• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

۞۞۞ ارباب صدای قدمت می آید ۞ همسفر با کاروان ۞۞۞

نفس91

کاربر ويژه
تکـــــــــــــــــــــیه عشق
moharam11_91.jpg

کاروان بهشتیان آمد

کربلا میهمان نوازی کن

متبّرک شدی به عطر حسین

برترین خاک؛ سرفرازی کن

کربلا دجله را خبر کن زود

قافله با شتاب آمده است

تکّه ای ابر سایبان بفرست

شیر خوار رُباب آمده است

یاد تیغ و تُرنج افتادی

به تو حق میدهم که حیرانی

قدو بالای دیدنی دارد

علی اکبر است می دانی

بوی شهر مدینه را حس کن

این دو آئینه ی سخا هستند

مثل من بُغض کرده ای آری

یادگاران مجتبی هستند

مثل پروانه گرد اربابت

نوجوانان زینب کبری

بهترین هدیه شد برای حسین

لب خندان زینب کبری

ازفرات خودت بگو قدری

ساقی این خیام عباس است

آب سرد و خنک به او برسان

چون به قولی که داده حسّاس است

کربلا زینب است این بانو

عزتّش را مگر نمی بینی

هی نگو دشت از چه میلرزد


13086175272.gif




حُــسـیـن جـــــان... بیرون ز تـــــو نیست هر چه میخواسته ام
فـهـرست تمـام آرزوهـای مـنـی. . .
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین(ع)

1413898664033461.jpg


با همراه باشید تا اربعین حسینی

 

نفس91

کاربر ويژه
karevan.jpg






اسامی شهدای کربلا از یاران حسین علیه السلام طبق روایاتی که نگارنده از لابلای کتب تاریخ به دست آورده‏ام از بنی هاشم و غیر بنی هاشم بدین شرح ذکر شده است:

فرزندان امیرالمؤمنین (علیه السلام):

۱ـ ابو بکر بن علی (که شهادت وی با شک و تردید ذکر شده است)

۲ـ عمر بن علی

۳ـ محمد الاصغر بن علی

۴ـ عبد الله بن علی

۵ـ عباس بن علی

۶ـ محمد بن العباس بن علی

۷ـ عبد الله بن العباس بن علی

۸ـ عبد الله الاصغر

۹ـ جعفر بن علی

۱۰ـ عثمان بن علی

(فرزندان امام حسن):

۱۱ـ قاسم بن حسن

۱۲ـ ابو بکر بن حسن

۱۳ـ عبد الله بن حسن

۱۴ـ بشر بن حسن

(فرزندان امام حسین):

۱۵ـ علی بن الحسین الاکبر

۱۶ـ عبد الله الرضیع

۱۷ـ ابراهیم بن الحسین (این نام را ابن شهر آشوب در کتاب خود آورده و تعداد دیگری نیز بدان اضافه کرده است) .

(فرزندان عبد الله بن جعفر):

۱۸ـ محمد بن عبد الله بن جعفر

۱۹ـ عون بن عبد الله بن جعفر

۲۰ـ عبید الله بن عبد الله بن جعفر

(فرزندان عقیل بن ابی طالب):

۲۱ـ مسلم بن عقیل

۲۲ـ جعفر بن عقیل

۲۳ـ جعفر بن محمد بن عقیل (نام وی را نیز ابن شهر آشوب ذکر کرده است) .

۲۴ـ عبد الرحمن بن عقیل

۲۵ـ عبد الله الاکبر بن عقیل

۲۶ـ عبد الله بن مسلم بن عقیل

۲۷ـ عون بن مسلم بن عقیل

۲۸ـ محمد بن مسلم بن عقیل

۲۹ـ محمد بن ابی سعید بن عقیل

۳۰ـ احمد بن محمد الهاشمی (هر چند که در میان کتب تاریخی نامی از این شخص برده نشده و نه جزء فرزندان عباس و نه غیر او ذکری به میان نیامده اما وی را نیز ابن شهر آشوب آورده است).

یاران امام از غیر بنی هاشم که در واقعه کربلا به شهادت رسیده‏اند به ترتیب حروف الفبا

۱ـ ابراهیم بن الحصین الاسدی

۲ـ ابو الحتوف بن الحارث الانصاری

۳ـ ابو عامر النهشلی

۴ـ ادهم بن امیه العبدی

۵ـ اسلم الترکی (آزاد شده حسین ع)

۶ـ امیة بن سعد الطایی

۷ـ أنس بن الحارث الکاهلی

۸ـ أنیس بن معقل الاصبحی

۹ـ بریر بن خضیر الهمدانی

۱۰ـ بشر بن عبد الله الحضرمی

۱۱ـ بکر بن حی التیمی

۱۲ـ جابر بن الحجاج التیمی

۱۳ـ جبلة بن علی الشیبانی

۱۴ـ جنادة بن الحارث السلمانی

۱۵ـ جنادة بن کعب الانصاری

۱۶ـ جندب بن حجیر الخولانی

۱۷ـ جون (آزاد شده ابی ذر)

۱۸ـ جوین بن مالک التمیمی

۱۹ـ الحارث بن امرئ القیس الکندی

۲۰ـ الحارث بن نبهان (آزاد شده حمزه)

۲۱ـ الحباب بن الحارث

۲۲ـ الحباب بن عامر الشعبی

۲۳ـ حبشی بن قاسم النهمی

۲۴ـ حبیب بن مظهر الاسدی

۲۵ـ الحجاج بن بدر السعدی

۲۶ـ الحجاج بن مسروق الجعفی

۲۷ـ الحر بن یزید الریاحی

۲۸ـ الحلاس بن عمرو الراسبی

۲۹ـ حنظلة بن اسعد اشبامی

۳۰ـ حنظلة بن عمرو الشیبانی

۳۱ـ رافع (آزاد شده مسلم الازدی)

۳۲ـ زاهر بن عمرو الکندی (آزاد شده عمرو بن حمق)

۳۳ـ زهیر بن لبشر الخثعمی

۳۴ـ زهیر بن سلیم الازدی

۳۵ـ زهیر بن القین البجلی

۳۶ـ زیاد بن عریب الصائدی

۳۷ـ سالم (آزاد شده بنی المدینه الکلبی)

۳۸ـ سالم (آزاد شده عامر عبدی)

۳۹ـ سعد بن الحارث الانصاری

۴۰ـ سعد (آزاد شده علی بن ابی طالب ع)

۴۱ـ سعد (آزاد شده عمرو بن خالد صیداوی)

۴۲ـ سعید بن عبد الله الحنفی

۴۳ـ سلمان بن مضارب البجلی

۴۴ـ سلیمان (آزاد شده حسین ع)

۴۵ـ سوار بن منعم النهمی

۴۶ـ سوید بن عمرو بن ابی المطاع

۴۷ـ سیف بن الحارث بن سریع الجابری

۴۸ـ سیف بن مالک العبدی

۴۹ـ شبیب (آزاد شده حارث جابری)

۵۰ـ شوذب (آزاد شده بنی شاکر)

۵۱ـ الضرغامة بن مالک

۵۲ـ عائذ بن مجمع العائذی

۵۳ـ عالبس بن ابی شبیب الشاکری

۵۴ـ عامر بن حسان بن شریح بن سعد بن حارثه بن لام بن عمرو بن طریف بن عمرو بن بشامة بن ذهل بن جدعان بن سعد بن قطرة بن طی

۵۵ـ عامر بن مسلم العبدی

۵۶ـ عباد بن المهاجر الجهنی

۵۷ـ عبد الأعلی بن یزید الکلبی

۵۸ـ عبد الرحمن الارحبی

۵۹ـ عبد الرحمن بن عبد ربه الانصاری

۶۰ـ عبد الرحمن بن عروة الغفاری

۶۱ـ عبد الرحمن بن مسعود التیمی

۶۲ـ عبد الله بن ابی بکر (چنان که جاحظ در کتاب الحیوان آورده وی از کسانی است که در واقعه کربلا به شهادت رسیده است)

