 1901، با مرگ "کارلوس گاساگماس"(Carlos Casagemas)، بهترین دوست پیکاسو، یک دورهی غمانگیز در زندگی هنرمند آغاز میشود که به دلیل تسلط رنگ آبی بر کارهایش،"دورهی آبی"نام میگیرد. در این دوره،او با توصیف فقر و مرگ، کورها، گداها، الکلیها و روسپیها را با بدنهای کمی کشیدهتر در تابلوهایش نشان میدهد.
پیکاسو از سال1904به پاریس میآید و کمی بعد با اولین همسرش"فرناند اولیویه" (Fernande Olivier) آشنا میشود. این زن اولین کسی است که به عنوان یک دوست بسیار صمیمی بر روش کار نقاش اثر میگذارد و او را به یک دورهی شاد میکشاند. دورهای که به دلیل تسلط یافتن رنگهای صورتی و قرمز بر تابلوهایش"دورهی صورتی"خوانده میشود. پیکاسو در بیشتر آثار این دوره همچون"خانوادهی آکروباتها"(La famille d’acrobates, 1905) از دلقکها و سیرکها الهام میگیرد و به رنگها بیشتر از طرحها اهمیت میدهد.
از سال1906، پیکاسو تصمیم میگیرد از نقاشی واقعگرا(رئالیستی)که چهرهی ظاهری اشیا را نشان میدهد،دست بکشد. او تحت تاثیر هنرهای یونانی و آفریقایی چهرههایی را نقاشی میکند که گویی نقاب به چهره دارند. در این نقاشیها اشیا، برای اینکه خود را از نقاط دید چندگانه به نمایش بگذارند، خرد میشوند و در مسیرهای مختلف گسترش مییابند. به این شیوهی نقاشی"کوبیسم"(Cubisme) میگویند. این عنوان از کلمهی "کوب "(Cube) به معنی مکعب و به دلیل نشان دادن دو بعد یک شی بر صفحهی نقاشی گرفته شده است. بهعنوان مثال در این سبک میتوان یک نیمرخ را بر تمامرخ مشاهده کرد. تختهرنگ یک نقاش سبک کوبیسم معمولا به رنگهای اخرایی و خاکستری محدود میشود. در این سبک،سایه/روشنهای سنتی جای خود را به نقاشیهای تکرنگی میدهند که عمق در آنها با تیرگی و روشنی نشان داده میشود.
تابلوی"دختران آوینیون "(Les demoiselle d’Avignon)از مشهورترین آثار این سبک است که در سال 1907نقاشی شده و آغازگر هنر مدرن است. در آن زمان این اثر زیانی برای هنر فرانسه دانسته شد و به همین دلیل تا سال1937رو به دیواری در اعماق یک آتلیه میماند. هرچند که بعدها دنیای هنر را منقلب کرد.
از سال 1912، پیکاسو از"ژرژ براک"(George Braque) تقلید میکند که با چسباندن نشانههای مجازی همچون کاغذهای چاپی یا نتهای موسیقی بر روی بوم، خوانش تابلوهای نقاشی را سادهتر میکند. اما بعدها پیکاسو غرق در خلاقیتهای خود، هرچه که به دستش بیاید، هرچند غیر عادی، در آثارش وارد میکند. تابلوی"طبیعت بی جان بر صندلی حصیری"(la nature morte à la Chaise Cannée) در این سال اولین کاریست که در نوع خود نقش موثری در تحول سبک کوبیسم دارد.
در1916، پیکاسو به یاری"ژان کوکتو"(Jean Cocteau)،سینماگر مشهور،شیفتهی بالههای روسی میشود و برای اجرای دکورهای باله به یک شیوهی کاملاً کلاسیک در نقاشی برمیگردد. او در1918با"اولگا کوکلووا"(Olga Koklova)،بالرین روسی، ازدواج می کند و از او صاحب پسری به نام "پل"میشود که تصاویر زیادی از آن دو میکشد.
