• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

شیوه های تصوّف

baroon

متخصص بخش ادبیات




شـــیوه های تصــــوّف







شیوه ی زهد

اساس تصوّف در این مکتب عبادت و پیروی از سلف صالح و محبّت و اخلاص و مجاهده و تمسّک به احکام شریعت و توجّه به حق تعالی و دوری از مال و جاه دنیوی در محدوده ی کتاب و سنّت است.

اینان با نام های زهّاد، نسّاک و عبّاد خوانده می شدند.
دوام ذکر و توکّل آنان یا برای ترس از معاصی طلب آخرت بود، یا به جهت پاداش بهشت و یا به منظور تمتّع از محبّت حق.
حسن بصری از این گروه محسوب می شد. به روایت قشیری، وی گفته است: «یک مثقال از ورع سالم بهتر از هزار مثقال صوم و صلاة است. ای فرزند آدم! بر نفس خویش محیط و مسلّط باش. اگر آن رستگار شد، تو نیز رستگاری و اگر هلاک شد، توهم هلاک میشوی. هر نعمتی جز بهشت حقیر و هر بلایی جز دوزخ قابل تحمّل و آسان است.»

رابعه عَدَویّه که زاهد محبّ است، گفت: «پیامبر اکرم(ص) را در خواب دیدم، فرمود:رابعه! مرا دوست داری؟ گفتم: یارسول الله! کیست که تورا دوست نداشته باشد؟ ولی محبّت خدا جایی برای محبّت غیر او در دلم باقی نگذاشته است.[1]
تصوّف در این شیوه، اقتدا و عبادت و صفاست.




شیوه ی کشف و معرفت

اساس این شیوه بر این نکته استوار است که منطق عقلی، به تنهایی برای تحصیل معرفت کافی نیست و بر حواس آدمی اعتمادی نمی توان کرد. شایسته است که به منطق عقلی و حواس اعتماد نکنیم، بلکه به روح پناه ببریم و به تقویت و سلامت آن همّت گماریم تا با داشتن روح نیرومند و متصرّف در جسم و با انجام ریاضات لازم، از مقامیبه مقام دیگر و از حالی به حال دیگر و از ذوقی به ذوق دیگر برسیم تا پرده ی جهل از برابر برداشته شود و حقایق بر آن ظاهر شود.
اهل کشف غایت آفرینش آدمی را معرفت می دانند. معرفت به حق، ایمان به او و پاک دانستن او از هر شائبه ، هدف خلقت است.

مؤیّد این نظر و سعادت انسان در زندگانی، خداشناسی مبتنی بر خودشناسی است.[2] شناخت حق ضروری است ، چون عبادت او موقوف به معرفت وی است. خلاصه اینکه: خودشناسی پایه ی علوم و حکت ها و نردبان صعود و وصول به حضرت لاهوت است.
این نور معرفت را خدا در دل هرکس که بخواهد قرار می دهد و شرطش مجاهده و ریاضت و تهذیب نفس از اوصاف نکوهیده و آراستن آن به اوصاف پسندیده است.
یکی از پیشوایان مهمّ این مکتب، امام محمّد غزالی ست که اسلام و تصوّف اسلامی را چنانکه می بایست مطرح ساخت.



شیوه ی وحدت وجودی
اساس این مکتب بر کشف و معرفت استوار است و پیروان آن معتقدند که موجودات، وجود واقعی ندارند و وجودشان در گرو وجود مدرِکات است و هرجا ادراک نباشد، چیزی موجود نیست. وسیله ی ادراک، حواس است و با نابودی حواس ادراک هم از میان می رود. حس بینایی وسیله ی وجود دیدنی ها و حس شنوایی سبب وجود شنیدنی ها و عقل وسیله ی ادراک عقلیّات است. وقتی این نیروها نباشد، آن موجودات هم نیست. فقط یک نیرو باقی می ماند که در تمام هستی ساری و جاری است و آن نیروی الهی است. خدا در همه چیز و همه جاست و چنین نیرویی قابل تقدیس و اجلال است و نظم و نسق عالم وجود بدین نیرو بستگی کامل دارد. خداوند محیط به همه ی هستی است و انسان نیز که اشرف مخلوقات و خلیفه ی خداست. به همه چیز احاطه دارد و عالم کبیر است و همه ی مراتب وجود، از عناصر تا عقل کلّی، در نفس انسانی نهفته است.[3]
با کمال کشف، مراتب این وجود یکی پس از دیگری، برای انسان روشن می شود.
پیشوای این مکتب محی الدّین ابن عربی است و آرای او در وحدت وجود معروف است.
تصوّف در این شیوه، اقتدا و محبّت و فناست.[4]







***********************************
[1] . تذکرةالاولیاء . به اهتمام نیکلسون، با مقدّمه ی قزوینی. ج 1 / ص 71 / کتابخانه مرکزی

[2] . مَن عرف نفسَهُ فقد عرف ربّه .

[3] . خَلَق الله آدَمَ علی صورتِه : خداوند انسان را به صورت خود آفرید.

[4] . برای توضیح بیشتر رجوع شود به «التّصوّف الاسلامی تاریخه و مدارسه»





 
بالا