۶۳ـ عهد الله بن بشر الخثعمی

۶۴ـ عبد الله بن عروة الغفاری

۶۵ـ عبد الله بن عمیر بن جناب الکلبی

۶۶ـ عبد الله بن یزید العبدی

۶۷ـ عبید الله بن یزید العبدی

۶۸ـ عقبة بن سمعان

۶۹ـ عقبة بن الصلت الجهنی

۷۰ـ عمارة بن صلخب الازدی

۷۱ـ عمران بن کعب بن حارثة الاشجعی

۷۲ـ عمار بن حسان الطائی

۷۳ـ عمار بن سلامة الدالانی

۷۴ـ عمرو بن عبد الله الجندعی

۷۵ـ عمرو بن خالد الازدی

۷۶ـ عمرو بن خالد الصیداوی

۷۷ـ عمرو بن قرظة الانصاری

۷۸ـ عمرو بن مطاع الجعفی

۷۹ـ عمرو بن جنادة الانصاری

۸۰ـ عمرو بن ضبیعة الضبعی

۸۱ـ عمرو بن کعب ابو ثمامة الصائدی

۸۲ـ قارب (آزاد شده حسین ع)

۸۳ـ قاسط بن زهیر التغلبی

۸۴ـ القاسم بن حبیب الازدی

۸۵ـ کردوس التغلبی

۸۶ـ کنانة بن عتیق التغلبی

۸۷ـ مالک بن ذودان

۸۸ـ مالک بن عبد الله بن سریع الجابری

۸۹ـ مجمع الجهنی

۹۰ـ مجمع بن عبید الله العائذی

۹۱ـ محمد بن بشیر الحضرمی

۹۲ـ مسعود بن الحجاج التیمی

۹۳ـ مسلم بن عوسجه الاسدی

۹۴ـ مسلم بن کثیر الازدی

۹۵ـ مقسط بن زهیر التغلبی

۹۶ـ منجح (آزاد شده امام حسن ع)

۹۷ـ الموقع بن ثمامة الاسدی

۹۸ـ نافع بن هلال الجملی

۹۹ـ نصر (آزاد شده علی ع)

۱۰۰ـ النعمان بن عمرو الراسبی

۱۰۱ـ نعیم بن عجلان الانصاری

۱۰۲ـ واضح الرومی (آزاد شده حارث سلمانی)

۱۰۳ـ وهب بن حباب الکلبی

۱۰۴ـ یزید بن ثبیط العبدی

۱۰۵ـ یزید بن زیاد بن مهاصر الکندی

۱۰۶ـ یزید بن مغفل الجعفی

چنانچه سی تن از بنی هاشم را به این تعداد که ذکر شد اضافه کنیم.تعداد شهدای کربلا به ۱۳۶ نفر می‏رسد و چون قیس بن مسهر صیداوی و عبد الله بن بقطر و هانی بن عروة را نیز جزء آنها قرار دهیم تعداد آنها به ۱۳۹ نفر خواهد رسید.

منبع: سیره معصومان
 

نفس91

کاربر ويژه



خونی چکید و حنجره ی خاک جان گرفت
بغضی شکست و دامن هفت آسمان گرفت
آبی که دستبوس عطش بود شعله زد
آتش، سراغ خیمه ی رنگین کمان گرفت
ابری برای گریه نیامد ولی زسنگ
خون، غنچه غنچه خاک تو را در میان گرفت
" اسبی ز سمت علقمه آمد" دگر بس است
تیری امام آینه ها را نشان گرفت
مانده است در حکایت این سوگ، شعر من
چندان که جسم سوخت و آتش به جان گرفت
از آخرین شراره چنین می رسد به گوش:
باید تقاص عافیت از کوفیان گرفت


 

نفس91

کاربر ويژه
ورود به سرزمین كربلا

شیخ مفید گوید:
چون صبح شد، امام حسین ـ علیه السّلام ـ فرود آمد و نماز صبح خواند. دوباره سوار شد و با یاران خود سمت راست را پیش گرفت. می‌خواست یاران خود را از سپاه حر جدا كند، حر نیز می‌آمد و امام و یارانش را مانع می‌شد و می‌خواست آنان را به سمت كوفه برگرداند، آنان هم امتناع می‌كردند. چنین ادامه یافت تا به نینوا رسیدند، جایی كه حسین ـ علیه السّلام ـ آنجا فرود آمد. ناگهان اسب سواری را دیدند. سلاح بر تن و كمان بر دوش كه از كوفه می‌آمد. همه به انتظار ایستادند. چون به آنان رسید، به حر و یارانش سلام كرد، اما به حسین و اصحاب او سلام نداد. نامه‌ای از ابن زیاد برای حر آورده بود، با این مضمون:
اما بعد، چون نامه‌ام به تو رسید و فرستاده‌ام آمد، بر حسین ـ علیه السّلام ـ تنگ بگیر و جز در سرزمین بی‌آب و خشك، فرود نیاورد. به فرستاده‌ام دستور داده‌ام همواره همراه تو باشد تا خبر اجرای فرمان به من برسد. والسلام.
چون حر نامه را خواند، گفت: این نامه امیر عبیدالله است. دستور داده هر جا نامه رسید، بر شما سخت بگیرم. این هم فرستاده اوست و مأمور است كه از من جدا نشود تا آنكه فرمان امیر را درباره شما اجرا كنم. یزید بن مهاجر، از همراهان امام به فرستاده ابن زیاد نگریست، او را شناخت و گفت: مادرت به عزایت بنشیند! چه فرمانی آورده‌ای؟ گفت: مطیع پیشوایم بودم و وفادار به بیعتم. گفت: بلكه پروردگارت را نافرمانی كرده و در هلاك ساختن خویش و كسب ننگ و دوزخ از پیشوای خود اطاعت كرده‌ای. چه بد پیشوایی داری!
خداوند می‌فرماید:« ما آنان را پیشوایانی قرار دادیم كه به دوزخ فرا می‌خوانند، روز قیامت هم یاری نمی‌شوند.»[1] پیشوای تو از آنان است. حر از آنان خواست در همان جای خشك و بی‌آبادی فرود آیند. امام به او فرمود: وای بر تو! بگذار در این آبادی نینوا و غاضریه یا شفیه فرود آییم. گفت: به خدا نمی‌توانم بگذارم. این مرد را بر من جاسوس فرستاده‌اند. زهیر بن قین گفت: ای پسر پیامبر! من چنین می‌بینم كه كار بعداً سخت‌تر خواهد شد. اكنون جنگیدن با این گروه برای ما آسانتر از جنگ با كسانی است كه پس از اینان می‌آیند و ما توان نبرد با آنان كه می‌آیند را نداریم. امام حسین ـ علیه السّلام ـ فرمود: من آغازگر جنگ نخواهم شد. [2]
سپس فرود آمد. آن روز، پنجشنبه دوم محرم سال 61 هجری بود.
نامهای كربلا