از سال 1925 به بعد، پیکاسو با شهامت بیشتر به نقاشی بدنهای عریان میپردازد و زنهای بسیاری بر زندگیاش تاثیر میگذارند. او در1932 با"ماری-ترز والتر "(Marie-Thérèse Walter)آشنا میشود که در 1935 دخترشان"مایا "(Maya)را به دنیا میآورد. در این سالها اثر شاعرهای فراواقعگرا(سوررئالیستی) بر کارهای پیکاسو غیرقابل انکار است. او نقاشی را رها میکند و با همکاری دوست اسپانیانیاییاش"ژولیو گونزالس "(Julio Gonzàles)به مجسمهسازی میپردازد. اما کمی بعد، با الهام از"ماری-ترز" و "دورا مار "(Dora Maar)که هردو را بسیار دوست میدارد و از آنها بهعنوان مدل استفاده میکند، نقاشی کردن را دوباره شروع میکند.
جنگ داخلی اسپانیا از سال 1936شروع میشود که با وجود علاقهی بسیار زیاد پیکاسو به وطناش، بسیار بر او اثر میگذارد. سپس دولت اسپانیا از اومیخواهد که تابلویی برای نشان دادن جنگ نقاشی کند. به این ترتیب در سال 1937 تابلوی بسیار معروف"گرنیکا "(Guernica)خلق میشود. پیکاسو در این تابلوی سیاه و سفید، ظلمها و ترسها را در بمباران شهر"گرنیکا" به خوبی نشان می دهد.
با شروع جنگ جهانی دوم رنگها در تابلوهای پیکاسو بسیار تیره میشوند و درعوض او بیشتر به مجسمهسازی روی میآورد. کارهای او در این دوره حدود ششصد مجسمه ارزیابی میشود که تحت تاثیر سبک کوبیسم هستند. او کارش را با ساخت چهرههای زنانه از سفال و برنز آغاز میکند و سپس از هر چیزی برای چسباندن، بریدن یا تغییر شکل دادن استفاده میکند. بهعنوان نمونه، مجسمههای معروف"سر گاو نر "(Tête de taureau, 1942)با زین و فرمان دوچرخه و "دخترک در حال پریدن از طناب"(La petite fille sautant à la corde, 1950)با یک زنبیل، یک قالب کیک و گچ ساخته شدهاند.
پیکاسو از سال 1949 همراه با"فرانسواز ژیلو"(Françoise Gilot)، همسر جدیدش که از او صاحب دو فرزند به نامهای"کلود"(Claude) و "پالوما "(Paloma)میشود، به"والوری "(Vallauris)در جنوب فرانسه میرود. در آنجا او بیشتر از چهارهزار قطعه مجسمه از خاکرس و سرامیک، با الهام از هنرهای آفریقایی و یونانی میسازد. در 1935 از فرانسواز جدا میشود و در همین ایام بهخاطر شعرهایی که مینویسد با"پل الوار"(Paul Eluard)، شاعر معروف فرانسوی آشنا میشود.او سپس در سال 1955با"ژاکلین روک "(Jacqueline Roque)به ویلای مجللی در شهر "کن "(Cannes)میرود، در روز تولد نود سالگیاش با او ازدواج میکند و همآنجا به فعالیت هنریاش ادامه میدهد. پیکاسو سرانجام در سال 1973در سن 92 سالگی در شهر"موژن "(Mougins)از دنیا میرود.باید عادلانه مهرورزی و خوشخویی این هنرمند را پذیرفت، چرا که او توانسته با تخیل خویش، از تمام انواع اشیا اثری جاودان بیافریند.
ترجمه: نفیسه نواب پور
*******************
شاید بشود پیکاسو را نابغه هنر قرن بیستم نامید .
چگونگی رشد و حرکت او از زمان کودکی تا پایان عمرش بر خلاف معمول هنر مندان که در زمان حیاتشون افراد کمی از وجود شان با خبر می شوند ، پیکاسو مشهور ترین هنر مندی یست که در تمام نقاط جهان حتی در روستاهای دور افتاده به عنوان سمبول هنر شناخته شده و کسانی که حتی یک بار هم اثر هنری او را ندیده اند ، آوازه او را شنیداند .او در زمان حیاتش به چنان شهرت و ثروتی رسیده بود که مانند افسانه بود . او درست بعد از جنگ جهانی دوم که همه در فقر به سر من بردند در ازای یک نقاشی از طبیعت بی جان یک قصر در جنوب فرانسه خرید . پیکاسو هر چه را که می خواست کافی بود تصویر آن را بکشد این واقعیت شبیه افسانه میداس است . میداس به هر چی دست میزد طلا می شد پیکاسو هم هر چی که خطی دورش میکشید از آن خود می کرد اما افسانه میداس مضحک و غم انگیز بود چون به چیزهای طبیعی نمی توانست دست بزند و روزی دستش به دخترش خورد و دختر طلا شد .
