• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

زندگی نامه و آثار پيكاسو

Maryam

متخصص بخش ادبیات
پیکاسونابغه‌ى قرن

*******************





شاید بشود پیکاسو را نابغه هنر قرن بیستم نامید .


چگونگی رشد و حرکت او از زمان کودکی تا پایان عمرش بر خلاف معمول هنر مندان که در زمان حیاتشون افراد کمی از وجود شان با خبر می شوند ، پیکاسو مشهور ترین هنر مندی یست که در تمام نقاط جهان حتی در روستاهای دور افتاده به عنوان سمبول هنر شناخته شده و کسانی که حتی یک بار هم اثر هنری او را ندیده اند ، آوازه او را شنیداند .او در زمان حیاتش به چنان شهرت و ثروتی رسیده بود که مانند افسانه بود . او درست بعد از جنگ جهانی دوم که همه در فقر به سر من بردند در ازای یک نقاشی از طبیعت بی جان یک قصر در جنوب فرانسه خرید . پیکاسو هر چه را که می خواست کافی بود تصویر آن را بکشد این واقعیت شبیه افسانه میداس است . میداس به هر چی دست میزد طلا می شد پیکاسو هم هر چی که خطی دورش میکشید از آن خود می کرد اما افسانه میداس مضحک و غم انگیز بود چون به چیزهای طبیعی نمی توانست دست بزند و روزی دستش به دخترش خورد و دختر طلا شد .


شهرت پیکاسو ، با ثروتش افزایش می یافت در اصل او اول به شهرت سپس به ثروت دست یافت .


او در مالاگا از شهر های اسپانیا در سال 1881 به دنیا آمد و در بیشتر جنبش های هنری پس از اواخر سده ی 19ام شرکت کرد و خود آفریننده ی بسیاری از آنها شد .


پدرش هنر تدریس می کرد و پیکاسو در یک محیط هنری بزرگ شد وقتی در اواخر عمر به یک نمایشگاه نقاشی کودکان رفته بود گفت :"نخستین طراحی های مرا هرگز نمی شد در نمایشگاه کورکان به نمایش گذاشت چون می شود گفت خامی و سادگی کودکی در آنها نبود من خیلی زود از دوره ی آن رویای شگفت انگیز بیرون آمدم آن موقع طراحی هایی می کشیدم که کاملا آکادمیک بودند و دقت و درستی آنها هنوز هم مرا می ترساند او خوشحال می گفت وقتی به سن اینها بودم می توانستم مثل رافائل طراحی کنم اما یک عمر طول کشید تا توانستم مثل اینها طراحی کنم"


آری شاید حسرت کودکی از دست رفته موجب می شود که طراحی های او به سادگی دوران کودکی بگراید.



*********************



پیكاسو تنها یك نقاش حرفه ای نبود او كسی بود كه از تكنیك های مختلف برای خلق آثار هنری استفاده میكرد. تكنیك هایی كه تا آن روزگار هیچكس جرات استفاده از آنها را نداشت.

او در مجسمه سازی، قلم زنی، حكاكی روی چوب، معماری و ... تبحر داشت و همواره بدنبال چیزهای نو می گشت، سعی میكرد آنها را تجربه كند و احساسات خود را با آنها بیان كند، احتمالا" به همین خاطر هم بود كه تنها به نقاشی كفایت نكرد و بدنبال سایر رشته های هنری رفت.

شاید ندانید كه صحنه های بسیاری از باله ها و اپراهای آهنگسازان بزرگ معاصر خود را طراحی میكرد و میساخت. مانند باله پوچینلا از دوست نزدیكش ایگور استراوینسكی!

پیكاسو در سال 1881 بدنیا آمد و سالهای اولیه زندگی خود را در پاریس گذراند. در دوران جنگ جهانی اول به رم رفت و با یك بالرین روس ازدواج كرد.

در سال 1927 با یك دختر 17 ساله آشنا شد و مدتی را با او زندگی کرد. در سال 1936 با یك خانم دیگر بنام Dora Maar كه عكاس بود آشنا شد و ...

در سال 1943 با یك خانم دیگری كه نقاش بود آشنا شد و ... در نهایت از سال 1951 تا 1973 كه فوت كرد با خانمی بنام Jacqueline Roque زندگی میكرد.

ظاهرا" پیكاسو علاقه خاصی به زنها داشت و غیر از اینكه در زندگی غرق آنها بود تا مدت ها نقاشی های وی مشخصآ تنها راجع به زنها بود.

دو دوره اول هنری وی در طبقه بندی ها بنامهای Blue & Rose میباشد. در دوران آبی سبك كاری وی اغلب شامل سایه های آبی كشیده شده از اجسامی بود كه تنها به نیمی از آنها به تصویر كشیده می شد.

در دوران رز از آبی به سمت صورتی تمایل پیدا كرد و نقاشی های وی به دنیای واقعی نزدیكتر شدند.

او سپس به سبك كوبیسم روی آورد كه در آن اشیا را توسط اشكال ساده هندسی به تصویر كشاند.

پیکاسو از پایه گذاران سبك synthetic cubism بود كه در آن اشیاء از زوایای مختلف در یك شكل بصورت همزمان كشیده میشوند.

