على نظمى معروف به »نظمى تبريزى« يكى از غزلسرايان مشهور معاصر
است. وى به سال 1306 شمسى درشهر تبريز ديده به جهان گشود.
نظمى از 16سالگى شروع به سرودن شعر كرده و در محضر استادان بزرگى چون: ملك الشعراى بهار، محمد امين اديب طوسى و در آخر مدت 9 سال در محضر استاد عباسقلى خان وقايعى كه يكى از نوادر روزگار خود بود، تلمذ كرده است.
اين سراينده با اين كه اكنون 81 سال دارد ولى هنوز از سرودن شعر و تحقيق وتتبع دست برنداشته است وغزل هايش چنان شيرين ودل انگيز است كه گويى: يك جوان 22 ساله سربرآستانه معشوق گذاشته وغزل مى سرايد.
استاد نظمى درسرودن شعر ازسبك وشيوه سعدى پيروى مى كند ودراين امر يكى ازشعراى موفق به شمار مى رود.
از اين شاعر بلند پايه كتابهايى به چاپ رسيده كه از مشهورترين آنها ديوان غزليات وتذكره الشعراى منظوم ومنثور »دويست سخنور« را مى توان نام برد.
استاد نظمى درانواع شعر طبع آزمايى كرده ودر سرودن غزل شهرت به سزائى دارد. شعر در توصيف ايران از اشعار بياد ماندى وجاودان استاد محسوب مى شود:
درتوصيف ايران
ايران من اى ديار هوشنگ
اى مهركمال وفرّوفرهنگ
آنى تو كه عزت تو داده ست
برچهره روزگار مارنگ
آنى تو كه برخى از سلاطين
تسليم توكرد تاج واورنگ
نسوان تو مظهر وقارند
مردان توشير آهنين چنگ
دشمن زصلابت توديده ست
آنها كه نديد شيشه از سنگ
بدخواه تورا هميشه بوده ست
ميدان فراخ آرزو تنگ
گاهى زتوهركه دور باشد
دورم من ازاوهزار فرسنگ
هركس كه نگشت دوستدارت
از دوستى اش بود مرا ننگ
دامان توهست تا به چنگم
بردامن كس نمى زنم چنگ
باشد كه رخ توسير بينم
زآئينه دل زدوده ام زنگ
گرنيك بديدم ازتو ور بد
پيشانى من نديد آژنگ
»نظمى«مشتى زخاك پاكت
نفروخت به گوهرى گران سنگ
هرنغمه كه مى زنند اغيار
درگوش من است خارج آهنگ
ايرانى ام وفداى ايران
بامن سخنى مگوزافرنگ
است. وى به سال 1306 شمسى درشهر تبريز ديده به جهان گشود.
نظمى از 16سالگى شروع به سرودن شعر كرده و در محضر استادان بزرگى چون: ملك الشعراى بهار، محمد امين اديب طوسى و در آخر مدت 9 سال در محضر استاد عباسقلى خان وقايعى كه يكى از نوادر روزگار خود بود، تلمذ كرده است.
اين سراينده با اين كه اكنون 81 سال دارد ولى هنوز از سرودن شعر و تحقيق وتتبع دست برنداشته است وغزل هايش چنان شيرين ودل انگيز است كه گويى: يك جوان 22 ساله سربرآستانه معشوق گذاشته وغزل مى سرايد.
استاد نظمى درسرودن شعر ازسبك وشيوه سعدى پيروى مى كند ودراين امر يكى ازشعراى موفق به شمار مى رود.
از اين شاعر بلند پايه كتابهايى به چاپ رسيده كه از مشهورترين آنها ديوان غزليات وتذكره الشعراى منظوم ومنثور »دويست سخنور« را مى توان نام برد.
استاد نظمى درانواع شعر طبع آزمايى كرده ودر سرودن غزل شهرت به سزائى دارد. شعر در توصيف ايران از اشعار بياد ماندى وجاودان استاد محسوب مى شود:
درتوصيف ايران
ايران من اى ديار هوشنگ
اى مهركمال وفرّوفرهنگ
آنى تو كه عزت تو داده ست
برچهره روزگار مارنگ
آنى تو كه برخى از سلاطين
تسليم توكرد تاج واورنگ
نسوان تو مظهر وقارند
مردان توشير آهنين چنگ
دشمن زصلابت توديده ست
آنها كه نديد شيشه از سنگ
بدخواه تورا هميشه بوده ست
ميدان فراخ آرزو تنگ
گاهى زتوهركه دور باشد
دورم من ازاوهزار فرسنگ
هركس كه نگشت دوستدارت
از دوستى اش بود مرا ننگ
دامان توهست تا به چنگم
بردامن كس نمى زنم چنگ
باشد كه رخ توسير بينم
زآئينه دل زدوده ام زنگ
گرنيك بديدم ازتو ور بد
پيشانى من نديد آژنگ
»نظمى«مشتى زخاك پاكت
نفروخت به گوهرى گران سنگ
هرنغمه كه مى زنند اغيار
درگوش من است خارج آهنگ
ايرانى ام وفداى ايران
بامن سخنى مگوزافرنگ