شهرت پیکاسو ، با ثروتش افزایش می یافت در اصل او اول به شهرت سپس به ثروت دست یافت .
او در مالاگا از شهر های اسپانیا در سال 1881 به دنیا آمد و در بیشتر جنبش های هنری پس از اواخر سده ی 19ام شرکت کرد و خود آفریننده ی بسیاری از آنها شد .
پدرش هنر تدریس می کرد و پیکاسو در یک محیط هنری بزرگ شد وقتی در اواخر عمر به یک نمایشگاه نقاشی کودکان رفته بود گفت :"نخستین طراحی های مرا هرگز نمی شد در نمایشگاه کورکان به نمایش گذاشت چون می شود گفت خامی و سادگی کودکی در آنها نبود من خیلی زود از دوره ی آن رویای شگفت انگیز بیرون آمدم آن موقع طراحی هایی می کشیدم که کاملا آکادمیک بودند و دقت و درستی آنها هنوز هم مرا می ترساند او خوشحال می گفت وقتی به سن اینها بودم می توانستم مثل رافائل طراحی کنم اما یک عمر طول کشید تا توانستم مثل اینها طراحی کنم"
آری شاید حسرت کودکی از دست رفته موجب می شود که طراحی های او به سادگی دوران کودکی بگراید.
*********************
پیكاسو تنها یك نقاش حرفه ای نبود او كسی بود كه از تكنیك های مختلف برای خلق آثار هنری استفاده میكرد. تكنیك هایی كه تا آن روزگار هیچكس جرات استفاده از آنها را نداشت.
او در مجسمه سازی، قلم زنی، حكاكی روی چوب، معماری و ... تبحر داشت و همواره بدنبال چیزهای نو می گشت، سعی میكرد آنها را تجربه كند و احساسات خود را با آنها بیان كند، احتمالا" به همین خاطر هم بود كه تنها به نقاشی كفایت نكرد و بدنبال سایر رشته های هنری رفت.
شاید ندانید كه صحنه های بسیاری از باله ها و اپراهای آهنگسازان بزرگ معاصر خود را طراحی میكرد و میساخت. مانند باله پوچینلا از دوست نزدیكش ایگور استراوینسكی!
پیكاسو در سال 1881 بدنیا آمد و سالهای اولیه زندگی خود را در پاریس گذراند. در دوران جنگ جهانی اول به رم رفت و با یك بالرین روس ازدواج كرد.
در سال 1927 با یك دختر 17 ساله آشنا شد و مدتی را با او زندگی کرد. در سال 1936 با یك خانم دیگر بنام Dora Maar كه عكاس بود آشنا شد و ...
در سال 1943 با یك خانم دیگری كه نقاش بود آشنا شد و ... در نهایت از سال 1951 تا 1973 كه فوت كرد با خانمی بنام Jacqueline Roque زندگی میكرد.
ظاهرا" پیكاسو علاقه خاصی به زنها داشت و غیر از اینكه در زندگی غرق آنها بود تا مدت ها نقاشی های وی مشخصآ تنها راجع به زنها بود.
دو دوره اول هنری وی در طبقه بندی ها بنامهای Blue & Rose میباشد. در دوران آبی سبك كاری وی اغلب شامل سایه های آبی كشیده شده از اجسامی بود كه تنها به نیمی از آنها به تصویر كشیده می شد.
در دوران رز از آبی به سمت صورتی تمایل پیدا كرد و نقاشی های وی به دنیای واقعی نزدیكتر شدند.
او سپس به سبك كوبیسم روی آورد كه در آن اشیا را توسط اشكال ساده هندسی به تصویر كشاند.
پیکاسو از پایه گذاران سبك synthetic cubism بود كه در آن اشیاء از زوایای مختلف در یك شكل بصورت همزمان كشیده میشوند.