دینوری گوید:
زهیر به امام حسین ـ علیه السّلام ـ گفت: نزدیكی ما، كنار رود فرات، روستایی است در دل یك قطعه محكم كه فرات آن را احاطه كرده است، مگر از یك طرف. امام پرسید: نامش چیست؟ گفت: عقُر. فرمود: پناه می‌بریم به خدا از عقر (آتش گداخته). امام حسین ـ علیه السلام ـ به حر گفت: كمی هم برویم آنگاه فرود آییم. با او رفت تا آنكه به كربلا رسیدند. حر و یارانش در مقابل امام حسین ـ علیه السلام ـ ایستادند و از رفتن بازداشتند و حر گفت: همین جا فرود آی. فرات هم به تو نزدیك است. امام پرسید: اسم اینجا چیست؟ گفت: كربلا. فرمود: صاحب رنج و بلا. پدرم هنگام عزیمت به صفین، از اینجا گذشت. من با او بودم. ایستاد و از نامش پرسید نامش را گفتند. فرمود: «اینجا محل فرود آمدنشان و اینجاست محل ریخته شدن خونهایشان». پرسیدند: چه كسانی؟ فرمود: گروهی بزرگ از خاندان محمد اینجا فرود می‌آیند.[3]
بهبهانی به نقل از ابی مخنف نقل می‌كند:
همه حركت كردند تا به سرزمین كربلا رسیدند. روز چهارشنبه بود. اسب امام از حركت باز ایستاد. امام فرود آمد و بر اسب دیگری سوار شد. آن نیز حتی یك گام جلو نرفت. امام، پیوسته اسب عوض كرد، تا هفت اسب همه این گونه بودند. امام با دیدن این امر شگفت، پرسید: نام این سرزمین چیست؟ گفتند: غاضریه. پرسید: نام دیگری دارد؟ گفتند: نینوا. فرمود: نام دیگر چه؟ گفتند: ساحل فرات. پرسیدم: اسم دیگر هم دارد؟ گفتند: كربلا. آنگاه بود كه نفس عمیقی كشید و فرمود: سرزمین محنت و رنج! فرمود: بایستید و پیش نروید. به خدا كه محل فرود آمدنمان و سرزمین ریخته شدن خونمان همین جاست. اینجاست كه حرمت ما را می‌شكنند، مردانمان و كودكانمان را می‌كشند. قبور ما در همینجا زیارتگاه خواهد شد. جدم رسول خدا ـ صلی الله علیه و اله و سلم ـ همین خاك را به من وعده داده و وعده او خلاف نیست. از اسب فرود آمد...[4]
ابن جوزی گوید:
امام پرسید: نام این سرزمین چیست؟ گفتند: كربلا؛ به آن نینوا هم می‌گویند. حضرت گریست و فرمود: رنج و محنت! ام سلمه به من خبر داد كه روزی جبرئیل نزد رسول خدا ـ صلی الله علیه و اله و سلم ـ بود. تو هم با من بودی. گریه كردی، پیامبر فرمود: فرزندم را رها كن. تو را رها كردم. پیامبر تو را بر دامن خود نشاند. جبرئیل گفت: آیا دوستش داری؟ فرمود: آری. گفت: امت تو او را خواهند كشت. اگر بخواهی سرزمین شهادتش را نشانت دهم. فرمود: آری. جبرئیل بال خود را بر كربلا گشود و آن را به پیامبر نشان داد. چون به حسین ـ علیه السلام ـ گفتند كه نام اینجا كربلاست، آن را بویید و گفت: به خدا این همان سرزمینی است كه جبرئیل به پیامبر خدا خبر داد كه من اینجا كشته خواهم شد. [5]
در روایتی است كه مشتی از خاك آن بر گرفت و بویید...
ابن سعد نقل می‌كند: چون علی ـ علیه اسلام ـ در مسیر صفین از كربلا گذشت و رو به روی روستای نینوا بر كرانه فرات قرار گرفت، ایستاد و خدمتكار خود را گفت كه به ابا عبدالله خبر دهد به این سرزمین چه می‌گویند؟ گفت: كربلا. حضرت گریست تا آنكه زمین از اشكهایش‌تر شد. فرمود: روزی خدمت پیامبر رسیدم كه می‌گریست. سبب گریه را پرسیدم، فرمود: جبرئیل پیش من بود. مرا خبر داد كه فرزندم حسین ـ علیه السلام ـ در كنار فرات در جایی به نام كربلا كشته می‌شود. مشتی از خاك آن را برداشت و داد تا بویش كنم. چشمانم پر از اشك شد.[6]

10644031_829372640430596_43570250_n.jpg
 

نفس91

کاربر ويژه

كوفه را با تو حسين جان سر و پيماني نيست

هرچه گشتم به خدا صحبت مهماني نيست



به خدا نامه نوشتم به حضورت نرسيد

آن چه مانده ست مرا غيره پشيماني نيست



كارم اين است كه تا صبح فقط در بزنم

غربتي سخت تر از بي سر و ساماني نيست



جگرم تشنه ي آب و لبِ من تشنه ي توست

بين كوفه به خدا مثل ِ من عطشاني نيست



من از اين وجه ِ شباهت به خودم ميبالم

قابل سنگ زدن هر لب و دنداني نيست



من رويِ بام چرا؟ تو لبِ گودال چرا؟

دلِ من راضي از اين شيوه يِ قرباني نيست



موي من را دم دروازه به ميخي بستند

همچو زلفم به خدا زلف پريشاني نيست



زرهم رفت ولي پيرهنم دست نخورد

روزيِ مسلمت انگار كه عرياني نيست



كاش ميشد لبِ گودال نبيند زينب

بر بدن پيرُهَن ِ يوسفِ كنعاني نيست



سوخت عمامه ام امروز ولي دور و برم

دختر ِ سوخته يِ شام غريباني نيست



هرچه شد باز زن و بچه كنارم نَبُوَد

كه عبور از وسط شهر به آساني نيست



دستِ سنگين، دلِ بي رحم، صفات اينهاست

كارشان جز زدن سنگ به پيشاني نيست



دخترم را بغلش كن به كنيزي نرود

چه بگويم كه در اين شهر مسلماني نيست
 

برسام

کاربر ويژه
[h=2]شب اول - ناگفته هایی از وقایع کاروان عاشورا
1. قيام حضرت امام حسين (ع) از روز خودداري از بيعت با يزيد تا روز عاشورا 175 روز طول کشيد....
2. قيام سالار شهيدان از مدينه آغاز و به کربلا ختم شد. اين قيام يک هفته در مدينه، 4 ماه و 10 روز در مکه، 23 روز بين راه مکه تا کربلا (از دوم محرم تا دهم محرم) به طول انجاميد....
3. از مکه تا کوفه منزل هايي وجود داشت که ما امروز به آنها کاروانسرا يا اقامتگاه مي‌گوييم. کاروان سيد الشهدا در مسير حرکت خود از 18 منزل عبور کرد....
4. فاصله ميان اين منزل ها با همديگر حدود سه فرسنگ و گاهي پنج فرسنگ بوده است....
5. اسراي اهل بيت امام حسين(ع) از کوفه تا شام از 14 منزل عبور کردند....
6. زماني که امام حسين (ع) در مکه حضور داشت حدود 12000 نامه ازکوفه براي آن حضرت فرستاده شدکه درآنها از آن امام دعوت کرده بودند تا به شهر کوفه برود و به ياري مردم آن ديار بشتابيد....
7. زماني که فرستاده امام حسين(ع) يعني مسلم بن عقيل به کوفه رسيد، تعداد 18هزار نفر با ايشان بيعت کردند. برخي هم تعداد بيعت کنندگان را 25 هزاريا40هزارنفر عنوان کردند....
8. در زيارت ناحيه نام 17نفر از فرزندان ابيطا‌ لب به عنوان شهدا کربلا ذکر شده است....
9. درجمع شهداي کربلا،3 کودک ازخاندان بني هاشم وجوددارد....
10. از خاندان بني هاشم درمجموع 33نفر در واقعه کربلا به شهادت رسيدند. اين مجموع عبارتند ازحضرت امام حسين(ع)، سه نفرفرزندان حضرت سيدالشهداء(ع)، 9نفرازفرزندان امام علي(ع)، چهارنفر از فرزندان امام حسن مجتبي(ع)، دوازده تن از اولاد عقيل و 4نفراز فرزندان جعفربن ابيطالب. البته درمنابع مختلف 18و30نفرهم ذکرشده است....
11. غيراز سالارشهيدان وخاندان بني هاشم، نام82 نفراز شهدا نامشان درزيارت ناحيه مقدسه وبرخي منابع ديگرآمده است. غيرازشهيدان نام29 نفر ديگر درمنابع متأخرتر آمده است....
12. مجموع شهداي کوفه ازياران امام حسين(ع)138نفراست....
13. درميان شهداي کربلاتعداد 14غلام ديده مي شود....
14. پس ازواقعه کربلا، دشمنان امام حسين، سرهاي تعدادي ازشهداي کربلارا ازبدن‌هاي آنان جداکرده و با خود به کوفه بردند. آنان در اين واقعه سرهاي78 شهيدرا بين خودتقسيم کردند. دراين ميان قيس بن اشعف، رئيس قبيله بني کنده13 سر، شمررئيس هوازن12 سر، قبيله بني تميم17 سر، قبيله مذحج6 سر و افراد متفرقه ازقبايل ديگر13 سر را همراه خود بردند....
15. بعدازشهادت سيدالشهدا(ع) تعداد 10 نفر از دشمنان با اسب هاي خود بر بدن مطهر آن امام تاختند....
16. سپاهيان کوفه با33 هزارنفربه جنگ با امام حسين(ع) وارد شدند. درمرحله اول22 هزار نفر شامل عمرسعد با6000 نفر و سنان،عروه بن قيس، شمرو شبث بن ربعي هرکدام با4000نفر براي نبرد آماده شدند. سپس در ادامه يزيدبن رکاب کلبي با2 هزارنفر، حصين بن نميربا4000نفر، ما زني با3000نفر و نصرمازني با2000نفر پا به ميدان مبارزه با سالار شهيدان گذاشتند....
17. حضرت سيدالشهدا(ع)درروز عاشورا براي 10نفرمرثيه خواند و درشهادت آنان سخناني ايراد فرمود و آنان را دعا و يا دشمنان آنان را نفرين کرد. اين ده نفرعبارتند از: حضرت علي اکبر، حضرت ابوالفضل العباس، حضرت قاسم، عبدالله بن حسن، عبدالله طفل شير خوار، مسلم بن عوسجه، حبيب بن مظاهر، حربن يزيدرياحي، زهيربن قين و جون ...
18. امام حسين(ع)در شهادت دو نفر بر آنان درود و رحمت فرستاد. اين دو تن مسلم بن عقيل و هاني بن عروه بودند....
19. سيدالشهدا(ع) در واقعه کربلا بر بالين 7 نفر از شهدا يعني مسلم بن عوسجه، حربن رياحي، واضح رومي، جون، حضرت ابولفضل(ع)، حضرت علي اکبر و حضرت قاسم با پاي پياده رفت....
20. در روز عاشورا دشمنان سرهاي سه نفر از شهدا يعني عبدالله بن عمير کلبي،عمروبن جناده وعابس بن ابي شبيب شاکري را به جانب امام حسين(ع) پرتاب کردند....
21. پيکرهاي سه نفر از شهداي واقعه کربلا يعني حضرت ابوالفضل العباس(ع)، حضرت علي اکبر و عبدالرحمن بن عمير توسط دشمنان سنگدل قطعه قطعه شد....
22. در واقعه کربلا 5 کودک و نوجوان که هنوز به سن بلوغ نرسيده بودند، جام شهادت را نوشيدند. اين افراد عبارتند از:...
· عبدالله بن حسين، کودک شير خوار امام حسين(ع)...
· عبدالله بن حسن ...