*****************

پابلو پیکاسو (Pablo Picasso) نقاش، مجسمه‌ساز، طراح، حکاک و سرامیک‌کار اسپانیایی، ‌مشهورترین هنرمند قرن بیستم و از هنرمندان بسیار فعال زمان خویش است که هرکسی در دنیا، بی‌اینکه حقیقت واقعی او را بشناسد، دست‌کم یک‌بار در زندگی‌اش نام او را شنیده یا بر زبان آورده است. او در 25 اکتبر1881در"مالاگا"(Malaga) از بنادر جنوب اسپانیا متولد می‌شود. پدرس استاد طراحی و معلم نقاشی در مدرسه‌ی هنرهای زیبای"بارسلون "(Barceloneبود که او نیز در1896برای تحصیل به آنجا می‌رود. ابتدا از نام خانوادگی پدرش"روییز بلاسکو "(Ruiz Blasco)و سپس از سال 1901، از نام خانوادگی مادرش "پیکاسو" برای امضای آثارش استفاده می‌کند. اولین اثرش، تابلوی بزرگ آکادمیک "علم و احسان(Science et Charité) "در سال 1897است. از سال 1901، با مرگ "کارلوس گاساگماس"(Carlos Casagemas)، بهترین دوست پیکاسو، یک دوره‌ی غم‌انگیز در زندگی هنرمند آغاز می‌شود که به دلیل تسلط رنگ آبی بر کارهای‌ش،"دوره‌ی آبی"نام می‌گیرد. در این دوره،او با توصیف فقر و مرگ، کورها، گداها، الکلی‌ها و روسپی‌ها را با بدن‌های کمی کشیده‌تر در تابلوهای‌ش نشان می‌دهد.
پیکاسو از سال1904به پاریس می‌آید و کمی بعد با اولین همسرش"فرناند اولیویه" (Fernande Olivier) آشنا می‌شود. این زن اولین کسی است که به عنوان یک دوست بسیار صمیمی بر روش کار نقاش اثر می‌گذارد و او را به یک دوره‌ی شاد می‌کشاند. دوره‌ای که به دلیل تسلط یافتن رنگ‌های صورتی و قرمز بر تابلوهای‌ش"دوره‌ی صورتی"خوانده می‌شود. پیکاسو در بیشتر آثار این دوره هم‌چون"خانواده‌ی آکروبات‌ها"(La famille d’acrobates, 1905) از دلقک‌ها و سیرک‌ها الهام می‌گیرد و به رنگ‌ها بیشتر از طرح‌ها اهمیت می‌دهد.
از سال1906، پیکاسو تصمیم می‌گیرد از نقاشی واقع‌گرا(رئالیستی)که چهره‌ی ظاهری اشیا را نشان می‌دهد،دست بکشد. او تحت تاثیر هنرهای یونانی و آفریقایی چهره‌هایی را نقاشی می‌کند که گویی نقاب به چهره دارند. در این نقاشی‌ها اشیا، برای اینکه خود را از نقاط دید چندگانه به نمایش بگذارند، خرد می‌شوند و در مسیرهای مختلف گسترش می‌یابند. به این شیوه‌ی نقاشی"کوبیسم"(Cubisme) می‌گویند. این عنوان از کلمه‌ی "کوب "(Cube) به معنی مکعب و به دلیل نشان دادن دو بعد یک شی بر صفحه‌ی نقاشی گرفته شده است. به‌عنوان مثال در این سبک می‌توان یک نیم‌رخ را بر تمام‌رخ مشاهده کرد. تخته‌رنگ یک نقاش سبک کوبیسم معمولا به رنگ‌های اخرایی و خاکستری محدود می‌شود. در این سبک،سایه‌/روشن‌های سنتی جای خود را به نقاشی‌های تک‌رنگی می‌دهند که عمق در آن‌ها با تیرگی و روشنی نشان داده می‌شود.
تابلوی"دختران آوینیون "(Les demoiselle d’Avignon)از مشهورترین آثار این سبک است که در سال 1907نقاشی شده و آغازگر هنر مدرن است. در آن زمان این اثر زیانی برای هنر فرانسه دانسته شد و به همین دلیل تا سال1937رو به دیواری در اعماق یک آتلیه می‌ماند. هرچند که بعدها دنیای هنر را منقلب کرد.
از سال 1912، پیکاسو از"ژرژ براک"(George Braque) تقلید می‌کند که با چسباندن نشانه‌های مجازی هم‌چون کاغذهای چاپی یا نت‌های موسیقی بر روی بوم، خوانش تابلوهای نقاشی را ساده‌تر می‌کند. اما بعدها پیکاسو غرق در خلاقیت‌های خود، هرچه که به دست‌ش بیاید، هرچند غیر عادی، در آثارش وارد می‌کند. تابلوی"طبیعت بی جان بر صندلی حصیری"(la nature morte à la Chaise Cannée) در این سال اولین کاری‌ست که در نوع خود نقش موثری در تحول سبک کوبیسم دارد.
در1916، پیکاسو به یاری"ژان کوکتو"(Jean Cocteau)،سینماگر مشهور،شیفته‌ی باله‌های روسی می‌شود و برای اجرای دکورهای باله به یک شیوه‌ی کاملاً کلاسیک در نقاشی برمی‌گردد. او در1918با"اولگا کوکلووا"(Olga Koklova)،بالرین روسی، ازدواج می کند و از او صاحب پسری به نام "پل"می‌شود که تصاویر زیادی از آن دو می‌کشد.
از سال 1925 به بعد، پیکاسو با شهامت بیشتر به نقاشی بدن‌های عریان می‌پردازد و زن‌های بسیاری بر زندگی‌اش تاثیر می‌گذارند. او در1932 با"ماری-ترز والتر "(Marie-Thérèse Walter)آشنا می‌شود که در 1935 دخترشان"مایا "(Maya)را به دنیا می‌آورد. در این سال‌ها اثر شاعرهای فراواقع‌گرا(سوررئالیستی‌) بر کارهای پیکاسو غیرقابل انکار است. او نقاشی را رها می‌کند و با همکاری دوست اسپانیانیایی‌اش"ژولیو گونزالس "(Julio Gonzàles)به مجسمه‌سازی می‌پردازد. اما کمی بعد، با الهام از"ماری-ترز" و "دورا مار "(Dora Maar)که هردو را بسیار دوست می‌دارد و از آن‌ها به‌عنوان مدل استفاده می‌کند، نقاشی کردن را دوباره شروع می‌کند.
جنگ داخلی اسپانیا از سال 1936شروع می‌شود که با وجود علاقه‌ی بسیار زیاد پیکاسو به وطن‌اش، بسیار بر او اثر می‌گذارد. سپس دولت اسپانیا از اومی‌خواهد که تابلویی برای نشان دادن جنگ نقاشی کند. به این ترتیب در سال 1937 تابلوی بسیار معروف"گرنیکا "(Guernica)خلق می‌شود. پیکاسو در این تابلوی سیاه و سفید، ظلم‌ها و ترس‌ها را در بمباران شهر"گرنیکا" به خوبی نشان می دهد.
با شروع جنگ جهانی دوم رنگ‌ها در تابلوهای پیکاسو بسیار تیره می‌شوند و درعوض او بیشتر به مجسمه‌سازی روی می‌آورد. کارهای او در این دوره حدود ششصد مجسمه ارزیابی می‌شود که تحت تاثیر سبک کوبیسم هستند. او کارش را با ساخت چهره‌های زنانه از سفال و برنز آغاز می‌کند و سپس از هر چیزی برای چسباندن، بریدن یا تغییر شکل دادن استفاده می‌کند. به‌عنوان نمونه، مجسمه‌های معروف"سر گاو نر "(Tête de taureau, 1942)با زین و فرمان دوچرخه و "دخترک در حال پریدن از طناب"(La petite fille sautant à la corde, 1950)با یک زنبیل، یک قالب کیک و گچ ساخته شده‌اند.
پیکاسو از سال 1949 همراه با"فرانسواز ژیلو"(Françoise Gilot)، همسر جدیدش که از او صاحب دو فرزند به نام‌های"کلود"(Claude) و "پالوما "(Paloma)می‌شود، به"والوری "(Vallauris)در جنوب فرانسه می‌رود. در آنجا او بیشتر از چهارهزار قطعه مجسمه از خاک‌رس و سرامیک، با الهام از هنرهای آفریقایی و یونانی می‌سازد. در 1935 از فرانسواز جدا می‌شود و در همین ایام به‌خاطر شعرهایی که می‌نویسد با"پل الوار"(Paul Eluard)، شاعر معروف فرانسوی آشنا می‌شود.او سپس در سال 1955با"ژاکلین روک "(Jacqueline Roque)به ویلای مجللی در شهر "کن "(Cannes)می‌رود، در روز تولد نود سالگی‌اش با او ازدواج می‌کند و هم‌آنجا به فعالیت هنری‌اش ادامه می‌دهد. پیکاسو سرانجام در سال 1973در سن 92 سالگی در شهر"موژن "(Mougins)از دنیا می‌رود.باید عادلانه مهرورزی و خوش‌خویی این هنرمند را پذیرفت، ‌چرا که او توانسته با تخیل خویش، از تمام انواع اشیا اثری جاودان بیافریند.

