• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

-_@@مشاهیر سرخ@@-_

South Boy

متخصص بخش فوتبال
احسان حدادی
نابغه پرتاب دیسک ایران


xc5td0cm2oh05i6i6z.jpg

در دو و میدانی ایران تا به حال نوابغ زیادی حضور داشته اند. از علی باغبانباشی گرفته تا خلیل رضوی ,محمد وجدان زاده ,فرامرز آصف ,حسین شایان و ... اما در میان آنها یک نفر نام خودش را از سایرین جدا ساخته است. وقتی به صورت جدی می توانیم بگوییم ایران ایران در رشته پرتاب دیسک شانس قهرمانی در المپیک را دارد شاید ابتدا خودمان هم باورمان نشود اما واقعیت امر این است که احسان حدادی این ستاره تابناک ورزش ایران شانس قهرمانی در پرتاب دیسک المپیک را دارد.ژن ایرانی در ورزش ژن فعال و قدرتمندی است و از او کارهای غیر ممکن بسیار ممکن شده است. درباره خسین رضازاده هم شرایط اینگونه بود. بعضی ها می گفتند با این افت وحشتناک در وزنه برداری مگر می شود یک ایرانی قهرمان فوق سنگین مسابقات وزنه برداری جهان یا المپیک شود! اما این اتفاق واقعا عملی شد و احسان حدادیها و حسین رضا زاده ها صاحب موقعیتهای تاریخی مورد اشاره شدند. احسان حدادی با تیم ملی ایران و با پیراهن پرافتخار این کشور در مسابقات جهانی جوانان دنیا صاحب عنوان قهرمانی و مدال طلا شدند. حدادی امروز همانگونه که گفتیم برای کسب مدال طلای المپیک تلاش می کند. اندازه دو ومیدانی ایران در میادین بزرگ و معظم آن است که که ما حتی تا به حال از چنین عرصه هایی یک مدال یرنز هم کسب نکرده ایم اما امروز امیدوار هستیم که با احسان حدادی صاحب مدال در پرتاب دیسک باشیم. در سالیان اخیر پرتای دیسک قدرترین رشته ایران در دو و میدانی استچرا که پشت سر حدادی یک ستاره دیگر یعنی عباس صمیمی حضور دارد که او هم از قهرمانان طلایی و بنام دو و میدانی ایران است. این دو حداقل در آسیا می توانند در کنار هم روی سکوی قهرمانی قاره بروند. پرسپولیس افتخار دارد که در میان خیل علاقه مندان و سینه چاکان خود ستاره ای به نام احسان حدادی را دارد. قهرمان بزرگ پرتاب دیسک جوانان دنیا که خودش همواره اعلام کرده یک پرسپولیسی اصیل است و حتی در مصاحبه ای اشاره کرده بود که زمان علی پروین برای پست دروازه بانی در تست فنی پرسپولیس شرکت کرده! حرفهای حدادی برای پرسپولیس و پرسپولیسیها واقعا دلنواز است و قهرمانی پرسپولیس بار دیگر به همه پرسپولیسیهای اصیل و از جمله او تبریک می گوییم!(منبع:روزنامه پرسپولیس/شماره شماره بیست و نهم-8/3/87)
 

South Boy

متخصص بخش فوتبال
محراب قاسم خانی
آقای قلم


4hd4i2f.jpg


محراب قاسم خانی در روز شانزدهم آذر سال 1350 در تهران و محله ستارخان به دنيا آمد. وی برادر پیمان قاسم خانی است. البته پیمان هم پرسپولیسی است اما فرصت اینگونه بود که در این مقال ابتدا به سراغ محراب قاسم خانی برویم. اصولا محراب قاسم خانی از یک خانواده هنری معرفی شده است. همسر او شقایق دهقان است. همان بازیگر معروف طنز کارهای تلویزیونی مهران مدیری و البته برادرش سرپرست نویسندگان تمام کارها و آثار مهران مدیری می باشد. محراب قاسم خانی به عنوان یک نویسنده طنز در آثار مهران مدیری طی هفت سال اخیر مثل پاورچین ,نقطه چین, شبهای برره ,باغ مظفر ,مردهزار چهره و... کار کرده است. در قسمتهایی که اختصاصا توسط او نوشته شده صمیمیت خاصی وجود دارد. محراب فقط طرفدار فوتبال نیست خودش با وجود اینکه اندکی چاق شده است گاه و بی گاه پا به توپ می شود و به اتفاق برادرش و امیر مهدی ژوله که از دوستان مطبوعاتی ماست فوتبال بازی می کند. به هر حال از او فقط در همین سطر مختصر نوشتیم و وقتی در مورد برادرش می نویسیم کمی بیشتر به آثار هنری مشترک او و برادرش می پردازیم. به هر حال به محراب آقای قلم طنز تبریک می گوییم و امیدواریم عشق به پرسپولیس را همیشه مثل امروز با صراحت و صداقت فریاد کند.(منبع:روزنامه پرسپولیس/شماره شماره سی ودوم-12/3/87)
 

