• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

وقتی گریبان عدم با دست خلقت می درید...

baroon

متخصص بخش ادبیات



وقتی گریبان عدم با دست خلقت می درید
وقتی ابد چشم تو را
پیش از ازل می آفرید

وقتی زمین ناز تو را
در آسمان ها می کشید
وقتی عطش طعم تو را با اشک هایم می چشید

من عاشق چشمت شدم نه عقل بود و نه دلی

چیزی نمی دانم از
این دیوانگی و عاقلی

یک آن شد این عاشق شدن
دنیا همان یک لحظه بود
آن دم که چشمانت مرا از عمق چشمانم ربود

وقتی که من عاشق شدم
شیطان به نامم سجده کرد
آدم زمینی تر شد و عالم به آدم سجده کرد

من بودم و چشمان تو نه آتشی و نه گِلی
چیزی نمی دانم از
این دیوانگی و عاقلی

من عاشق چشمت شدم شاید کمی هم بیشتر
چیزی در آنسوی یقین
شاید کمی هم کیش تر

آغاز و ختم ماجرا
لمس تماشای تو بود
دیگر فقط تصویر من در مردمک های تو بود


*افشین یداللهی*




شعر رو تقدیم می کنم به فرمانروای ملک ایران انجمن :1:





 
آخرین ویرایش:
بالا