ترجمه: نفیسه نواب پور


 

Maryam

متخصص بخش ادبیات
زندگی نامه پیکاسو


در 25 ماه اکتبر سال 1881، پابلو روییزپیکاسو، فرزند دون خوزه روییز پیکاسو و ماریا پیکاسو لوپز، در مالاگا واقع در جنوب اسپانیا به دنیا می آید.
پدر او، دون خوزه، نقاش بود که در مدرسه ی هنرهای زیبا، طراحی تدریس می کرده.

پابلو پیکاسو که همواره در شیوه اش تغییر روش میداد و در سراسر دهه های پربار گذشته، آثاری آفریده که از نظر شیوه بیان و شگرد کار، یکسره با هم فرق داشته. عناصر سبکی که به گمان هنر مندان آن زمان دیر زمانی پیش از این در گذشته پیکاسو مدفون شده بود ، به طور ناگهان سر بر می آوردند و وی همین عناصر را با دیگر عناصر در می آمیخت تا دستاوردهایی نو و پر شگفت پدید آورد.
در وجود این اسپانیایی کوتاه قد با آن چشمان سیاه و خیره، نه یک نقاش بلکه صد نقاش بود که هر یک نوآورتر و پر خیال تر از دیگری جلوه می نمود.

پیکاسو با ایستادگی بر آزادی هنر و حفظ استقلال استوار خود می خواست از نقاشان سراسر اعصار به سبب خواری های بیشمار که کشیده بودند،حمایت کند.
در میان هنرمندان، آثار پیکاسو حکم دارو یی را داشت، که همچون محرک نیرومند و شگرفی در وجود همگان تاثیر می گذاشته و حتی توجه بی اعتنایان را بر می انگیخت. پیکاسو با نیروی شگفت انگیزی سنت هایی را که در واقع، جز مشتی از تعلیمات محافظت شده ی دانشکده هنر نبود، در هم ریخت.
وی در دوران کودکی خویش، بسیار خودرای بود و در بسیاری مواقع از او به عنوان فردی کله شق نام برده شده. به جای آن که به درس توجه کند، به ساعت خیره می شده و حرکت آهسته ی عقربه ها او را افسون می کرد.
او برای رقابت با پدرش، از سنین پایین، طراحی هایی را آغاز کرد که از نظر ترسیم خطوط و قدرت خارق العاده ی دید و تخیل، در خور توجه بودند. نبوغ و استعداد پیکاسو چنان شگفت آور بوده که بنا به گفته ی خود او پدرش که از هنر فرزند متحیر شده بود، قلم و تخته و رنگ خود را به او سپرده و اعلام کرده که دیگر هیچ گاه نقاشی نخواهد کرد.
نخستین تصویرش که وی را به همگان شناساند. تصویر علم و نیکوکاری بود که پزشک راهبه ای را در کنار تخت یک بیمار علیل نشان می داد. این تصویر باعث شد که در سال 1897، وی در نمایشگاه هنرهای زیبای مادرید، نشان شایستگی دریافت کند: مسئله ای باعث شد تا خانواده اش، وی را به آکادمی سلطنتی سن فرناندو در مادرید بسپارند، اما چیزی نگذشت که از آکادمی و آموزش های خشک آن خسته و به پرسه زدن در خیابانها مشغول شده. البته، گاهی نیز به موزه پرادو می رفت و در آنجا، به شدت تحت تاثیر هنر قرار می گرفت. وی اجباری درونی به نقاشی کردن در خود حس می کرده، اما نمی خواست صرفا از حالت های کلیشه ای مدل رونگاری کند. این احساس موجب پیوستنش به گروه نقاشان و نویسندگان شورشی آن زمان گردید. این گروه در پی شکستن سنتها و خلق آثار جدید بودند.