South Boy

متخصص بخش فوتبال
پیمان قاسم خانی
خالق طنزهای نو


71meg5y.jpg

پیمان قاسم خانی سی ام دی ماه سال ۱۳۴۵ در تهران متولد شد. پیمان قاسم خانی را بدون شک می توان بزرگترین نویسنده طنزهای تصویری در سالیان اخیر دانست. نام او را در مجموعه کارهای مهران مدیری بارها و بارها به عنوان سرپرست نویسندگان دیده اید. اصولا در سالیان اخیر خالق اصلی کارهای مهران مدیری پیمان قاسم خانی است که با کمک نویسندگانی مثل محراب قاسم خانی امیر مهدی ژوله و... توانسته است مجموعه های بسیار موفقی مثل شبهای برره مرد هزار چهره و ... خلق کند. گستره کاری او از مجموعه های تلویزیونی گذشته و به فیلمهای برجسته سینمایی سالیان اخیر رسیده است که از آن جمله می توان به اخراجیها اشاره کرد. پیمان قاسم خانی همسر بهاره رهنما بازیگر سینما است که از سال 72 با بازی در فیلم سینمایی افعی وارد سینمای ایران شد.
پیمان قاسم خانی همانگونه که گفتیم در سالیان اخیر گستره فعالیتش بسیار وسیع شده اما او نویسنده گزیده کاری است و حاضر نمی شود با هرکس یا هر گروهی کارکند. پرسپولیس خوشحال است که طرفداران خوبی مثل او دارد و به خودش می بالد که هیشه طرفداران و هوادارانش به دسته بزرگترین مردان هنر ورزش ادبیات و...تعلق دارند.(منبع:روزنامه پرسپولیس/شماره شماره سی وچهارم-19/3/87)


دست نوشته پیمان قاسم خانی درباره پرسپولیس و افشین قطبی بعد از قهرمانی لیگ که در هفته نامه همشهری جوان چاپ شد:

علاقه قلبی من
درعلاقه قلبی من به عنوان یک پرسپولیس قدیمی به قطبی قهرمانی پرسپولیس نقش ناچیزی دارد. اگر پرسپولیس هم مثل بعضی تیمها!!! رتبه اش دو رقمی می شد. چیزی از این علاقه کم نمیشد. اصل قضیه همین است. قطبی آدم محترمی است و این در فوتبال کمیاب است. وقتی بعد از باخت 4-1 مقابل استقلال اهواز در برنامه نود حدود 80 درصد از بینندگان رای به ماندن قطبی می دهند تصورم این است این رای نمی تواند صرفا ناشی از شعور بالای فوتبالی یا طرفداری از پرسپولیس باشد این رای به یک تفکر و منش است رای به انسانیت واحترام و متمدن بودن و ارزش های دیگری که نه فقط از فوتبال که از خیلی شئونات رندگب ما رخت بربسته حداقل معنی رای من همین است.
دوستم – ژوله – ایده جالبی برای یک مقاله داشت؛ این که قطبی به درد فوتبال ما نمی خورد؛ همان طور که آقای خاتمی به درد سیاست ما نمی خورد؛ چون هر دو بیش از حد آرام هستند. در آن زمان حرف ژوله به نظرم به طرز ناامیدکننده ای درست می رسید ولی الان قهرمانی قطبی برایم معنایی بیشتر از قهرمانی پرسپولیس دارد.(منبع:هفته نامه همشهری جوان/سال چهارم/شماره167/ چهارم خرداد87)
 

