• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

مصر در سمنان است

Nicol

متخصص بخش گردشگری
شروع: "مصر" در سمنان است. براي رسيدن به آن بايد دامغان و جندق را رد كني

و براي ديدنش اهل سفر باشي، اهل گرسنگي كشيدن، اهل شب‌ماندن، اهل گرما و سرما. تو بايد قبل‌تر دانسته باشي كه كوير چه‌قدر قشنگ است.

كوير را بايد در پاييز و زمستان ديد، بايد در آن ركاب زد. بايد مصر ايران را ديد؛ هم نام يك روستاست، هم نام كويري كه تا كيلومترها ادامه دارد. نبايد در آن گم شد، چون تا كيلومترها هيچ‌كس نيست تو را ببيند. مي‌شود سوار ماشين شد و يك خط يكنواخت را جلو رفت توي اين درياي شني.

تمام كساني كه به كوير و روستاي مصر سفر مي‌كنند نقشه‌اي در دست مي‌گيرند و از اين شهر به آن شهر مي‌روند ، و مي‌دانند كه بايد آب و غذا همراهشان باشد.
mesr1-22-09-88-at.jpg


mesr2-22-09-88-at.jpg


آفتاب مي‌تابد بر كوير؛ گاهي چند بوته سبز مي‌شود ميان اين همه خاك​



mesr3-22-09-88-at.jpg


وقتي تا چشم كار مي‌كند خاك است و خاك است و فقط خاك، معجزه است گلي كه در كوير مي‌رويد
 

Nicol

متخصص بخش گردشگری
mesr4-22-09-88-at.jpg


كوير خيالم را مي‌برد به صداي زنگ كاروان شتر؛ و شترسواري در كوير تجربه نابي است براي ما كه مسافر كويريم



Mesr5-22-09-88-at.jpg


مردمان روستاي مصر اهل شكارند؛ اين را شاخ‌هاي‌ قوچ يا گوزن بر ديوار خانه‌ها مي‌گويد/ عكس: سام خوبروي پاك
حالا نفس بكش. اين جا پر از اكسيژن ناب است. بادهاي كوير به سمت تو مي‌وزند و تو بايد صبح زود راهي شوي.

تا مصر نيم ساعت راه است. مي‌خواهي بروي در دل كوير كه دوچرخه كرايه كني در مصر، كه ركاب بزني در حاشيه‌اش، كه شترسواري كني، كه كفش‌هايت را در بياوري و روي شن‌ها سرسره‌بازي كني، كه آفتاب بتابد به تو كه در پيچ و خم‌ها و راه‌هاي فرعي به روستاي مصر مي‌رسي و خانه‌هاي خشتي را كه درختان نخل محصورش كرده‌اند مي‌بيني. تو دوست داري كه طوفان شن را ببيني و نمي‌داني كه ساكنان اين‌جا چه‌قدر از اين اتفاق بيم دارند كه مبادا فرهنگ و هنر و اقتصاد قومي زير شن‌ها مدفون شود!

چادري برپا كرده‌ايم در حاشيه كوير. نقشه‌اي در كار نيست، قرار است تا ته اين دريا برويم در رؤياهايمان، اما خوب مي‌دانيم كه نمي‌شود خيلي جلو رفت . خيره مي‌شويم به زمين‌هاي باير و خشك و دست نخورده. رد پاي هيچ جنبده‌اي به چشم نمي‌خورد و ناگهان شمال و جنوب گم مي‌شوند، اما راهنما با ماست. ما را برمي‌گرداند به حاشيه و تا غروب آفتاب مراقبمان است. شب مي‌شود. دراز مي‌كشيم رو به آسماني كه ميليون‌ها ستاره دارد.
مي‌دانيم كه هيچ كس ديگر اين همه ستاره را يك جا نديده است. بادهاي كويري مي‌وزند و ما آرام آرام به خواب مي‌رويم.
 

rahnama

پدر ایران انجمن
یادش بخیر زمانی که رئیس اداره بهزیستی گرمسار بودم با تنی چند از مسئولین استان برای بازدید به کویر رفتیم. دو دستگاه لندرور برده بودیم که اگر یکی خراب می شدو نمی توانستیم تعمیر کنیم با دومی مسیر را ادامه دهیم. روستاهای شیمی و کوه زر نزدیکهای فکرکنم دامغان بود رفتیم و کلاته های داشت که فقط چند خانواده زندگی میکردند. غدا و پتو هم همراه برده بودیم. یادش بخیر چه خاطره ای بود.
 
بالا