جوانی او در روزگاری گذشت که تجارت آزاد جای خود را به سرمایه داری انحصاری داده بود و تاثیر آن بر هنر و هنر مندان با تاثیر دوره های آرام و عادی تفاوت داشت و هنرمندان را بر آن می داشت تا واکنشهای خود را نسبت به اوضاع و احوال مادی و ایدئولوژی پیرامون خود بروز دهند: هنگامه ای که در آن، کهنه و نو در ستیزه خشونت باری درگیر بودند.

پیکاسو در فوریه سال 1900، نخستین نمایشگاه خود را شامل طرح و رسم های دوستانش، برپا کرد و در اکتبر همان سال، به همراه یکی از دوستانش برای نخستین بار به پاریس رفت و در آنجا، از طریق لگا، سزان، وان گوگ و......با آخرین پیشرفتهای صنایع هنری آشنا شد. از آثاری که در نتیجه ی این سفر خلق کرده بود، رقاصه غمگین و آسیاب گالت را می توان نام برد. دو سال پس از این سفر، یعنی در سال 1901، پیکاسو به همراه یکی از دوستانش نشریه ای به نام نشریه هنر جوان را منتشر می کند. این سال را آغاز دوره ی آبی زندگانی پیکاسو نام گذاری کرده اند. دورانی که شیوه کار وی تغییر کرد و آبی رنگ حاکم بر آثارش شده بود. در این دوره فقیران و ناتوانان موضوعات نقاشی او را تشکیل می دادند. البته ، خود او هم به اندازه ی تهیدستان پرده های نقاشی اش فقیر و بی چیز بود. در ماه آوریل سال 1904، پیکاسو برای همیشه بارسلون را ترک کرد و در پاریس اقامت گزید. در پاییز همان سال با فرناندو اولیویه آشنا می شود و تا 1911 با او زندگی می کند. در این دوران رنگ صورتی بر نقاشی های وی حاکم می شود و این دوره از زندگی او را دوره صورتی نامیدند. موضوع نقاشی هایش نیز تغییر کرده و به سراغ دلقک ها، آکروبات ها و مقلدان می رفته. پس از خلق تابلو دوشیزگان آوین یون، پیکاسومتوجه عناصر اصلی قرار دادی در طرح مضامین شد و این نقطه ی آغاز سبک کوبیسم بود. پیکاسو با الهام از کارهای سزان، طبیعت بی جان را به تصویر کشید و در تابلوهایش متوجه اشکال هندسی شد. در سال 1909 بود که وی نخستین منظره کوبیسم را خلق کرد. تابلو سر یک زن نمونه ای از این دوران بوده است.

در سال 1918، پیکاسو با الگا کولکوا، یکی از اعضای گروه باله در آن زمان ازدواج می کند. او دختر یک ژنرال روسی بود و مراسم ازدواج آنها به رغم اعتقادات نه چندان محکم پیکاسو، در کلیسا انجام شد. نتیجه این ازدواج پسری به نام پائلو بود که در سال 1921، به دنیا آمد. در این دوران پیکاسو به خلق نقاشی های مجسمه ای مشغول شده که شدیدا تحت تاثیر مکتب کلاسیک قرار داشت. ازدواج پیکاسو با الگا، در سال 1935 به جدایی منجر شد و از معشوقه او ماری ترز والتر دختری به نام مایا به دنیا آمد.

بی قیدی زناشوئی پیکاسو مدتی طولانی در آن زمان به افسانه تبدیل شد. هفت زن برای مدت ناپایداری در زندگی او نقش رسمی بانوی الهام بخش او را به عهده داشته اند، که او همه آنها را فریفته، عذاب داده و تحقیر کرده است. علت این جدایی های مکرر را برخی از مولفین بی گمان تربیت پیکاسو توسط زن ها، یعنی مادرش، عمه هایش و خواهرهایش دانسته اند که پیکاسو هر چند هم قدر این زن ها را می دانسته اما به همان اندازه از تسلط آنها به وی گریزان بود سر انجام در سال 1961، با ژاکلین روک ازدواج کرده. ژاکلین تنها زن ماندگار در زندگی او بود که تا زمان مرگ پیکاسو را رها نکرد.

پیکاسو در 8 آوریل 1973، در اوج دلباختگی اش به ژاکلین درگذشت و ژاکلین روک نیز، که پس از پیکاسو شدیدا از نظر روحی دگرکون شده بود. در سال 1986، با شلیک گلوله خودکشی کرد. البته، از نظر عام او چیزی را از دست نداده: چرا که این عمل ، تنها وسیله خلاص شدن از بار سنگین بیست سال جنون هوس آلود بوده. دیوید دون کان که سال ها بهترین لحظه های آن ها را عکاسی کرده بود مرگ ژاکلین را چنین تفسیر کرد: این گلوله نبوده که او را از پای درآورده، بلکه خاطره پیکاسو او را کشت!
 

Maryam

متخصص بخش ادبیات
picasso-1280x1024.jpg







تصویری از پابلو پیکاسو
مدرکی به دست امده که نشان می دهد پابلو پیکاسو بر خلاف ان چه همیشه ادعا می کرد خواهان داشتن ملیت فرانسوی بوده است.در روز ۳ اوریل ۱۹۴۰ پابلو پیکاسو فرم درخواست ملیت فرانسوی را پر می کند اما درخواست او به خاطر فعالیت سیاسی اش رد می شود. پیکاسو در جوانی انارشیست و در سال های بعد کمونیست بوده است. علاوه بر این پیکاسو بیشتر ثروت خود را خارج از فرانسه نگهداری می کرده است. شایان ذکر است در سال ۲۰۰۰ کا.گ.ب. این پرونده را به دولت فرانسه باز گرداند.
.................................................. .................................................. ....................................