South Boy

متخصص بخش فوتبال
بهرام شفیع
ورزش و مردم


ui2rvv92g6njti5w8c0m.jpg
بهرام شفیع یکی دیگر از مردان مشهور پرسپولیس در سالیان اخیر بوده است. مجری باسابقه و توانای تلویزیون کارش را در این رسانه از سال 59 شروع کرد. درست در دومین سالی که که ورزش و مردم حیات خود را آغاز کرد. آن وقتها در آن برنامه یک مجری خوب به اسم مجید وارث فعالیت می کرد و جالب است بدانید که وارث هم یک پرسپولیسی دوآتشه بود آنقدر که وقتی وارد استادیوم می شد تا بازی را گزارش کند پرسپولیسیها او را تشویق می کردند. به هر حال بهرام شفیع از آن سال کارش را آغاز کرد و هنوز کارش را ادامه می دهد.
در کل کار او فقط یک تغییر به وجود آمده است که برنامه اش از یکشنبه شب به جمعه صبح امده است. از پرسپولیسی بودن شفیع همین بس که بدانید در دهه 60 او عضو هیئت مدیره پرسپولیس بود. مگر می شود پرسپولیسی نبود و عضو هیئت مدیره پرسپولیس شد. به هر حال هر چه هست همانطور ما مطبوعاتی ها و اهالی رسانه های جمعی نمی توانیم علاقه خود را به تیمهای مختلف فوتبال نمایان کنیم شفیع هم شاید از حیث فوتبالی نتواند علاقه خود را به پرسپولیس نشان دهد ولی دلش پرسپولیسی بودنش را گواهی میدهد همانطور که گزارشگر فینال جام حذفی کم مانده بود استقلال را تشویق کند! اما خوشبختانه بهرام شفیع در گزارشهایش همیشه رویه عدالت را در پیش گرفته و تابع عدالت بود و هنوز هم هست.(منبع:روزنامه پرسپولیس/شماره شماره چهل و سه-29/3/87)
 

South Boy

متخصص بخش فوتبال
عادل پرسپوليسي, مزدك استقلالي..!

بحث در مورد پرسپوليسي يا استقلالي بودن گزارشگران تلويزيون يك بحث هميشه داغ است و اتفاقا نظريات مختلفي هم در اين ارتباط وجود دارد. برخي از علاقه مندان فوتبال با قاطعيت از پرسپوليسي بودن يك گزارشگر خاص حرف ميزنند و عده اي ديگر با همان قاطعيت ميگويند طرف استقلالي است و در واقع هركدام ديدگاههاي خاص خود را در اين ارتباط دارنداما در مطلب زير براي اينكه به تمام ابهامات پاسخ دهيم يكبار براي هميشه قرمز يا آبي بودن گزارشگران و مجريان تلويزيون را ذكر كرده ايم . اميدواريم ديگر هيچ ابهامي در اين مورد باقي نماند!

1) عادل فردوسي پور; پرسپوليسي دو آتشه!
93225_828.jpg

عادل در نوجواني يك پرسپوليسي دوآتشه بود و همين حالا هم خيلي دوست دارد پرسپوليس در دربي استقلال را مغلوب كند! او البته وقتي وارد كار روزنامه نگاري شد كمي منطقي تر به قضايا نگاه كرد. عادل چون ميخواهد به همه نشان دهد كه پرسپوليسي نيست اداي استقلالي ها را در مي آورد وبعضا طوري وانمود ميكند كه انگار از اول استقلالي بوده! در حاليكه چنين چيزي نيست و بهترين مجري ورزشي تلويزيون يك پرسپوليسي دو آتشه است.

2) مزدك ميرزايي; استقلالي و البته يوونتوسي
مزدك درست برعكس عادل, استقلالي است و درست برعكس او ميخواهد ثابت كند كه استقلالي نيست و اداي پرسپوليسي ها رو در مي آورد. ميرزايي استقلال رو خيلي دوست دارد و گاهي اوقات استقلالي بودنش بدجوري توي ذوق ميزند. او يكي از بهترين و با اخلاق ترين گزارشگران و مجريان شبكه3 است و دوستي بسيار نزديكي با عادل دارد.كركري هاي عادل و مزدك قبل از دربي ها جالب توجه خواهد بود! مزدك البته علاقه خاصي به تيم ملي ايتاليا و باشگاه يوونتوس دارد.

