• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

مجموعه کامل اشعار قیصر امین پور

Reza.M

Banned
با سلام خدمت شما دوستان
با اجازه شما تاپیکی زدم که از این به بعد هر روز قسمت هایی از مجموعه کامل شعرهای قیصر امین پور به ترتیب دیوان و صفحه به صفحه برای شما می نویسم
از دوستان تقاضا دارم در صورتیکه دیوان رو دارند به همکاری هم این قسمت رو کامل کنیم
با تشکر
 

Reza.M

Banned
آغاز کلام از مجموعه دستور زبان عشق


سفر ایستگاه:

قطار می رود
تو می روی
تمام ایستگاه میرود

و من چقدر ساده ام
که سالهای سال
در انتظار تو
کنار این قطار رفته ایستاده ام
و همچنان
به نرده های ایستگاه رفته
تکیه داده ام!
 

Reza.M

Banned
همزاد عاشقان جهان (3) :

..... اما
اعجاز ما همین است :
ما عشق را به مدرسه بردیم
در امتداد راهرویی کوتاه
در آن کتابخانه کوچک
تا باز این کتاب قدیمی را
که از کتابخانه امانت گرفته ایم
- یعنی همین کتاب اشارات را -
با هم یکی دو لحظه بخوانیم

ما بی صدا مطالعه می کردیم
اما کتاب را که ورق میزدیم
تنها
گاهی به هم نگاهی ...
نا گاه

انگشتهای " هیس! "
ما را
از هر طرف نشانه گرفتند

انگار
غوغای چشمهای من و تو
سکوت را
در آن کتابخانه رعایت نکرده بود !

----------------------------------------------------------------------------------
شعر بسیار قشنگیه
برای درک این اشعار باید خودتون رو جای اشخاص موجود در شعر قرار بدید
و در واقع جزیی از عناصر شعر و داستان شوید ...
 

Reza.M

Banned
روایت رویا : یا بُنَیَّ لا تَقصُص رُویاکَ عَلی اِخوَتِکَ ... ( یوسف - 5 )

فرزندم!
رویای روشنت را
دیگر برای هیچ کسی بازگو مکن!
- حتی برادران عزیزت -

می ترسم
شاید دوباره دست بیندازند
خواب تو را
در چاه
شاید دوباره گرگ ...

می دانم
تو یازده ستاره و خورشید و ماه
در خواب دیده ای
حالا باش!
تا خواب یک ستاره دیگر
تعبیر خواب های تو را
روشن کند
ای کاش ...!
 

Reza.M

Banned
شعر :

تا نسوزم
تا نسوزانم
تا مبادا بی هوا خاموش ...

پس چگونه
بی امان روشن نگه دارم
سالها این پاره آتش را
در کف دستم ؟

تا بدانم همچنان هستم !
 

Reza.M

Banned
شعر ناگفته :

نه !
کاری به کار عشق ندارم !
من هیچ چیز و هیچ کسی را
دیگر
در این زمانه دوست ندارم

انگار
این روزگار چشم ندارد من و تو را
یک روز
خوشحال و بی کلال ببیند

زیرا
هر چیز و هر کسی را
که دوستر بداری
حتی اگر که یک نخ سیگار
یا زهر مار باشد
از تو دریغ میکند ...

پس
من با همه وجودم
خود را زدم به مردن
تا روزگار، دیگر
کاری به من نداشته باشد
این شعر تازه را هم
نا گفته می گذارم ...
تا روزگار بو نبرد ...

گفتم که
کاری به کار عشق ندارم !
 

Reza.M

Banned
طرحی برای صلح (1) :

کودک
با گربه هایش در حیاط خانه بازی می کند

مادر ، کنار چرخ خیاطی
آرام رفته در نخ و سوزن

عطر بخار چای تازه
در خانه می پیچد

صدای در !
- " شاید پدر ! "
 

Reza.M

Banned
طرحی برای صلح (2) :

شهیدی که بر خاک می خفت
چنین در دلش گفت :
" اگر این فتح است
که دشمن شکست
چرا همچنان دشمنی هست ؟ "
 

Reza.M

Banned
طرحی برای صلح (2) :

شهیدی که بر خاک می خفت
سر انگشت در خون خود می زد و می نوشت
دو سه حرف بر سنگ :
" به امید پیروزی واقعی
نه در جنگ ، که بر جنگ ! "
 

خراباتی

کاربر ويژه
اشعار قیصرامین پور

مرحوم دکتر قیصر امین‌پور در دوم‌ اردیبهشت‌ ماه‌ 1338 در گُتوند از توابع‌ شهرستان‌ دزفول‌ به‌ دنیا آمد. دوران‌ کودکی‌ و تحصیلات‌ ابتدایی‌ را در زادگاهش‌ گذراند و برای‌ ادامه‌ تحصیل‌ به‌ دزفول‌ رفت.
امین‌پور در سال‌ 1357 دیپلم‌ تجربی‌ گرفت‌ و سپس‌ تحصیلات‌ دانشگاهی‌ خود را در رشته‌ دامپزشکی‌ در دانشگاه تهران آغاز کرد.