تابلوی مشهور گرنیکا اثر جاودانه پابلو پیکاسو با فاجعه بمباران شهرکی به همین نام در اسپانیا ارتباط دارد،با این حال هیچ صحنه ای از واقعه در آن بازنمایی نشده است.نوعی شبکه بندی کوبیست در ساختمان تصویر به چشم می خورد.ر مرکز ترکیب بندی اسبی شکم دریده را می توان دید که در حفره دهانش علامت شیهه درد مجسم شده و در سمت چپ گاو بی حرکت همچون فاتحی مغرور ایستاده است و نشانه های بیم و هراس و مرگ در همه جا پراکنده است.زنی پریشان و بیمناک همچون پژواک فریادی از بالا به درون می آید و با چراغی که در دست دارد صحنه را روشن می کند.
حالت غیر طبیعی و متشنج صحنه به واسطه ساختار فضای تصویری بارزتر شده است.این تابلو در حقیقت صورت خیالی است که تمام چشم انداز دهشت را آشکار می نماید و از این رو می تواند از محدوده زمانی فراتر رود و به قلم و خاطر بشری وارد شود.
.................................................. .................................................. ......................................

اشعه‌ي ايكس شاهكار تازه‌ي پيكاسو را عيان كرد
همزمان با برپايي نمايشگاه "پيكاسو و هنر آمريكا" آثار پنهان پابلو پيكاسو عرضه شدند.
به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، در اين نمايشگاه باعنوان "پيكاسويي پنهان" كه در مركز آموزشي كورت برگزار شده، يك اثر نقاشي پيكاسو با عنوان "خيابان مونت‌مارتر" به‌نمايش درآمد.
سانفرانسيسكو كرونيكل در اين باره نوشته است كه گويا در جريان، عملياتي كه به‌منظور نگهداري اين اثر انجام شده، اشعه‌ي X يك تصوير ديگر زير سطح اين نقاشي آشكار كرده است.
اين نقاشي تصوير يك كلوپ شبانه، در پاريس را نشان مي‌دهد كه شباهت بسيار زيادي به اثر ديگري از پيكاسو به‌نام "لومولين دولا گلي" دارد.
با برپايي نمايشگاه مركز كورت، جزييات اين كشف جالب روش‌هاي استفاده شده براي اين كار توضيح داده مي‌شود.
.................................................. .................................................. .....................................


یادی از پابلو پیکاسو
بمناسبت سالگرد درگذشت او 8 آ وریل 1973

مارتین کلوس
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]با شنیدن نام پیکاسو بیاد نقاشی میا فتیم با آ ثاری عجیب و غریب : تصویر انسانهایی با اندامهای نابجا، چهره زنانی با دو بینی و سه چشم، تصویر نریانی در چنگ خشمی بی مها ر، با اندامی کج و معوج و شا خهایی چنگک وار.

گا هی مجموعه ای ا ز تصا ویر ونقا شیها که با شکل وا قعی شا ن تطا بق ندا رند، تحت نا م « پیکا سو» معرفی میشوند. بدینوسیله به سبک هنری ای اشا ره میشود که ا نتظا را ت ما را بر نمی آ ورد و تحیر، تحسین و حتی گاهی خشم و ا نزجا ر ما را بر می انگیزد پیکاسو در طول زند گیش همواره با ا ینگونه بر خوردهای نامطلوب مواجه میشد ولی هیچگا ه در مقا بل پرخا ش ا ین و آ ن خم به ا برو نمیاورد. ا و بر ا ین باور بود که هنرمند نباید به تقلید موبموی طبیعت اکتفا کند، برعکس، با ید ا ز وا قعیت همیشه گامی جلوتر باشد و ببرکت احساس، خرد و خیا لش بدا ن قوام بخشد و از اینرو بود که میگفت : " من آ نچه را که میدا نم نقا شی میکنم، نه آ نچه را که می بینم پیکاسو کی بود؟ نقا ش کله شقی که فقط بردا شت شخصی خود را ا ز جها ن مطلق کرده بود؟

پیکاسو نقا ش کبوتر صلح ( که معروف همگا ن ا ست) بود و مبارز ضد فا شیست، دوست صمیمی مردم ستمدیده و کمونیستها، شرکت کنندهً فعا ل کنگره های جها نی صلح و برندهً جا یزهً لنینی صلح آ یا پیکاسو شخصیتی دوگانه دا شت : مردی که به عنوا ن هنرمند تصاویر عجیب و غریب غیر قابل فهم میکشید و به عنوان یک مبارز سیاسی در مبارزهً طبقاتی موضعی صریح و بی چون و چرا دا شت؟

نه ! پیکاسو را نمی توا ن دو تکه اش کرد. ا و شخصیتی واحد داشت، چه به عنوا ن هنرمند و چه به عنوا ن مبا رز سیاسی پیکا سو دو خصیصهً بارز داشت : خلاقیت و سرسختی. او زندگی و کار هنری اش را از تنوع و خلا قیت بی مرزی می انبا شت و صریح و بی چون وچرا به آ نچه که به صحتش با ور دا شت، پای بند میما ند.

پیکا سو در سا ل 1881 میلا دی در شهر کوچکی وا قع در اسپانیا بدنیا میا ید. در دوازده سالگی بهتر از پدرش که معلم نقاشی است، نقا شی میکند. او می تواند جانشین پدرش شود و بقبهً عمرش را در زادگا هش به عنوا ن نقاشی سرشنا س و شهروندی خوشنا م سپری سازد. ولی ا و را شوری دیگر در سر است. در نوزده سا لگی اسپا نیا را ترک میکند، به پا ریس ـ جهانشهر هنر ـ میرود تا با نامدا رترین نقاشان زمانهً خود آشنا شود و آ ثار آنها را ببیند. سرمای سخت پاریس او را مجبور به برگشت میکند، ولی با شروع بهار سر و کله اش دوباره در پاریس پیدا میشود. سا لهای سا ل به زندگی دشواری تن میدهد، گرسنگی میکشد، از سرما میلرزد ولی شب و روز نقاشی میکند و در پی اسلوبی میگردد تا جها ن را در آ ثا رش با زتا ب دهد.