· محمدبن ابي سعيد بن عقيل ...
· قاسم بن الحسن ...
· عمروبن جناده انصاري ...
23. تعداد 5 تن از شهداي کربلا از اصحاب حضرت رسول(ص) بودند....
· انس بن حرث کاهلي ...
· حبيب بن مظاهر ...
· مسلم بن عوسجه ...
· هاني بن عروه ...
· عبدالله بن بقطر عميري ...
24. در رکاب سالار شهيدان 15 غلام به درجه رفيع شهادت رسيدند....
· نصروسعد- ازغلامان امام علي(ع)...
· منحج- غلام امام حسن مجتبي(ع(...
· اسلم و غارب- غلامان امام حسين(ع)...
· حرث- غلام همزه ...
· جون- غلام ابوذر غفاري ...
· رافع- غلام مسلم ازدي ...
· سعد-غلامعمرصيداوي ...
· سالم-غلام بني المدينه ...
· سالم- غلام عبدي ...
· شوذب غلام شاکر ...
· شيب-غلام حرث جابري ...
· واضح-غلام حرث سلماني ...
اين چهارده نفر در کربلا به شهادت رسيدند. امام حسين (ع) غلام ديگري به نام سلمان داشت. آن حضرت او رابراي انجام مـأموريتي به بصره فرستاد که در آنجا به شهادت رسيد....
25. دو نفر از ياران امام حسين (ع) روز عاشورا به اسارت دشمن در آمده و سپس به شهادت رسيدند. اين دو تن سوار بن ثمامه صيداوي هستند....
26. چهار نفر از ياران امام حسين (ع) در کربلا پس از شهادت آن حضرت به درجه رفيع شهادت نايل آمدند. اين افرادعبارتند از: سعد بن حرث و برادرش ابوالحتوف، سويد بن ابي مطاع که مجروح بود ومحمد بن ابي سعيد بن عقيل ...
27. تعداد7 نفر از شهداي کربلا در حضور پدر بزرگوارشان به شهادت رسيدند. اين افراد عبارتند از: حضرت علي اکبر،عبدالله بن حسين، عمرو بن جناده، عبدالله بن يزيد، عبيدالله بن يزيد، مجمع بن عائذ و عبدالرحمن بن مسعود....
28. تنها زني که در کربلا به شهادت رسيد ام وهب،همسر عبدالله بن عمير کلبي بود....
29. در واقعه کربلا 5 نفر از زنان به دلايلي از خيمه ها بيرون آمده و به دشمن حمله ور شده و يا به آنها اعتراض کردند. اين بانوان عبارتند از:...
· حضرت زينب کبري(س)...
· کنيز مسلم بن عوسجه ...
· مادر عمرو بن جناده ...
· ام وهب، همسر عبدالله کلبي ...
· مادر عبدالله کلبي ...
30. حضرت علي اکبر (ع) فرزندسالار شهيدان، اولين نفر از خاندان بني‌هاشم بود که در کربلا به شهادت رسيد....
 

برسام

کاربر ويژه

[SUP]شب اول: مسلم بن عقیل[/SUP]


[SUP]مسلم، نخستین شهید واقعة کربلاست. شهادت او کمی پیش تر از حادثه کربلا رخ داده است و شب نخست ماه محرم به پاس فداکاری و جان فشانی های این سفیر شهید راه سرخ، شب حضرت مسلم بن عقیل نام نهاده شده است. مسلم الگوی محبت و وفاست. او عاشقی دل باخته بود که تا آخرین لحظه از عشق پاک خود به حسین(ع) دست بر نداشت و در اوج بی وفایی کوفیان به مولایش وفادار ماند.[/SUP]
 

برسام

کاربر ويژه
muslim_bin_aqeel_1434_by_bani_hashim_d5nutxt.jpg

اینجا دگر از بیعت و یاری خبری نیست

دیگر خبر از لشگر چندصد نفری نیست

وقتی که بیایی ز سفیرت اثری نیست

از او زره و خود و عبا و سپری نیست

کوفه ست و همین عاقبت بیعت شان هست

یک ساعته غارت بکنند عادت شان هست

گفتم بنویسم که حسین گوش به زنگ باش

گفتم که بگویم به تو آماده ی جنگ باشد

در وقت جدل بر حذر از حلقه ی تنگ باش

خوردی به زمین منتظر بارش سنگ باش

اما نشد آقا... نشد آقا... نشد آقا...

شرمنده ام آقای گلم - یوسف زهرا

اینجا همگان شهره به جنگاوری هستند

اینجا همه مست اند پی خیره سری هستند

اینجا همه آماده ی لوده گری هستند

اینجا همه دنبال سر و روسری هستند

سر از تو و از ایل و تبار و پسرانت

و روسری هم روسری دخترکانت

هم ناله ی درد و غم و آه و شررش کن

آماده ی هر سختی راه سفرش کن

مانند حمیده بغلش کن خبرش کن

سخت است برای تو ولی مختصرش کن

از زندگی اش دخترکت سیر شد آقا

در کوفه رقیه ات بخدا پیر شد آقا

ای یابن علی کوفه که نیست محشر کبری ست

دعوا سر این است که نگویم " علی آقاست "

دلشوره ام از این نبود آخر دنیاست

دلشوره ام از نام "علی اکبر" لیلاست

این قاعده ی کوفی بی دردو ملال است

خون ریختن از هرکه "علی" هست حلال است

دلواپسم و این دلم از غصه کباب است

هرکس که به کوفه برسد خانه خراب است

سیراب بیا کوفه حسین قحطی آب است

دلواپسی ام محض علی طفل رباب است

اینجا عطشی هست که ره چاره ندارد

تو تاب عطش داری و شیرخواره ندارد

ترسم بود از این که شوی باز گرفتار

ترسم بود از حیله ی سردسته ی کفار

ترسم بود از حرمله ی تیرو کمان دار

دلواپسم از عاقبت چشم علمدار

هرچند که در معرکه ها راه گریزی ست

یادت نرود حرمله هم آدم تیزی ست

از خیره سری شهرت و آوازه گرفتند

کعب نی و گرز و سپر و نیزه گرفتند

تیر و تبر و دشنه بی اندازه گرفتند

ماندم زچه رو نعل تر و تازه گرفتند

انگار قرار است تورا زیر سم اسب ...