p-khorshid-42.jpg


وی‌ در سال‌ 1358 با انصراف‌ از رشته‌ دامپزشکی، به‌ جمع‌ دانشجویان‌ علوم‌ اجتماعی‌ پیوست. قیصر امین‌پور مجدداً در سال‌ 1363 تغییررشته‌ داد و تحصیلات‌ خود را در رشته‌ زبان‌ و ادبیات‌ فارسی‌ دانشگاه‌ تهران‌ دنبال‌ کرد و در سال‌ 1366 به‌ دریافت‌ مدرک‌ کارشناسی‌ نائل‌ آمد.
وی‌ در همان‌ سال‌ به‌ ادامه‌ تحصیل‌ پرداخت‌ و در سال‌ 1369 مدرک‌ کارشناسی‌ ارشد زبان‌ و ادبیات‌ فارسی‌ را کسب‌ کرد و در ادامه‌ این‌ راه‌ در بهمن‌ ماه‌ سال‌ 1376 با دریافت‌ مدرک‌ دکترای‌ زبان و ادبیات‌ فارسی‌ از دانشگاه‌ تهران‌ فارغ‌التحصیل‌ شد.

دکتر قیصر امین‌پور از زمرهِ‌ شاعرانی‌ بود‌ که‌ از همان‌ آغاز فعالیت‌های‌حوزه هنری به‌ جمع‌ گروه‌ شعر آنجا پیوست‌ و همگام‌ با سایر شاعران‌ فعال‌ حوزه‌ هنری‌ در بسیاری‌ از شب‌های‌ شعر برگزار شده‌ در جبهه‌های‌ دفاع‌ مقدس‌ شرکت‌ کرد و در مناطق‌ مختلف‌ عملیاتی‌ به‌ شعرخوانی‌ پرداخت.

وی‌ عضو شورای‌ شعر و ادبیات‌ حوزه‌ بود و در تشکیل‌ جلسات‌ شعرخوانی‌ و نقد و بررسی‌ شعر و تشویق‌ و ترغیب‌ شاعران‌ جوان‌ انقلاب‌ نقش‌ مؤ‌ثر و ارزنده‌ای‌ داشت. فعالیت‌های‌ امین‌پور در حوزه‌ اندیشه‌ و هنر تا اواخر سال‌ 1366 ادامه‌ یافت.

کارنامه قیصر امین‌پور:


وی‌ سپس‌ به‌ جمع‌ نویسندگان‌ و شورای‌ سردبیری‌ مجله‌ سروش‌ نوجوان‌ پیوست‌.
همچنین دکتر امین‌پور به‌ تدریس‌ زبان‌ و ادبیات‌ فارسی‌ در دانشگاه‌ اشتغال‌ داشت. وی‌ در آخرین‌ روزهای‌ سال‌ 1377 دچار سانحه‌ تصادف‌ در جاده‌ کناره‌ شمال‌ گردید و به‌ شدت‌ مجروح‌ شد.
شدت‌ جراحات‌ وارده‌ به‌ دکتر امین‌پور به‌ حدی‌ بود که‌ وی‌ به‌ دفعات‌ تحت‌ عمل‌های‌ مختلف‌ جراحی‌ قرار گرفته‌ و برای‌ ادامه‌ معالجات‌ برای‌ مدت‌ کوتاه‌ به‌ کشور انگلستان‌ اعزام‌ شد. وی‌ در سال‌ 1381 تحت‌ عمل‌ پیوند کلیه‌ قرار گرفت‌ و بهبودی‌ نسبی‌ یافت.
دکتر قیصر امین‌پور در سال‌ 1367 از مؤ‌سسه‌ گسترش‌ هنر، جایزه‌ ویژه‌ نیما یوشیج‌ را دریافت‌ کرد. همچنین در سال‌ 1378 از سوی‌ وزارت‌ فرهنگ‌ و ارشاد اسلامی‌ به‌ عنوان‌ یکی‌ از شاعران‌ برتر دفاع‌ مقدس‌ در دهه‌های‌ 60 و 70 برگزیده‌ شد.
سر انجام در آبان ماه درگذشت.روحش شاد ویادش گرامی باد.