وقتی بیست سا له است، رنگ آ بی حکمران بی چون و چرای پرده های نقاشی ا و ست. ا ز ورای سا یه های آ بی تیره اندامهای آ بی روشن قد میکشند : پیرزنا ن تهیدست با نوه هایشان، گدا ها و ا نسانهای لرزا ن ا ز سرما در رنگهای شفاف بعد آ ثا ر ا و را تصا ویری ا ز دنیای سیرک پر میکنند : دلقکها، رقاصان، خانوادهً بندبازان (آرتیستها): ا ندامهای ظریف و تراشیده سرشار از ا مید. رنگ حا کم برآ ثا ر ا و در این مرحله صورتی است.

چندی بعد شادی از آ ثار او رخت بر میبندد. غمزده، تنها و گداگونه اند ا کنون حتی بندبازا ن او. چرا که نمی توان مورد تحقیر دا یم شهروندان خودخواه بود و شاد بود. دوستدا ران انگشت شمار آ ثا رش ا و را نقاش ا نسا نهای شریف سوگوار مینامند.

پیشرفت او را به سوء ظن می اندا زد. او نمیخواهد خود را به سبک هنری مشخصی محدود کند، در پی آ زما یش مدا م است، تصاویرش اغلب زاویه دار و مخططند: خا نه ها، کوهها، درختها، گلدا نها، آ لا ت موسیقی، پیکرها و چهره های انسا نی از ا شکا لی مربعی، پریسما یی و مخروطی تشکیل یافته اند. ا ندا م انسانها در آ ثار کنونی ا و بتدریج ذوب میشود و رو به اضمحلال میرود. این سبک هنری کوبیسم نا میده میشود که در آثا ر هنرمندان دیگر نیز را یج است.

کشته و علیل شدن میلیونها ا نسان در جنگ ا ول جها نی پیکاسو را بر آن میدارد که به شرف انسانی بیندیشد. در این مرحله تصاویر ا و را ا ندا مهای سترگ زنا نه پر میکنند: زنا ن تندرست و نیرومند که یا د آور دهقا نا ن جنوبند: آ رام وفا رغ در کنا ر هم ایستاده اند، در بارهً عناصر زیبای زندگی گفتگو میکنند و کودکان شاد و خندا ن در بغل گرفته اند. پیکا سو خودش نیز اکنون پسری دارد. ا غلب عکس او را میکشد و ا ز هوشمندی و شادابی ا و به وجد میاید. تابستانها را با خا نواده اش در جنوب فرا نسه میگذراند. خا نهً زیبا یی در آ نجا خریده است ، او دیگر فقیر نیست، آ ثار او به قیمتهای خوبی بفروش میروند و بسیاری ا ز آنها دیوار موزه ها را مزین کرده اند.

در فا صلهً سا لها ی 1925 تا 1935 میلادی بارها به میهنش ـ اسپانیا ـ و ایتالیا سفر میکند، تحت تاًثیر شدید نویسندگان و شعرای یونان و رم با ستان است، صدها طرح و تصویر در این باره کشیده است، برای هنرپیشه های باله طرح صحنه و لبا س میریزد، مجسمه هایی ا ز سیم و اوراق فلزی میسازد، بیقرار و پویا ست چون چشمه ای جوشا ن، ا ز ایده های بی پایان. هر پردهً سفید که فاقد خط و رنگ با شد، وسوسه اش میکند. آفرینش تصویرها، فرارویی آ نها، سا ختن، تجدید نظر، از بین بردن و دوباره سازی اشکا ل و رنگها برای ا و مشغلهً شورا نگیز بزرگی شده است. ا و اغلب میهمان دا رد : نقاشان، عکاسان، شاعران، خبرنگاران و دلالان آ ثا ر هنری. گاهی ا ز دست آنها به تنگ میاید و اوقاتش تلخ میشود. هنگام صحبت با آنها تصاویر تازه ای در ذهنش زاده میشوند، در دستانش دستمال سر سفره، کارت صورت غذا و جعبه های سیگار به آ ثار هنری تبد یل میشوند. دیگر کسی حاضر نیست سبک معینی را به ا و نسبت دهد. پیکاسو آنها را اغلب با عرضهً تصاویر مطلقا تازه وغیر منتظره غافلگیر کرده است. گاهی به همراه خانواده و دوستانش به تماشای گاوبازی و سیرک میرود. گاوبازی و سیرک را به ا پرا ترجیح میدهد. هرجا حادثهً هنری مهمی در جریان است، او حضور دارد، برای دوستانش معمایی است که اوبرای خلق آثار بیشمار خود کی وقت می یا بد. آنها بی خبرند از شبهایی که پیکاسو تا سپیده سحر بیدار است و مشغول کار. استراحت نمی شناسد، برخی ا ز موتیوها را بیست بار پشت سر هم میکشد. اولین تصویر شبیه شکل واقعی آن است. بعد ساده و ساده تر میشود تا آنجا که بالاخره تعداد معدودی از خطوط و رنگها، که برای ا و مهمترین عناصر موتیوند، باقی میماند. بعد بخشهای مربوط به شکل واقعی را دو باره به تصاویر برمیگرداند، ولی نه آنگونه که در لحظهً موجود بنظر میرسند، بلکه بگونه ای که او برای تصاویرش، که در ذهنش قوام می یا بند، احتیاج دارد.

پیکا سو هیچگاه انسانی را، حیوانی را و یا منظره ای را بطور ساده کپی نمیکند، ا و آنچه را که در آنها درمی یابد، میکشد. و سپس دریافتهای خود را به خدمت میگیرد تا به کمک تخیل جوشانش واقعیت را بازتاب دهد و جهان بینی خود را وسعت بخشد. وقتی کسی اثری از پیکا سو سر میکشد، گامی فراتر میروید، به مرحله ای می رسد که وا قعیت را به چشم دیگری ببیند، آ نرا با خردی دیگر و احسا سی دیگر بسنجد و انتظارش را از تصاویر وسعت بخشد.