ای وای بمیرم - امان از دل زینب...

با خستگی راه قوای بدنی هست ؟؟

با سوز عطش قدرت شمشیر زنی هست ؟؟

ما بین اثاثیه ات آقا کفنی هست ؟؟

حتی کفنی نه بگو که پیرهنی هست ؟؟

هم پیرهن و هم کفنت می برند اینجا

با تکه حصیری کفنت می کنند اینجا
 

نفس91

کاربر ويژه
چه کنم؟ نامه نوشتم که بیایی کوفه

کاش برگردی ازاین راه ونیایی کوفه

درشب عیدخضابی بکنم مستحب است
بسته بر صورت من به چه حنایی کوفه

بین یک کوچه باریک گرفتار شدم
کرده برپا چو مدینه چه عزایی کوفه

وای اگر آیه قرآن وسط راه افتد
وای آنهم وسط راه چه جایی کوفه

نگذارم که شود حج تو بی قربانی
بین بازار به پا کرده منایی کوفه

گر به جسم پدر تو نرسیده دستش
می کند با تن من عقده گشایی کوفه

موی آشفته من تحفه بازار شده
زده بر موی سرم دست گدایی کوفه

فکر زینب کن و تادیر نگشته برگرد
آسمانش بدهد بوی جدایی کوفه

صف کشیدند همه تیرسه شعبه بخرند
بر کماندار دهد قدر و بهایی کوفه

هرکه قب قب بزندجایزه اش بیشتراست
حرمله کرده به پا زمزمه هایی کوف

شرط بستند سر چشم علمدار حرم
صحبت ضرب عموداست به جایی کوفه

زیر چادر گره مقنعه را محکم کن
که ندارد به خدا شرم و حیایی کوفه

اخرین توصیه ام برتونه براین شهراست
درگرچه بروعده تونیست وفایی کوفه

میهمانان تو ناموس رسول الله اند
معجر دخترکی را نگشایی کوفه


 

نفس91

کاربر ويژه
خبر شهادت مسلم را که آوردند ، به خیمه رفت و دختر مسلم را فرا خواند

غرق نوازشش کرد ... جرعه جرعه محبت های "و ما ادراک" به کامش ریخت ...

چه نوازشی ... چه محبتی ...

دل دخترک ریخت ...

عرض کرد : یابن رسول الله ! مرا مانند یتیمان نوازش می کنید . مگر پدرم شهید شده ؟

تاب از کف حضرت شاه رفت . گریست ...

فرمود : دخترم اندوهگین مباش !

اگر مسلم نباشد من پدر تو باشم و خواهرم مادر تو و دخترانم خواهران تو و پسرانم برادران تو باشند ...

.

.

حضرت ارباب !

یتیم نوازی تان ، دختر مسلم را آرام کرد ...

در عوض ، شعله های حسرت این نوازش های پدرانه ی شما ، دارد ما را خاکستر می کند ...

رحم کن ...


نمی دانم در آن لحظه ، رقیه سلام الله علیها هم در خیمه بود یا نه ...



 

نفس91

کاربر ويژه
هدف از قیام حسین(ع) را شنیده اید؟:
از زبان مبارک خودشان بشنوید:

اللَهُمَّ إنَّكَ تَعْلَمُ أَنَّهُ لَمْ يَكُنْ مَا كَانَ مِنَّا تَنَافُسًا فِي‌ سُلْطَانٍ، وَلاَ الْتِمَاسًا مِنْ فُضُولِ الْحُطَامِ؛

بار پروردگارا! حقّاً تو مي‌داني‌ كه‌ آنچه‌ ما انجام داده ایم(از ميل‌ به‌ قيام‌ و اقدام‌ و امر به‌ معروف‌ و نهي‌ از منكر و نصرت‌ مظلومان‌ و سركوبي‌ ظالمان‌) به جهت‌ ميل‌ و رغبت‌ رسيدن‌ به‌ سلطنت‌ و قدرت‌ و مفاخرت‌ نبوده‌ است‌؛
و نه‌ از جهت‌ درخواست‌ مال و ثروت و مطامع دنیائی!

وَلَكِنْ لِنَرَي‌ الْمَعَالِمَ مِنْ دِينِكَ، وَنُظْهِرَ الاْءصْلاَحَ فِي‌ بِلاَدِكَ، وَيَأْمَنَ الْمَظْلُومُونَ مِنْ عِبَادِكَ، وَيُعْمَلَ بِفَرَآئِضِكَ وَسُنَنِكَ وَأَحْكَامِكَ.

بلكه‌ به‌ علّت‌ آن است‌ كه‌:
نشانه‌ها و علامت‌هاي‌ دين‌ تو را آشکار سازیم،
و در بلاد و شهرهاي‌ تو صَلاح‌ و اصلاح‌ ظاهر سازيم‌؛
تا اينكه‌ ستمديدگان‌ از بندگانت‌ در امن‌ و امان‌ بسر برند،
و به‌ واجباتِ تو و سنّت‌هاي‌ تو و احكام‌ تو عمل شود.

فإنْ لَمْ تَنْصُرُونَ وَتُنْصِفُونَا قَوِيَ الظَّلَمَه عَلَيْكُمْ، وَعَمِلُوا فِي‌ إطْفَآءِ نُورِ نَبِيِّكُمْ؛ وَحَسْبُنَا اللهُ، وَعَلَيْهِ تَوَكَّلْنَا، وَإلَيْهِ أَنَبْنَا، وَإلَيْهِ الْمَصِيرُ.

پس‌‌هان‌ اي‌ مردم‌!
اگر شما ما را ياري‌ ندهيد و از درِ انصاف‌ با ما در نيائيد؛
اين‌ حاكمان‌ جائر و ستمكار بر شما چيره‌ مي‌گردند،
و قواي‌ خود را عليه‌ شما بكار مي‌بندند،
و در خاموش‌ نمودن‌ نور پيغمبرتان‌ مي‌كوشند.
و خدا براي‌ ما كافي‌ است‌، و بر او توكّل‌ مي‌نمائيم‌، و به‌ سوي‌ او باز مي‌گرديم‌، و به‌ سوي‌ اوست‌ همه‌ بازگشت‌ها!
لمعات الحسین
 

نفس91

کاربر ويژه
شب دوم: ورود به کربلا
امام حسین(ع) روز دوم محرم سال 61ه ق به سرزمین کربلا وارد شد. به خاطر همین روز دوم محرم، روز ورود به کربلا نام گذاری شده است. روز دوم، نماد پایداری است. اباعبدالله الحسین(ع) از همان آغاز حرکت با حوادث گوناگونی روبه رو شد. از بی وفایی کوفیان گرفته تا تعقیب شدن از سوی سپاهیان دشمن. با این حال از ادامة راه منصرف نشد و هم چنان استواری ورزید. حسین(ع) آموزگار بزرگ پایداری است.