 

خراباتی

کاربر ويژه
اي عشق، اي ترنم نامت ترانه ها
معشوق آشناي همه عاشقانه ها
اي معني جمال، به هر صورتي كه هست
مضمون و محتواي تمام ترانه ها
با هر نسيم ،دست تكان مي دهد گلي
هر نامه اي ز نام تو دارد نشانه ها
هر كس زبان حال خودش را ترانه گفت:
گل با شكوفه ،خوشه گندم به دانه ها
شبنم به شرم و صبح به لبخند و شب به راز
دريا به موج و موج به ريگ كرانه ها
باران قصيده اي است تر و تازه و روان
آتش ترانه اي به زبان زبانه ها
اما مرا زبان غزلخواني تو نيست
شبنم چگونه دم زند از بي كرانه ها
كوچه به كوچه سر زده ام كو به كوي تو
چون حلقه در به در زده ام سر به خانه ها
يك لحظه از نگاه تو كافي است تا دلم
سودا كند دمي به همه جاودانه ها


 

خراباتی

کاربر ويژه
ای درخت آشنا
شاخه های خویش را
ناگهان کجا جا گذاشتی ؟
یا به قول خواهرم فروغ :
دستهای خویش را
در کدام باغچه عاشقانه کاشتی ؟
این قرار داد تا ابد میان ما برقرار باد :
چشمهای من
به جای دستهای تو !
من به دست تو آب می دهم
تو به چشم من آبرو بده !
من به چشمهای بی قرار تو
قول می دهم :
ریشه های ما به آب
شاخه های ما به آفتاب می رسد
ما دوباره سبز می شویم !

 

خراباتی

کاربر ويژه
قطار می رود
تو می روی
تمام ایستگاه می رود
و من چقدر ساده ام
که سال های سال
در انتظار تو
کنار این قطار رفته ایستاده ام
و همچنان
به نرده های ایستگاه رفته
تکیه داده ام!


 

خراباتی

کاربر ويژه
گامی به تولّازده بودم ای کاش
جامی ز می لازده بودم ای کاش
آن شب که قراولان توفان رفتند
چون موج به دریا زده بودم ای کاش


 

خراباتی

کاربر ويژه
پیشینیان با ما
در کار این دنیا چه گفتند؟
گفتند : باید سوخت
گفتند : باید ساخت
گفتیم : باید سوخت،
اما نه با دنیا
که دنیا را !
گفتیم : باید ساخت
اما نه با دنیا
که دنیا را !


 

خراباتی

کاربر ويژه
دلم خوش است به گل‌های باغ قالی‌ها
که چشم باران دارم زخشکسالی‌ها

به باد حادثه بالم اگر شکست، چه باک!
خوشا پریدن با این شکسته‌بالی‌ها!‌

چه غربتی است، عزیزان من کجا رفتند؟
تمام دورو برم پر زجای خالی‌ها

زلال بود و روان رود روبه دریایم
همین که ماندم مرداب شد زلالی‌ها

خیال غرق شدن در نگاه ژرف تو بود
که دل زدیم به دریای بی‌خیالی‌ها


 

خراباتی

کاربر ويژه
بفرمایید فروردین شود اسفندهای ما
نه بر لب، بلکه در دل گل کند لبخندهای ما
بفرمایید هرچیزی همان باشد که می‌خواهد
همان، یعنی نه مانند من و مانندهای ما
بفرمایید تا این بی‌چراتر کار عالم؛ عشق
رها باشد از این چون و چرا و چندهای ما
سرِ مویی اگر با عاشق داری سرِ یاری
بیفشان زلف و مشکن حلقه‌ی پیوندهای ما
به بالایت قسم، سرو و صنوبر با تو می‌بالند
بیا تا راست باشد عاقبت سوگندهای ما
شب و روز از تو می‌گوییم و می‌گویند، کاری کن
که «می‌بینم» بگیرد جای «می‌گویند»های ما
نمی‌دانم کجایی یا که‌ای، آنقدر می‌دانم
که می‌آیی که بگشایی گره از بندهای ما
بفرمایید فردا زودتر فردا شود، امروز
همین حالا بیاید وعده‌ی آینده های ما


 

خراباتی

کاربر ويژه
نه!
کاری به کار عشق ندارم!
من هیچ چیز و هیچ کسی را
دیگر
در این زمانه دوست ندارم
انگار
این روزگار چشم نداردمن و تو را
یک روز
خوشحال و بی ملال ببیند
زیرا
هرچیز و هر کسی را
که دوستر بداری
حتی اگر یک نخ سیگار
یا زهر مار باشد
از تو دریغ می کند...
پس
من با همه وجودم
خود را زدم به مردن
تا روزگار،دیگر
کاری به من نداشته باشد
این شعر تازه را هم
ناگفته می گذارم...
تا روزگار بو نبرد...
گفتم که
کاری به کار عشق ندارم


 

خراباتی

کاربر ويژه
از خواب چهل سالۀ خود پا شده ام
گم بوده ام و دوباره پیدا شده ام
ای حس شکوهمند غمگین و شگفت
امروز چقدر با تو زیبا شده ام!


 
بالا