سالهای 20 و 30 میلادی برای پیکا سو سالهای رشد خلاقانه اند. در این مرحله است که فرانکو (دیکتاتور فاشیست) اسپانیای جمهوری خواه را مورد حمله قرار میدهد و با حمایت همه جا نبهً فاشیستهای آلمان و ایتالیا شهرها و روستاها بیرحمانه بمباران میشوند. پیکا سو به جا نبداری از مردم برمیخیزد، پرده از دروغها و جنا یا ت فرانکو برمیدارد، گرنیکا را میکشد.

وقتی فاشیستهای آلمانی اروپا را اشغال میکنند، پیکا سو در پاریس میماند، در سنگر مقاومت. نقا شی سپر وسلاح ا و ست، در ا ین ایام است که مجسمه برنجی " مردی با بره ای" ( به عنوان سمبل پاسداری از موجود مظلوم) خلق میشود. اکنون آتلیهً او محل قرار مبارزان مقاومت فرانسه است.

در سال 1944 میلادی پیکا سو عضو حزب کمونیست فرانسه میشود. بعد ا ز شکست فاشیسم در کنگره های جهانی صلح شرکت میکند. کبوتر صلح او(که درسال 1949 میلادی بمنا سبت گشا یش کنگرهً جهانی صلح در پاریس کشیده شده است) به سمبل جنبش صلح در سراسر جهان تبد یل می شود علیرغم پیری ( پیکا سو اکنون به 70 سا لگی قدم گذاشته است) بطور خستگی ناپذیری نقاشی میکند، مجسمه میسازد و کوزه گری را به عنوان امکان جدیدی در هنر به خدمت میگیرد، چیزی که برای او تازه ولی برای بشریت مشغله ای دیرین بوده است و هنردوستان را دو باره غافلگیر میکند.

کوزه گری را در شهر « وا لری » از کوزه گران آموخته است و اکنون قابلمه ها، کاسه ها، بشقابها، کوزه های متعدد و متنوعی زاده میشوند و در کوره پخته و سخت میگرد ند قدرت تخیل خلاق، او را به خلق اشکا ل و رنگهای نو سوق میدهد: سرامیکهای بزرگ باغچه ای سا خته میشوند که به عنوان گلدان مورد استفاده قرار میگیرند، کاسه ها، کوزه ها و بشقابهایی در اشکا ل شگفت انگیز و مصور به نقشهای جادویی انسانی و حیوانی از تخیل حاصلخیز او تراوش میکنند.

جنگ کره در می گیرد و ا و با کشیدن پردهً بزرگی پرده ا ز جنایات سران سرمایه بر میدارد و کشتار بیرحمانهً کودکان و زنا ن را نشان میدهد. آدمکشان در این پرده نقاشی بصورت ماشین جنگی جامد بی چهره و نا انسان ترسیم میشوند.

در سا ل 1952 وقتی صلح جهانی در خطری جدی است، پیکا سو پرده های عظیم « جنگ » و « صلح » را میکشد. اشیاء و انسانهای منفرد در این پرده ها بصورت تصویری فشرده ترسیم میشوند که هر یک حامل مفهوم عمیقی اند. در مقا بل دیو سیاه جنگ، کتب لگدما ل شده و به آ تش کشیده و دستهای قطع شده عناصر با شکوه صلح را قرار میدهد : اسب با لدار را ، پگاسوس، الهه شعر را، شخم زمین را و کار حا صلخیز را، زنا ن در حا ل رقص و پا یکوبی را و در سر انگشت یکی از آنها ترازویی را با ساعت شنی ( زندگانی جاری) در کفه ای و کودکی بالانس زن را در کفه ای دیگر. ماهی در قفسی و پرنده در شیشه ای حکا یت ا ز حوادثی نا منتظره دارند، ا ز زیبا یی بی بد یل اکتشافات نو.

خوشبختی و گندیدن انسان، زندگی ومرگ، رنگهای روشن صلح و دهشت تیره کام جنگ و بربریت در این پرده ها رو در روی هم ایستاده اند، در کشاکش و جدالی جاودانه درد، رنج، قسا وت و بیرحمی از سویی، ترقی، زیبا یی، بزرگی زما نه و پیروزی دشوار و شورانگیز انقلابها از سوی دیگر در آثار او راه یافته اند و تجسم مادی گرفته اند. پیکا سو برای آنها در جستجوی نفسگیر خود اشکال تصویری تازه و دهشتناک یافته است و امکانا ت بی بدیلی در ا ختیار هنر معاصر قرار داده است.

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]پیکاسو مهمترین، شورانگیزترین، بغرنجترین و در عین حال متناقض ترین نقا ش قرن خونین ما ست.

یادش گرامی باد و راهش پر رهرو
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]
 

Maryam

متخصص بخش ادبیات


picasso_selfportrait.jpg


پیكاسو تنها یك نقاش حرفه ای نبود او كسی بود كه از تكنیك های مختلف برای خلق آثار هنری استفاده میكرد. تكنیك هایی كه تا آن روزگار هیچكس جرات استفاده از آنها را نداشت.

او در مجسمه سازی، قلم زنی، حكاكی روی چوب، معماری و ... تبحر داشت و همواره بدنبال چیزهای نو می گشت، سعی میكرد آنها را تجربه كند و احساسات خود را با آنها بیان كند، احتمالا" به همین خاطر هم بود كه تنها به نقاشی كفایت نكرد و بدنبال سایر رشته های هنری رفت.

شاید ندانید كه صحنه های بسیاری از باله ها و اپراهای آهنگسازان بزرگ معاصر خود را طراحی میكرد و میساخت. مانند باله پوچینلا از دوست نزدیكش ایگور استراوینسكی!

پیكاسو در سال 1881 بدنیا آمد و سالهای اولیه زندگی خود را در پاریس گذراند. در دوران جنگ جهانی اول به رم رفت و با یك بالرین روس ازدواج كرد.