1383660065.jpg

 

نفس91

کاربر ويژه
زنان همراه کاروان عاشورا چه کسانی بودند؟


زینب کبری (س) دختر امیر المومنین علی بن ابیطالب و مادرش فاطمه زهرا دختر رسول اکرم
ام کلثوم صغری (ع) ( نفیسه )دختر امیر المومنین و مادرش ام ولد همسر عبد الله اکبر بن عقیل
رقیه پدرش امیرالمومنین و مادرش صهبا ، همسر مسلم بن عقیل و مادر عبدالله و محمد که در نینوا به شهادت رسیدند

فاطمه دختر امیرالمومنین علی بن ابیطالب و مادرش ام ولد که با ابی سعید بن عقیل بن ابیطالب ازدواج کرد
فاطمه صغری دختر امام حسین و مادرش ام اسحق بود همسرش حسن بن علی ( حسن مثنی )
سکینه دختر امام حسین و مادرش رباب بنت امری القیس ( نامش آمنه که به سکینه مشهور است) همسرش عبدالله بن حسن
رقیه دختر سه ساله امام حسین که در سفر کربلا همراه اسرای اهل بیت بود
فاطمه (ع) دختر امام حسن مجتبی وهمسر امام زین العابدین (ع) و مادر امام محمد باقر

زینب صغری دختر امیرالمومنین و همسر محمد بن عقیل
رباب همسر امام حسین (ع) دختر امری القیس بن عدی و مادرس میسور مادر علی اصغر

عاتکه همسر امام حسین (ع) دختر زید بن عمر از شاعره های عرب که زنی عاقله باکمال وزیبا بود
کبشه یا ام سلیمان کنیز امام حسین (ع) همسرش پیک امام حسین به سوی روساو اشراف بصره بود زنی عالم ، فاضل و نیکوکار بود
فکیهه که در خانه رباب همسر امام حسین خدمت می کرد و فرزندش قارب در کربلا به شهادت رسید
رمله همسر امام حسن (ع) ومادر حضرت قاسم
حمیده دختر مسلم بن عقیل که دختری سیزده ساله بود و در زمانی که حضرت سید الشهدا خبر شهادت پدرش را شنید او مورد نوازش و ملاطفت خود قرار داد
فضه النوبیه خدمتکار حضرت زهرا فضه از نظر ایمان وتقوا و زهد در درجه عالی قرار داشت
شهربانو مادر محمد بن ابی سعید
لیلی التمیمیه دختر مسعود بن خالد بن ربعی و مادرش عمیره





 

نفس91

کاربر ويژه





این زمین مهد عزای زینب است
روز روشن اندر اینجا چون شب است
با وجود ساقی لب تشنگان
ذکر یا زهرا نوای هر لب است
آنطرف تیر سه شعبهٰ کعب نی
اینطرف زینب که در تاب و تب است
پیکر خون خدا روز دهم
زیر سم و نعل های مرکب است
تکه تکه چون حصیر افتاده و

این تن صد پاره عشق زینب است





 

نفس91

کاربر ويژه



دیدی آخر راست شد دلشوره های خواهرت
راه ما در کربلا افتاده آواره حسین

بندِ بارت باز شد بندِ دلِ اطفال ریخت
از شترها خیمه ها افتاده آواره حسین

نیزه ها را نخل و اینجا را اَمان پنداشتیم
بر سپاهی چشم ما افتاده آواره حسین

دیدی آخر زینبت همراه تو آواره شد
این سخن انگار جا افتاده آواره حسین

دخترانت بندِ معجرها اگر محکم کنند
چشمشان بر بی حیا افتاده آواره حسین

گوئیا بینیم از حالا که ده روز دگر
دست و پایت زیر پا افتاده آواره حسین

گفته های مادرم امروز یادم آمده
بر زمین خون خدا افتاده آواره حسین

زانوی یاران رکاب خواهر ، اما بعد چه ؟
ره به نامحرم چرا افتاده آواره حسین

گفته بودم هیچگه داغت نبینم یا اَخی
حال بر لب یا اخا افتاده آواره حسین

بانوان بر مادرم زهرا توسّل جسته اند
صحبت از روز بلا افتاده آواره حسین

دخترت گوید که ای عمّه خدا صبرت دهد
غصّه هایت بر مَلا افتاده آواره حسین

شیرخوارت دست گَردان همه اهل حرم
شورِ لالایی بپا افتاده آواره حسین

گَرد غربت خوب عرضِ خیرِ مقدم می کند
از سرِ دوشت عبا افتاده آواره حسین

مَشکها بر دستِ ساقی خودنمایی می کنند
بر لب ساقی دعا افتاده آواره حسین

نازدانه دخترت از قلّۀ دوش عمو
دیده اش بر نیزه ها افتاده آواره حسین


با همه غربت که داری ای عزیز فاطمه
بر لبت حمد و ثنا افتاده آواره حسین

مهدی ات از کعبه، اِی سالار زینب می رسد
گرچه راه از نینوا افتاده آواره حسین




76948548516479045807.jpg
 

نفس91

کاربر ويژه
Helal_Ashour_by_L_LuLu_L.jpg


این زمین مهد عزای زینب است

روز روشن اندر اینجا چون شب است

با وجود ساقی لب تشنگان
ذکر یا زهرا نوای هر لب است
آنطرف تیر سه شعبهٰ کعب نی
اینطرف زینب که در تاب و تب است
پیکر خون خدا روز دهم
زیر سم و نعل های مرکب است
تکه تکه چون حصیر افتاده و

این تن صد پاره عشق زینب است




 

برسام

کاربر ويژه
شب سوم - ریحانه الحسین (ع)

درباره سنّ شريف حضرت رقيه (عليهاالسلام) در ميان تاريخ نگاران اختلاف نظر وجود دارد. اگر اصل تولد ايشان را بپذيريم، مشهور اين است که ايشان سه يا چهار بهار بيشتر به خود نديده و در روزهاي آغازين صفر سال 61 ه .ق، پرپر شده است....


بر اساس نوشته‏هاي بعضي کتاب‏هاي تاريخي، نام مادر حضرت رقيه (عليهاالسلام)، امّ اسحاق است که پيش‏تر همسر امام حسن مجتبي (عليه‏السلام) بوده و پس از شهادت ايشان، به وصيت امام حسن (عليه‏السلام) به عقد امام حسين (عليه‏السلام) درآمده است.(1) مادر حضرت رقيه(عليهاالسلام) از بانوان بزرگ و با فضيلت اسلام به شمار مي‏آيد. بنا به گفته شيخ مفيد در کتاب الارشاد، کنيه ايشان بنت طلحه است.(2) نام مادر حضرت رقيه (عليهاالسلام) در بعضي کتاب‏ها، ام‏جعفر قضاعيّه آمده است، ولي دليل محکمي در اين باره در دست نيست. هم چنين نويسنده معالي السبطين، مادر حضرت رقيه (عليهاالسلام) را شاه زنان؛ دختر يزدگرد سوم پادشاه ايراني، معرفي مي‏کند که در حمله مسلمانان به ايران اسير شده بود. وي به ازدواج امام حسين (عليه‏السلام) درآمد و مادر گرامي حضرت امام سجاد (عليه‏السلام) نيز به شمار مي‏آيد.(3) اين مطلب از نظر تاريخ نويسان معاصر پذيرفته نشده؛ زيرا ايشان هنگام تولد امام سجاد (عليه‏السلام) از دنيا رفته و تاريخ درگذشت او را 23 سال پيش از واقعه کربلا، يعني در سال 37 ه .ق دانسته‏اند. از اين رو، امکان ندارد او مادر کودکي باشد که در فاصله سه يا چهار سال پيش از حادثه کربلا به دنيا آمده باشد. اين مسأله تنها در يک صورت قابل حل مي‏باشد که بگوييم شاه زنان کسي غير از شهربانو (مادر امام سجاد (عليه‏السلام)) است....


· نام گذاري حضرت رقيه (عليهاالسلام)...


رقيه از «رقي» به معني بالا رفتن و ترقي گرفته شده است.(4) گويا اين اسم لقب حضرت بوده و نام اصلي ايشان فاطمه بوده است؛ زيرا نام رقيه در شمار دختران امام حسين(عليه‏السلام) کمتر به چشم مي‏خورد و به اذعان برخي منابع، احتمال اين که ايشان همان فاطمه بنت الحسين (عليه‏السلام) باشد، وجود دارد.(5) در واقع، بعضي از فرزندان امام حسين (عليه‏السلام) دو اسم داشته‏اند و امکان تشابه اسمي نيز در فرزندان ايشان وجود دارد....