*****************
پابلو پیکاسو (Pablo Picasso) نقاش، مجسمهساز، طراح، حکاک و سرامیککار اسپانیایی، مشهورترین هنرمند قرن بیستم و از هنرمندان بسیار فعال زمان خویش است که هرکسی در دنیا، بیاینکه حقیقت واقعی او را بشناسد، دستکم یکبار در زندگیاش نام او را شنیده یا بر زبان آورده است. او در 25 اکتبر1881در"مالاگا"(Malaga) از بنادر جنوب اسپانیا متولد میشود. پدرس استاد طراحی و معلم نقاشی در مدرسهی هنرهای زیبای"بارسلون "(Barceloneبود که او نیز در1896برای تحصیل به آنجا میرود. ابتدا از نام خانوادگی پدرش"روییز بلاسکو "(Ruiz Blasco)و سپس از سال 1901، از نام خانوادگی مادرش "پیکاسو" برای امضای آثارش استفاده میکند. اولین اثرش، تابلوی بزرگ آکادمیک "علم و احسان(Science et Charité) "در سال 1897است. از سال 1901، با مرگ "کارلوس گاساگماس"(Carlos Casagemas)، بهترین دوست پیکاسو، یک دورهی غمانگیز در زندگی هنرمند آغاز میشود که به دلیل تسلط رنگ آبی بر کارهایش،"دورهی آبی"نام میگیرد. در این دوره،او با توصیف فقر و مرگ، کورها، گداها، الکلیها و روسپیها را با بدنهای کمی کشیدهتر در تابلوهایش نشان میدهد.
پیکاسو از سال1904به پاریس میآید و کمی بعد با اولین همسرش"فرناند اولیویه" (Fernande Olivier) آشنا میشود. این زن اولین کسی است که به عنوان یک دوست بسیار صمیمی بر روش کار نقاش اثر میگذارد و او را به یک دورهی شاد میکشاند. دورهای که به دلیل تسلط یافتن رنگهای صورتی و قرمز بر تابلوهایش"دورهی صورتی"خوانده میشود. پیکاسو در بیشتر آثار این دوره همچون"خانوادهی آکروباتها"(La famille d’acrobates, 1905) از دلقکها و سیرکها الهام میگیرد و به رنگها بیشتر از طرحها اهمیت میدهد.
از سال1906، پیکاسو تصمیم میگیرد از نقاشی واقعگرا(رئالیستی)که چهرهی ظاهری اشیا را نشان میدهد،دست بکشد. او تحت تاثیر هنرهای یونانی و آفریقایی چهرههایی را نقاشی میکند که گویی نقاب به چهره دارند. در این نقاشیها اشیا، برای اینکه خود را از نقاط دید چندگانه به نمایش بگذارند، خرد میشوند و در مسیرهای مختلف گسترش مییابند. به این شیوهی نقاشی"کوبیسم"(Cubisme) میگویند. این عنوان از کلمهی "کوب "(Cube) به معنی مکعب و به دلیل نشان دادن دو بعد یک شی بر صفحهی نقاشی گرفته شده است. بهعنوان مثال در این سبک میتوان یک نیمرخ را بر تمامرخ مشاهده کرد. تختهرنگ یک نقاش سبک کوبیسم معمولا به رنگهای اخرایی و خاکستری محدود میشود. در این سبک،سایه/روشنهای سنتی جای خود را به نقاشیهای تکرنگی میدهند که عمق در آنها با تیرگی و روشنی نشان داده میشود.
تابلوی"دختران آوینیون "(Les demoiselle d’Avignon)از مشهورترین آثار این سبک است که در سال 1907نقاشی شده و آغازگر هنر مدرن است. در آن زمان این اثر زیانی برای هنر فرانسه دانسته شد و به همین دلیل تا سال1937رو به دیواری در اعماق یک آتلیه میماند. هرچند که بعدها دنیای هنر را منقلب کرد.
از سال 1912، پیکاسو از"ژرژ براک"(George Braque) تقلید میکند که با چسباندن نشانههای مجازی همچون کاغذهای چاپی یا نتهای موسیقی بر روی بوم، خوانش تابلوهای نقاشی را سادهتر میکند. اما بعدها پیکاسو غرق در خلاقیتهای خود، هرچه که به دستش بیاید، هرچند غیر عادی، در آثارش وارد میکند. تابلوی"طبیعت بی جان بر صندلی حصیری"(la nature morte à la Chaise Cannée) در این سال اولین کاریست که در نوع خود نقش موثری در تحول سبک کوبیسم دارد.