3) پيمان يوسفي; پرسپوليسي است
يوسفي هم مثل عادل پرسپوليسي است. او در اين چندساله كمي بر اطلاعات فوتبالي خود افزوده وسعي دارد يك گزارشگر بي طرف باشد اما خوب هنوز با عادل و مزدك فاصله دارد. يوسفي هم طبعا دوست داشت پرسپوليس ,استقلال را شكست دهد.

4) جواد خياباني; استقلالي قديمي

66nyyi0.jpg


خياباني چندي قبل در مصاحبه اي گفت: من يك زماني در استاديوم تخمه مي فروختم! او در جواني از طرفداران پروپا قرص استقلال بوده و با پرچم و هدبند آبي به استاديوم ها مي رفته است اما اگر از خودش بپرسيد شديدا منكر اين موضوع ميشود. دوستان آقا جواد ميگويند او علاقه زيادي به رضا نعلچگر و ناصر حجازي داشت. اما در گزارش دربي 63 خودش را لو نداد!

5) بهرام شفيع; پرسپوليسي جام تخت جمشيد!
شفيع در زمان برگزاري جام تخت جمشيد پرسپوليسي بود ولي بعدها به مرور سعي كرد تعادل را حفظ كند. شفيع همه جا مدعي ميشود تيم ملي را بيشتر از پرسپوليس و استقلال دوست دارد. او سالهاست كه كار گزارشگري را كنار گذاشته و فقط مجري گري والبته فدراسيون داري ميكند!

6)عليفر; او هم استقلالي است
عليفر هم از طرفداران استقلالي بوده اما در گزارشهای خود بي طرفي را رعايت ميكند. اين روزها عليفر خيلي كم كار گزارشگري را انجام مي دهد. او علاقه ويژه اي به محوطه 5/5 متر دارد!

7)رضا جاوداني; ابومسلمي و استقلالي
رضا جاوداني اهل مشهد و از طرفداران ابومسلم است اما از ميان قرمز و آبي دومي را ترجيح ميدهد و استقلالي است. جاواني مجري برنامه هاي مربوط به كشتي و قوي ترين مردان ايران هم هست اما به فوتبال نيز علاقه خاصي دارد.
(منبع:مجله جام برتر/سال اول/شماره هیجدهم/ نیمه اول آبان 1386)
 

South Boy

متخصص بخش فوتبال
مسعود کیمیایی
خالق گوزنها


jnolvl49p3p09pxyxjh.jpg


کیمیایی را میتوان جزو معروفترین کارگردانان تاریخ سینمای ایران دانست که فیلمهایش به خصوص فیلمهای ابتدایی اش آنقدر در جامعه هنر و بین مردم تاثیر گذار بود که سابقه نداشت. کیمیایی بعد از یک تجربه ناموفق در کارگردانی در سال 1347 در سال 48 با ساخت فیلم متفاوت قیصر در جامعه هنر ایران متولد شد. در زمان ساخت فیلم قیصر کیمیایی 24 ساله بود. با "قیصر" فصل نوینی در فیلمهای فارسی پدیدار شد و فیلمفارسی جای کلیشه معروف "پایان خوش" صاحب وضعیتی تازه شد که بر اساس این وضعیت تازه فیلم او پایانی واقع گرایانه و البته تلخ داشت.
مسعود کیمیایی بعد از خلق قیصر در سال 1349 با فیلم "رضا موتوری" هر چند ضعیف تر از قبل ولی همچنان در اوج کار می کرد. سالهای 50 تا 52 را کیمیایی با اقتباس از چند رمان بزرگ ادبی تاریخ معاصر مثل "داش آکل" ,"بلوچ" و "خاک" که برگرفته از آثار داستان نویسانی چون مرحوم صادق هدایت و محمود دولت آبادی بود سه فیلم ساخت اما بلوغ کیمیایی در کار هنر در سال 53 با فیلم تاریخ ساز "گوزنها" متبلور شد. او قبل از انقلاب فیلمهای دیگری مثل غزل و سفر سنگ را هم ساخت. کیمیایی بعد از انقلاب تا ده سال بسیار کم کار بود چنان که تنها به ساخت خط قرمز و سرب اکتفا کرد. اما از سال 68 به بعد با خلق آثاری مثل دندان مار ,گروهبان ,رد پای گرگ, تجارت ,ضیافت ,مرسدس حکم ,رئیس و... تاریخ ساز شد. اما پرسپولیسی بودن کیمیایی را سعید راد به تایید رسانده است. وقتی همایون بهزادی از سعید راد خواست تا پرسپولیسیهای معروف جامعه هنر و سینما را نام ببرد سعید راد که بی تردید پرسپولیسی ترین عنصر سینمای ایران است به ذکر نام مسعود کیمیایی پرداخت. مسعود کیمیایی مثال مرتضی احمدی و سعید راد هواداری نیست که هر هفته به ورزشگاه بیاید اما همین که ارادت و علاقه خود را نسبت به پرسپولیس عیان داشته نشان از عشق او به پرسپولیس دارد. طی روزهای آینده به مرور سایر پرسپولیسی های معروف جامعه ایرانی در عرصه هنر و مشاهیر یزرگ خواهیم پرداخت.(منبع:روزنامه پرسپولیس/شماره شماره هشتم-15/2/87)
 