گذشته از اين، در تاريخ نيز دلايلي بر اثبات اين مدعا وجود دارد. چنانچه در کتاب تاريخ آمده است: «در ميان کودکان امام حسين (عليه‏السلام) دختر کوچکي به نام فاطمه بود و چون امام حسين (عليه‏السلام) مادر بزرگوارشان را بسيار دوست مي‏داشتند، هر فرزند دختري که خدا به ايشان مي‏داد، نامش را فاطمه مي‏گذاشت. همان گونه که هرچه پسر داشتند، به احترام پدرشان امام علي (عليه‏السلام) وي را علي مي‏ناميد».(6) گفتني است سيره ديگر امامان نيز در نام گذاري فرزندانشان چنين بوده است....


· نام رقيه در تاريخ...


اين نام ويژه تاريخ اسلام نيست، بلکه پيش از ظهور پيامبر گرامي اسلام (صلي ‏الله ‏عليه ‏وآله) نيز اين نام در جزيرة العرب رواج داشته است. به عنوان نمونه، نام يکي از دختران هاشم (نياي دوم پيامبر (صلي‏ الله ‏عليه ‏و آله)) رقيه بود که عمه حضرت عبداللّه‏، پدر پيامبر اکرم (صلي‏ الله ‏عليه‏ و آله) به شمار مي‏آيد.(7)...
نخستين فردي که در اسلام به اين اسم، نام گذاري گرديد، دختر پيامبر اکرم (صلي ‏الله ‏عليه ‏و آله) و حضرت خديجه بود. پس از اين نام گذاري، نام رقيه به عنوان يکي از نام‏هاي خوب و زينت بخش اسلامي درآمد....
اميرالمؤمنين علي (عليه‏السلام) نيز يکي از دخترانش را به همين اسم ناميد که اين دختر بعدها به ازدواج حضرت مسلم بن عقيل (عليه‏السلام) درآمد. اين روند ادامه يافت تا آن جا که برخي دختران امامان ديگر مانند امام حسن مجتبي (عليه‏السلام)،(8) امام حسين (عليه‏السلام) و دو تن از دختران امام کاظم (عليه‏السلام) نيز رقيه ناميده شدند. گفتني است، براي جلوگيري از اشتباه، آن دو را رقيه و رقيه صغري مي‏ناميدند.(9)...


· پژوهشي در ديدگاه‏هاي تاريخي در مورد حضرت رقيه (عليهاالسلام)...


در بعضي کتاب‏هاي تاريخي، نام حضرت رقيه (عليهاالسلام) آمده، ولي در بسياري از آن‏ها نامي از ايشان برده نشده است. اين احتمال وجود دارد که تشابه اسمي ميان فرزندان امام حسين (عليه‏السلام)، سبب پيش آمدن اين مسأله شده باشد. هم چنان که بعضي از کتاب‏ها به اين مسأله اذعان دارند و بنابر نقل آن‏ها، حضرت رقيه) عليهاالسلام) همان فاطمه صغري (عليهاالسلام) است. در چگونگي درگذشت ايشان نيز اختلاف نظر وجود دارد که در اين جا به اين دو مسأله خواهيم پرداخت....
براي روشن شدن اين مطلب، بحث را با طرح يک پرسش بنيادين و بسيار مشهور آغاز مي‏کنيم که: آيا نبودن نام حضرت رقيه (عليهاالسلام) در شمار فرزندان امام حسين) عليه‏السلام) در کتاب‏هاي معتبري چون ارشاد مفيد، اعلام الوري، کشف الغمة و دلائل الامامة، بر نبودن چنين شخصيتي در تاريخ دلالت دارد؟...


با بيان چند مقدمه، پاسخ اين پرسش به خوبي روشن مي‏شود:...
1) در دوره زندگاني ائمه اطهار (عليهم‏السلام) و در صدر اسلام مسائلي مانند کمبود امکانات نگارشي، اختناق شديد حکمرانان اموي، کم توجهي به ثبت و ضبط جزئيات رويدادها، فشار حکومت بر سيره نويسان، جانب داري‏ها و... سبب بروز بعضي اختلافات در نقل مطالب تاريخي مي‏شده است....


2) در اثر تاخت و تازها و وجود بربريت و دانش ستيزي بعضي حکمرانان، بسياري از منابع ارزشمند از ميان رفته است. به همين دليل، اين گمان تقويت مي‏شود که چه بسا بسياري از اين اسناد و منابع معتبر، در جريان اين درگيري‏ها، از بين رفته و به دست ما نرسيده است....


3) تعدد فرزندان، تشابه اسمي و به ويژه سرگذشت‏هاي شبيه در مورد شخصيت‏هاي گوناگون تاريخي و گاه وجود ابهام در گذشته‏ها و پيشينه زندگي افراد، امر را بر تاريخ نويسان مشتبه کرده است. همان گونه که اين مسأله در مورد ديگر شخصيت‏هاي تاريخي ـ حتي در جريان قيام عاشورا ـ نيز به چشم مي‏خورد....


4) همان گونه که پيش‏تر گفته شد، امام حسين (عليه‏السلام) به دليل شدت علاقه به پدر بزرگوار و مادر گرامي‏شان، نام همه فرزندان خود را فاطمه و علي مي‏گذاشتند. اين امر خود منشأ بسياري از سهوِ قلم‏ها در نگاشتن شرح حال زندگاني فرزندانِ امام حسين(عليه‏السلام) گرديده است. قراين و شواهدي نيز در دست است که رقيه (عليهاالسلام) رافاطمه صغيره مي‏خوانده‏اند. احتمال دارد همين موضوع سبب غفلت از نام اصلي ايشان شده باشد.(10)...


بنابراين، نيامدن نام حضرت رقيه (عليهاالسلام)، در کتاب‏هاي تاريخي، اگر چه شک در وجود تاريخي او را بسيار تقويت مي‏کند، اما هرگز دليل بر نبودن چنين شخصيتي در تاريخ نيست. افزون بر آن، مهم‏ترين دليلِ فراموشي يا کم رنگ شدن حضور اين شخصيت، زندگاني کوتاه ايشان است که سبب شده ردّ کمتري از ايشان در تاريخ به چشم بخورد. در مورد حضرت علي اصغر (عليه‏السلام) نيز به جرأت مي‏توان گفت: اگر شهادت او بحبوحه نبرد و وجود شاهدان بسيار بر اين جريان نبود، نامي از حضرت علي اصغر (عليه‏السلام) نيز امروز در بين کتاب‏هاي معتبر شيعه به چشم نمي‏خورد؛ زيرا تاريخ‏نويسي فني است که با جمع آوري اقوال سر و کار دارد که بسياري از آن‏ها شاهد عيني نداشته و به صورت نقل قول گرد هم آمده است. تنها موضوعي که در آن مورد بحث و بررسي قرار مي‏گيرد، درستي و يا نادرستي آن از حيث ثقه بودن راوي است که البته اين موضوع فقط در تاريخ اسلام وجود دارد. اما به عنوان نمونه، در بحث حديث، معرفه‏ها و مشخصه‏هاي ديگري نيز براي سنجش درستي اخبار، موجود مي‏باشد که خبر را با تعادل و نيز تراجيح، علاج معارضه و تزاحم، بررسي دلالت و عمليات‏هاي ديگر مورد بررسي قرار مي‏دهند....