در1916، پیکاسو به یاری"ژان کوکتو"(Jean Cocteau)،سینماگر مشهور،شیفتهی بالههای روسی میشود و برای اجرای دکورهای باله به یک شیوهی کاملاً کلاسیک در نقاشی برمیگردد. او در1918با"اولگا کوکلووا"(Olga Koklova)،بالرین روسی، ازدواج می کند و از او صاحب پسری به نام "پل"میشود که تصاویر زیادی از آن دو میکشد.
از سال 1925 به بعد، پیکاسو با شهامت بیشتر به نقاشی بدنهای عریان میپردازد و زنهای بسیاری بر زندگیاش تاثیر میگذارند. او در1932 با"ماری-ترز والتر "(Marie-Thérèse Walter)آشنا میشود که در 1935 دخترشان"مایا "(Maya)را به دنیا میآورد. در این سالها اثر شاعرهای فراواقعگرا(سوررئالیستی) بر کارهای پیکاسو غیرقابل انکار است. او نقاشی را رها میکند و با همکاری دوست اسپانیانیاییاش"ژولیو گونزالس "(Julio Gonzàles)به مجسمهسازی میپردازد. اما کمی بعد، با الهام از"ماری-ترز" و "دورا مار "(Dora Maar)که هردو را بسیار دوست میدارد و از آنها بهعنوان مدل استفاده میکند، نقاشی کردن را دوباره شروع میکند.
جنگ داخلی اسپانیا از سال 1936شروع میشود که با وجود علاقهی بسیار زیاد پیکاسو به وطناش، بسیار بر او اثر میگذارد. سپس دولت اسپانیا از اومیخواهد که تابلویی برای نشان دادن جنگ نقاشی کند. به این ترتیب در سال 1937 تابلوی بسیار معروف"گرنیکا "(Guernica)خلق میشود. پیکاسو در این تابلوی سیاه و سفید، ظلمها و ترسها را در بمباران شهر"گرنیکا" به خوبی نشان می دهد.
با شروع جنگ جهانی دوم رنگها در تابلوهای پیکاسو بسیار تیره میشوند و درعوض او بیشتر به مجسمهسازی روی میآورد. کارهای او در این دوره حدود ششصد مجسمه ارزیابی میشود که تحت تاثیر سبک کوبیسم هستند. او کارش را با ساخت چهرههای زنانه از سفال و برنز آغاز میکند و سپس از هر چیزی برای چسباندن، بریدن یا تغییر شکل دادن استفاده میکند. بهعنوان نمونه، مجسمههای معروف"سر گاو نر "(Tête de taureau, 1942)با زین و فرمان دوچرخه و "دخترک در حال پریدن از طناب"(La petite fille sautant à la corde, 1950)با یک زنبیل، یک قالب کیک و گچ ساخته شدهاند.
پیکاسو از سال 1949 همراه با"فرانسواز ژیلو"(Françoise Gilot)، همسر جدیدش که از او صاحب دو فرزند به نامهای"کلود"(Claude) و "پالوما "(Paloma)میشود، به"والوری "(Vallauris)در جنوب فرانسه میرود. در آنجا او بیشتر از چهارهزار قطعه مجسمه از خاکرس و سرامیک، با الهام از هنرهای آفریقایی و یونانی میسازد. در 1935 از فرانسواز جدا میشود و در همین ایام بهخاطر شعرهایی که مینویسد با"پل الوار"(Paul Eluard)، شاعر معروف فرانسوی آشنا میشود.او سپس در سال 1955با"ژاکلین روک "(Jacqueline Roque)به ویلای مجللی در شهر "کن "(Cannes)میرود، در روز تولد نود سالگیاش با او ازدواج میکند و همآنجا به فعالیت هنریاش ادامه میدهد. پیکاسو سرانجام در سال 1973در سن 92 سالگی در شهر"موژن "(Mougins)از دنیا میرود.باید عادلانه مهرورزی و خوشخویی این هنرمند را پذیرفت، چرا که او توانسته با تخیل خویش، از تمام انواع اشیا اثری جاودان بیافریند.
ترجمه: نفیسه نواب پور