South Boy

متخصص بخش فوتبال
مجید صالحی
دلبندم


79af2e9yu2rd99de7eal.jpg
او را میتوان یکی از بهترین و با استعدادترین بازیگران طنز در تلویزیون دانست. صالحی بازیگری را از سالهای ابتدایی دهه هفتاد آغاز کرد. او متولد سال 1354 است و با "مجید دلبندم" سریال عروسکی تلویزیون کارش را شروع کرد. او در این سریال همبازی زیبا بروفه بود و به جای عروسک دست بلندی حرف میزد که حروف را اشتباه تلفظ میکرد. مجید صالحی جزو گروه بازیگرانی بود که توسط رضا عطاران به طنز ایران معرفی شدند. استعداد بسیار او باعث شد که روز به روز کارش بیشتر بگیرد. یکی از خصوصیات بسیار خوب او در سالیان اخیر گزیده کار بودن اوست. به نحوی که بعد از پذیرفتن کارهای متوسط به خصوص در دهه هفتاد و اوایل دهه هشتاد امروز فقط در نقشهای قوی به ایفای نقش میپردازد. او در نقش مکمل طنز عالی کار میکند. علاقه مندان کارهای تلویزیونی زیادی از او دیده اند. کارهایی مثل "زیرآسمان شهر" با کارگزدانی مهران غفوریان بوی خوش زندگی, ترش و شیرین ,خوش رکاب و...
ضمن آنکه مجید صالحی در فیلمهای سینمایی زیادی هم نقش آفرینی کرده که از مهمترین کارهای او به خصوص در سالهای اخیر میتوان به فیلمهای "مجردها", "سوغات فرنگ" و... اشاره کرد.مجید صالحی از طرفداران پروپا قرص ورزش و فوتبال است و از طرفداران پرسپولیس نیز میباشد. نام مجید صالحی را میتوان به کرات در فهرست نام تیم هنرمندان مشاهده کرد.صدای مجید صالحی و حرکات کودکانه اش دو عضو جدایی ناپذیر با شخصیت و بازی او هستند و در واقع نمیتوان این دو عنصر را از مجید صالحی جدا کرد.
به هر حال مجید صالحی را به عنوان یکی از هنرمندان پرسپولیسی در این مقال خدمت شما معرفی کردیم.(منبع:روزنامه پرسپولیس/شماره شماره نوزدهم-28/2/87)
 