افزون بر مطالب بالا، دو شاهد قوي نيز بر اثبات وجود ايشان در تاريخ ذکر شده است. ابتدا گفتگويي که بين امام و اهل حرم در آخرين لحظات نبرد حضرت سيدالشهدا (عليه‏السلام) هنگام مواجهه با شمر، رخ مي‏دهد. امام رو به خيام کرده و فرمودند: "اَلا يا زِينَب، يا سُکَينَة! يا وَلَدي! مَن ذَا يَکُونُ لَکُم بَعدِي؟ اَلا يا رُقَيَّه وَ يا اُمِّ کُلثُومِ! اَنتم وَدِيعَةُ رَبِّي، اَليَومَ قَد قَرَبَ الوَعدُ"؛ اي زينب، اي سکينه! اي فرزندانم! چه کسي پس از من براي شما باقي مي‏ماند؟ اي رقيه و اي ام‏کلثوم! شما امانت‏هاي خدا بوديد نزد من، اکنون لحظه ميعاد من فرارسيده است.(11)...
هم چنين در سخني که امام براي آرام کردن خواهر، همسر و فرزندانش به آنان مي‏فرمايد، آمده است: «يا اُختَاه، يا اُم کُلثُوم وَ اَنتِ يا زَينَب وَ اَنتِ يا رُقَيّه وَ اَنتِ يا فاطِمَه و اَنتِ يا رُباب! اُنظُرنَ اِذا أنَا قُتِلتُ فَلا تَشقَقنَ عَلَيَّ جَيباً وَ لا تَخمُشنَ عَلَيَّ وَجهاً وَ لا تَقُلنَ عَليَّ هِجراً»؛ خواهرم ،ام کلثوم و تو اي زينب! تو اي رقيه و فاطمه و رباب! سخنم را در نظر داريد [و به ياد داشته باشيد] هنگامي که من کشته شدم، براي من گريبان چاک نزنيد و صورت نخراشيد و سخني ناروا مگوييد.(12)...


· گفتار کتاب‏هاي تاريخي...


- کامل بهائي: قديمي‏ترين کتابي که از حضرت رقيه (عليهاالسلام) به عنوان دختر امام حسين) عليه‏السلام) ياد کرده است و شهادت او را در خرابه شام مي‏داند، همين کتاب است. اين کتاب، اثر عالم بزرگوار، شيخ عمادالدين الحسن بن علي بن محمد طبري امامي است که به امر وزير بهاءالدين، حاکم اصفهان در روزگار سلطنت هلاکوخان، نوشته شده است. به ظاهر، نام گذاري آن به کامل بهائي از آن روست که به امر بهاءالدين نگاشته شده است....


اين کتاب در سال 675 هجري قمري تأليف شده و به دليل قدمت زيادي که دارد، از ارزشويژه‏اي برخوردار است؛ زيرا به جهت نزديک بودن تأليف يا رويدادهاي نگاشته شده ـ به نسبت منابع موجود در اين راستا ـ حايز اهميت است و منبعي ممتاز به شمار مي‏رود و دستمايه تحقيقات بعدي بسيار در اين زمينه قرار مي‏گرفته است. شيخ عباس قمي در نفس المهموم و منتهي الامال، ماجراي شهادت حضرت رقيه (عليهاالسلام) را از آن کتاب نقل مي‏کند. هم چنين بسياري از عالمان بزرگوار مطالب اين کتاب را مورد تأييد، و به آن استناد کرده‏اند. اين نگارنده، کتاب ديگري به نام بشارة ‏المصطفی (صلي ‏الله ‏عليه ‏و آله) لشيعة المرتضي (عليه‏السلام) دارد که در اين کتاب نيز به برخي رويدادهاي پس از واقعه عاشورا اشاره شده است. اولين منبعي که در آن تصريح شده که اسيران کربلا در اربعين اول، بر سر مزار شهداي کربلا نيامده‏اند، همين کتاب مي‏باشد. او جرياني را از عطيه (14) دوست جابربن عبدالله انصاري نقل مي‏کند که به اتفاق هم بر سر مزار اباعبدالله الحسين (عليه‏السلام) و شهيدان کربلا حاضر شده، اولين زائرين قبر او در نخستين اربعين حسيني مي‏گردند. اما نگارنده سخني از ملاقات جابر با اسيران کربلا به ميان نمي‏آورد و بر خلاف آنچه در برخي مقتل‏ها نگاشته شده، هيچ ملاقاتي در اين روز بين او و اسيران کربلا صورت نمي‏گيرد. اين موضوع نيز نقطه عطف ديگري در امتياز و برتري اين کتاب مي‏باشد....


- اللهوف: يکي ديگر از کتاب‏هاي کهن که در اين زمينه مطالبي نقل نموده، کتاب اللهوف از سيدبن طاووس است. بايد دانست احاطه ايشان به متون حديثي و تاريخي اسلام و شيعه، ممتاز و چشم‏گير است. وي مي‏نويسد: «شب عاشورا که حضرت سيدالشهداء (عليه‏السلام) اشعاري در بي وفايي دنيا مي‏خواند، حضرت زينب (عليهاالسلام) سخنان ايشان را شنيد وگريست. امام (عليه‏السلام) او را به صبر دعوت کرد و فرمود: «خواهرم، ام کلثوم و تو اي زينب! تو اي رقيه و فاطمه و رباب! سخنم را در نظر داريد ]و به ياد داشته باشيد[ هنگامي که من کشته شدم، براي من گريبان چاک نزنيد و صورت نخراشيد و سخني ناروا مگوييد [و خويشتن دار باشيد[.»...


بنابر نقل ايشان، نام حضرت رقيه (عليهاالسلام) بارها بر زبان امام حسين (عليه‏السلام) جاري شده است. اين مطلب در مقتل ابومخنف نيز هست که حضرت پس از شهادت علي اصغر (عليه‏السلام)، فرياد برآورد: «اي ام کلثوم، اي سکينه، اي رقيه، اي عاتکه و اي زينب! اي اهل بيت من! خدانگهدار؛ من نيز رفتم». اين مطلب را سليمان بن ابراهيم قندوزي حنفي (وفات: 1294 ه .ق) در کتاب ينابيع المودة از مقتل ابومخنف نقل مي‏کند....
 

برسام

کاربر ويژه
mpxdtwbxtv0rsyxr9di3.jpg


روز سوم 1. "عمر بن سعد" یک روز پس از ورود امام علیه‏السلام به سرزمین کربلا یعنی روز سوّم محرم با چهار

هزار سپاهی از اهل کوفه وارد کربلا شد.6 2. امام حسین علیه‏السلام قسمتی از زمین کربلا که قبر مطهرش در

آن واقع می‏شد را از اهالی نینوا و غاضریه به شصت هزار درهم خریداری کرد و با آنها شرط کرد که مردم را برای

زیارت راهنمایی نموده و زوّار او را تا سه روز میهمان کنند.7 3. در این روز "عمر بن سعد" مردی بنام "کثیر بن

عبداللّه‏" ـ که مرد گستاخی بود ـ را نزد امام علیه‏السلام فرستاد تا پیغام او را به حضرت برساند. کثیر بن عبداللّه‏ به

عمر بن سعد گفت: اگر بخواهید در همین ملاقات حسین را به قتل برسانم؛ ولی عمر نپذیرفت و گفت: فعلاً چنین

قصدی نداریم. هنگامی که وی نزدیک خیام رسید، "ابو ثمامه صیداوی" (همان مردی که ظهر عاشورا نماز را به یاد

آورد و حضرت او را دعا کرد) نزد امام حسین علیه‏السلام بود. همین‏که او را دید رو به امام عرض کرد: این شخص که

می‏آید، بدترین مردم روی زمین است. پس سراسیمه جلو آمد و گفت: شمشیرت را بگذار و نزد امام حسین

علیه‏السلام برو. گفت: هرگز چنین نمی‏کنم. ابوثمامه گفت: پس دست من روی شمشیرت باشد تا پیامت را ابلاغ

کنی. گفت: هرگز! ابوثمامه گفت: پیغامت را به من بسپار تا برای امام ببرم، تو مرد زشت‏کاری هستی و من

نمی‏گذارم بر امام وارد شوی. او قبول نکرد، برگشت و ماجرا را برای ابن سعد بازگو کرد. سرانجام عمر بن سعد با

فرستادن پیکی دیگر از امام پرسید: برای چه به اینجا آمده‏ای؟ حضرت در جواب فرمود: "مردم کوفه مرا دعوت

کرده‏اند و پیمان بسته‏اند، بسوی کوفه می‏روم و اگر خوش ندارید بازمی‏گردم... ."8


 
بالا