در سال 1927 با یك دختر 17 ساله آشنا شد و مدتی را با او زندگی کرد. در سال 1936 با یك خانم دیگر بنام Dora Maar كه عكاس بود آشنا شد و ...

در سال 1943 با یك خانم دیگری كه نقاش بود آشنا شد و ... در نهایت از سال 1951 تا 1973 كه فوت كرد با خانمی بنام Jacqueline Roque زندگی میكرد.

ظاهرا" پیكاسو علاقه خاصی به زنها داشت و غیر از اینكه در زندگی غرق آنها بود تا مدت ها نقاشی های وی مشخصآ تنها راجع به زنها بود.

دو دوره اول هنری وی در طبقه بندی ها بنامهای Blue & Rose میباشد. در دوران آبی سبك كاری وی اغلب شامل سایه های آبی كشیده شده از اجسامی بود كه تنها به نیمی از آنها به تصویر كشیده می شد.

در دوران رز از آبی به سمت صورتی تمایل پیدا كرد و نقاشی های وی به دنیای واقعی نزدیكتر شدند.

او سپس به سبك كوبیسم روی آورد كه در آن اشیا را توسط اشكال ساده هندسی به تصویر كشاند.

پیکاسو از پایه گذاران سبك synthetic cubism بود كه در آن اشیاء از زوایای مختلف در یك شكل بصورت همزمان كشیده میشوند.

گفتگوی هارمونیک
 

Maryam

متخصص بخش ادبیات
نمایش تابلو های پابلو پیکاسو

موزه «رینا سوفیا» در مادرید پایتخت اسپانیا به تازگی مجموعه از آثار «پابلو پیکاسو» را که در موزه ملی پیکاسو در پاریس نگهداری می شود، به نمایش گذاشته است.

پابلو پیکاسو یکی از پرکارترین و بانفوذترین هنرمندان قرن بیستم است. او در نقاشی، مجسمه‌سازی، قلم‌زنی، طراحی و سفال‌گری هزاران اثر خلق کرده است. او مکتب کوبیسم را به همراه جرجیس براک در میان نقاشان جا انداخت و فن اختلاط رنگ بر پردة نقاشی را به عالم هنر معرفی کرد. پیکاسو در بیست‌وپنجم اکتبر سال ۱۸۸۱ در مالاگا، شهری در جنوب اسپانیا به دنیا آمد. او فرزند یک نقاش تحصیل کرده به نام خوسه روئیس بلانکو (پدر) و ماریا پیکاسو (مادرش) بود که از سال ۱۹۰۱ نام خود را به نام خانوادگی مادرش تغییر می‌دهد. پابلو از همان دوران کودکی به نقاشی علاقه پیدا می‌کند و از ده سالگی نزد پدرش که معلم یک آموزشگاه هنری بود. اصول اولیه نقاشی را فراگرفت و دوستانش را با کشیدن نقاشی بدون بلند کردن قلم یا نگاه کردن به کاغذ سرگرم می‌ساخت. او به همراه خانواده در سال ۱۸۹۵ به همراه خانواده به بارسلونا تغییر مکان داد و در آنجا در آکادمی هنرهای عالی به نام لالنجا به تحصیل مشغول شد. در اوایل کار، دیدار او از مکانها و گروه‌های مختلف هنری تا سال ۱۸۹۹ در پیشرفت هنری اش بسیار تأثیرگذار بود. در سال ۱۹۰۰ میلادی اولین نمایشگاه پیکاسو در بارسلونای اسپانیا تشکیل شد. در پاییز همان سال، او به پاریس رفت تا در آنجا مطالعاتی در ابتدای قرن جدید داشته باشد. پیکاسو در آوریل ۱۹۰۴ در پاریس اقامت کرد و در آنجا به وسیله آثار امپرسیونیست خود به شهرت رسید.​
پرتره اولگا در صندلی. در سال ۱۹۱۷/ پیکاسو هنگام اقامت در رم با «اولگا کوکلواف»، رقاص روسی آشنا و عاشق او می شود

L00930785497.jpg


پائولو. او فرزند پیکاسو و اولگا بود که سه سال پس از ازدواجشان یعنی در سال ۱۹۲۴ دیده به جهان گشود. پائولو زینت بخش بسیاری از تابلوهای پیکاسو بود

L00930785525.jpg


زن در حال مطالعه. سال ۱۹۳۵/ پیکاسو طی سالهای ۱۹۳۴ تا ۱۹۳۷ یکسری نقاشی از زنان در حال مطالعه، در حال نقاشی یا در حال درس خواندن در درون یک اتاق کشید که آنها را پشت یک میز، پنجره یا کنار تابلو نشان می دهد.

L00930785552.jpg

پرتره دورا مار. ۱۹۳۷/ دورا مار یک عکاس جوان بود که چند روزی را در ساحل آبی با پیکاسو گذراند و به معشوق او تبدیل گشت.

L00930785595.jpg

زنی که گریه می کند. ۱۹۳۷/ تصویر زنی را با صورتی بهم ریخته، قطره های اشک و چشمهای کوچک نشان می دهد که تحت تاثیر تابلوی معروف پیکاسو موسوم به «گرونیکا» در سال ۱۹۳۷ و متاثر از درگیریهای جنگ داخلی اسپانیا کشیده شده است

L00930785624.jpg

ویولن. در سال ۱۹۱۲/ با استفاده از کاغذهای رنگی، نقاشی شده و تکه های روزنامه روی کارتن. در این سالها پیکاسو عناصر ویژه نقاشی خود را تجربه می کند.

L00930785460.jpg

پرتره پیکاسو. این تصویر در سالهای ۱۹۰۱ تا ۱۹۰۴ کشیده شده است که به آن، «دوره آبی» نقاشی پیکاسو گفته می شود.

L00930785407.jpg

تابلوی «نی زن» در سال ۱۹۲۳

L00930785368.jpg


مردی با ماندولین (یکی از ابزارهای موسیقی). که مربوط به آغاز دوران نقاشی کوبیسم از سوی پیکاسو در سال ۱۹۱۱ است​
 
بالا