South Boy

متخصص بخش فوتبال
استاد محمودی خوانساری
مرغ شباهنگ


2go4yiz8acgbukdr4d66.jpg
محمود محمودی خوانساری یکی از آوازه خوانهای به نام موسیقی ایرانی بود. او در محله ری سان خوانسار در سال 1312 به دنیا آمد . پدرش حجت الاسلام سید جمال الدین محمودی از روحانیان خوشنام و فروتن خوانسار بود. خوانساری 13 سال حضور در کنار پدر را تجربه کرد و در سال 1326 به تهران آمد و مشغول تحصیل در دبیرستان ادیب تهران شد. او از سال 1335 به دنبال آشنایی با استاد ابوالحسن خان صبا به پیشرفتهای بزرگی در کارش نائل آمد و موسیقی را به صورت کاملا اصولی فرا گرفت. در سال 38 به دعوت داود پیرنیا در استودیو گلها شروع به کار کرد و اولین برنامه خود را در برگ سبز شماره 56 ضبط کرد.
در کارش با یزرگانی مثل مرتضی محجوبی ,عبادی ,حبیب بدیعی ,جواد معروفی ,پرویز یاحقی ,جلیل شهناز و فرهنگ شریف همکار بود. بنان در مورد محمودی خوانساری یک روایت جالب دارد. او میگوید اشعاری که محمودی خواننده اش بود شنونده گمان میکرد که شاعر خود اوست.مرگ مرحوم محمودی خوانساری بسیار زودتر از حد انتظار فرا رسید. او در اردیبهشت ماه سال 1366 در حالیکه 54 سال داشت به علت بیماری به رحمت خدا رفت اما خاطره مرغ شباهنگ او از حافظه ایرانیان پاک نمی شود. همایون بهزادی مرد دیرپای پرسپولیس از روزهایی حرف می زند که محمودی خوانساری برای تشویق پرسپولیس به ورزشگاه می آمده است. یاد استاد محمودی خوانساری را گرامی می داریم.(منبع:روزنامه پرسپولیس/شماره شماره شانزدهم-24/2/87)
 

South Boy

متخصص بخش فوتبال
اکبر گلپایگانی
مرد حنجره طلایی

7qbo6ibpu9b69celwwq.jpg
اکبر گلپایگانی مرد حنجره طلایی آواز ایران است. چندی قبل در یک تحقیق دانشگاهی اکبر گلپایگانی بین دانشجویان موسیقی ایران صاحب جاودانه ترین صدای ایران شد که صدایش موسیقی را تحت الشعاع قرار می دهد. اکبر گلپایگانی متولد 1312 است و در آستانه 75 سالگی قرار دارد اما صدایش هنوز بزرگ و آسمانی است. صدای او در مقام ها و موقعیت های مختلف مطرح شد و همیشه و تحت هر شرایطی مرد حنجره طلایی ما ماند. او حتی در سال 1347 در فیلم سینمایی به همین نام بازی کرد.
اکبر گلپایگانی در سالهای بعد از انقلاب در ایران ماند و از کشور خارج نشد. در سالیان قبل از انحلال شاهین اکبر گلپایگانی که در میان مردم به "گلپا" معروف است طرفدار تیم دارایی تهران بود و اهل بازی کردن و لخت شدن در میدان هم بود و سابقه بازی در تیم تهرانجوان را نیز دارا میباشد. اما وقتی تیمهای قدرتمند دهه چهل رفته رفته نابود شدند او به پرسپولیس متمایل شد. بعد از بازگشایی دارایی این تیم اعتبار گذشته را نداشت بنابراین اکبر گلپا بیشتر از تیمهای مختلف به پرسپولیس متمایل بود و پرسپولیسی ماند. دارایی در سال 1372 برای همیشه منحل شد و تنها خاطره ای شیرین از این تیم در تاریخ فوتبال ایران باقیمانده است. برای اکبرگلپایگانی بزرگ آرزوی سلامتی و تندرستی داریم و امیدولریم خداوند متعال به او سلامتی و طول عمر باعزت عطا کند.(منبع:روزنامه پرسپولیس/شماره شماره سی ونهم-25/3/87)
 

South Boy

متخصص بخش فوتبال
محمد نصیری
اشک قهرمان


369vqysp04cj5e8qafi.jpg

محمد نصیری قهرمان پرآوازه تاریخ وزنه برداری ایران که بعد از حسین رضازاده دومین وزنه بردار پرافتخار تاریخ ورزش ایران است یک پرسپولیسی تمام عیار به شمار می رود. این قهرمان پرآوازه ایران را که در سال 1968 و در المپیکالمپیک مکزیکو سیتی مدال طلای ایران وزن اول را گرفت همه خوب میشناسند بنابراین تا انجا که ممکن است در مورد او به اختصار سخن می رانیم.
محمد نصیری سال 1325 در محله صابون پزخانه پایین چهارراه مولوی امروز است. جایی که در نقشه تهران قدیم آن را چاله میدان می گفتند. دلاور خوب ایرانی که به هرکول جیبی معروف بود سالهای سال در دسته خودش قهرمان ایران آسیا و جهان بود و در المپیکهای 1968 1972 1976 هم مدال گرفت. او سالهای سال با زدن رکورد 240 کیلو گرم در حرکت یکضرب و دو ضرب قهرمان آسیا بود. البته در زمان او وزنه برداری یکضرب دوضرب و پرس بود یعنی سه حرکت. شاید اگر هنوز آن رکوردها محفوظ می ماند کسی در دنیا قدرت جابجا کردن آن را نداشت.

cni4atsm02gx3amkkq5.jpg

نصیری بزرگ آنقدر بزرگ بود و آنقدر آوازه داشت که سالن شهید حیدرنیا واقع در قلب پایتخت مدتهای بسیار به نام او بود.
جواد الله وردی در برنامه دورخیز از او پرسید اگر کتاب زندگیت را می نوشتی اسمش را چه می گذاشتی و او جواب داد"اشک قهرمان". ما هم به حرمت این قهرمان بزرگ عنوان مشاهیر سرخ امروز را اشک قهرمان گذاشته ایم. امیدواریم خداوند به نصیری عزیز سلامتی و سربلندی عطا کند.

افتخارات مهم نصیری
بازی های المپیک
- 1968 (مکزیکوسیتی)، مدال طلا (56 کیلوگرم) با مجموع 367.5 کیلوگرم (150+105+112.5)
- 1972 (مونیخ)، مدال نقره (56 کیلوگرم) با مجموع 370 کیلوگرم (142.5+100+127.5)
- 1976 (مونترال)، مدال برنز (52 کیلوگرم) با مجموع 235 کیلوگرم (135+100)

مسابقه های قهرمانی جهان
- 1966 (تهران)، مدال برنز (56 کیلوگرم) با مجموع 350 کیلوگرم (140+95+115)
- 1968 (مکزیکوسیتی)، مدال طلا (56 کیلوگرم) با مجموع 367.5 کیلوگرم (150+105+112.5)
- 1969 (ورشو)، مدال طلا (56 کیلوگرم) با مجموع 360 کیلوگرم (140+100+120)
- 1970 (کلمبوس)، مدال طلا (56 کیلوگرم) با مجموع 362.5 کیلوگرم (147.5+100+115)
- 1971 (لیما)، مدال برنز (56 کیلوگرم) با مجموع 360 کیلوگرم (142.5+97.5+120)
- 1972 (مونیخ)، مدال نقره (56 کیلوگرم) با مجموع 370 کیلوگرم (142.5+100+127.5)
- 1973 (هاوانا)، مدال طلا (52 کیلوگرم) با مجموع 240 کیلوگرم (140+100)
- 1974 (مانیل)، مدال طلا (52 کیلوگرم) با مجموع 232.5 کیلوگرم (132.5+100)
- 1976 (مونترال)، مدال برنز (52کیلوگرم) با مجموع 235 کیلوگرم (135+100)

بازی های آسیایی
- 1966 (بانگکوک)، مدال طلا (56 کیلوگرم) با مجموع 352.5 کیلوگرم
- 1970 (بانگکوک)، مدال طلا (56 کیلوگرم) با مجموع 365 کیلوگرم
- 1974 (تهران)، مدال طلا (52 کیلوگرم) با مجموع 232.5 کیلوگرم
 

South Boy

متخصص بخش فوتبال
تهمینه میلانی
فمنیست بزرگ


kg98qi6os9nvos8erhc.jpg

تهمینه میلانی هم یکی دیگر از بزرگترین هنرمندان مملکت ماست او را شاید بتوان مشهورترین و صاحب سبکترین فیلمساز زن ایرانی در سالیان اخیر دانست. تهمینه میلانی با فیلم های بسیار مطرحی که در سالهای اخیر ساخته است خودش را به این قله پرافتخار رسانده است. میلانی متولد سال 1339 در شهرستان تبریز است. قبل از حضور به عنوان کارگردان سینما منشی صحنه و طراح صحنه بود.
در تهران وارد دبیرستان شد و در دبیرستانهای شرف و مرجان به ادامه تحصیل پرداخت. سال 1357 در رشته برق دانشگاه تبریز قبول شد. همزمان با پیروزی انقلاب و بسته شدن دانشگاهها به تهران برگشت و در رشته معماری دانشگاه علم و صنعت مشغول به تحصیل گردید. با بسته شدن دانشگاهها حضور در جلسات شعرخوانی نمایش فیلم و فعالیتهایی از این قبیل را برگزید. در یکی از این جلسات بود که با مسعود کیمیایی آشنا گردید و توانست نظر موافق او را در دستیاری وی در کارگاه آزاد فیلم جلب نماید. بسیار جوان بود که به عنوان اولین تجربه سینمایی به عنوان منشی صحنه فیلم خط قرمز برگزیده شد. با باز شدن دانشگاهها در کنار کار در کارگاه آزاد فیلم به ادامه تحصیل پرداخت. او که به آرامی با کار در سینما آشنا می گردید شروع به نوشتن فیلنامه(اگر فردا بیاید ,دوستت دارم مادر ,عشق و مرگ و..) و کار در فیلم ها (ای ایران ,جهیزیه ای برای رباب ,دل نمک و...) کرد.
اولین فیلم او بچه های طلاق جایزه بهترین فیلم اول را در جشنواره فیلم فجر برد. بعد از شکست فیلم" افسانه آه "کمدی دیگه چه خبر را ساخت .روند روی به مکتب فکری فمینیستی او با فیلم های دوزن, نیمه پنهان و واکنش پنجم با بازی نیکی کریمی آغاز شد.
"زن زیادی " بسیار عالی بود و "آتش بس" یک فیلم تجاری کاملا موفق بود. تهمینه میلانی یک هنر مند بزرگ و یک پرسپولیسی خوب است که در مصاحبه هایش به علاقه اش به فوتبال و پرسپولیس را همواره اعلام داشته است.برای او آرزوی سلامتی و تندرستی داریم.
 

South Boy

متخصص بخش فوتبال
اکبر عبدی
باز مدرسه ام دیر شد!


sefkjh3ec6ktt8jbslvh.jpg

اکبر عبدی را بدون هیچ تردیدی می توان یکی از محبوبترین مردان تاریخ سینما وتلویزیون دانست که با شرکت در نقشهای بسیار تاریخ ساز و رویایی خودش را در بالاترین سطح ممکن مطرح ساخته است. اکبر عبدی این پرسپولیسی دوست داشتنی که البته عنوان می شود پرسپولیسی بودن خود را خیلی جاها آشکار نساخته است در ابتدای دهه 60 کار خود را با بازی در سه سریال طنز و خاطره انگیز "محله یروبیا", "باز مدرسه ام دیر شد" و "محله بهداشت" آغاز کرد و سپس جذب سینما شد و در همان اوائل دوران حضورش در سینما با بازی در فیلم معروف "اجاره نشین ها" خاطره انگیز شد.
اکبر عبدی بعد از آن در نقشهای طنز دیگری به بازی پرداخت که از جمله مهم ترین این نقشها نقش معروف او در فیلم هنر پیشه فیلم دوم از تریلوژی سینمایی محسن مخملباف بود که در این فیلم در برخی از صحنه ها آشکارا به هجو نقش های خود در سینما پرداخت. یک سالبعد در یک فیلم خاطره ساز دیگر یعنی فیلم "آدم برفی" در نقش یک زن به زیبایی ایفای نقش کرد.
اکبر عبدی هر چه از زمان می گذشت محبوب تر میشد و چهره دوست داشتنی او انگار نمی خواست پیر شود شاید افت اندازه های بازیگری او در دهه هفتاد عبارت چندان جالبی نباشد اما به هر حال واقعیت این است که او در دهه هفتاد و سالیان باقیمانده آنچنان که باید نقشهای بسیار خوب گذشته خود را تکرار نکرد. با این حال بازی در فیلم "اخراجیها" نشان می داد که عبدی تا چه حد صاحب سبک و قریحه در کارش است و چگونه می تواند با شوخی های ناب و سحر آمیز خود اهالی سینما را مجذوب و شیفته خود سازد. به هرحال اکبر عبدی هنوز فعال و روپا است و در آستانه 52 سالگی نشان می دهد که هنوز تا چه اندازه بزرگ و معتبر است.
برای او که همواره عزیز اهالی فوتبال و سینماست آرزوی سلامت و تندرستی داریم و تکرار می کنیم خداوند متعال به همه کس عزت نمی دهد بلکه باید مثل اکبر عبدی پاکدل بود تا بشود در عمق قلب آدم ها نفوذ کرد.(منبع:روزنامه پرسپولیس/شماره شماره سی و هفتم-22/3/87)
 

South Boy

متخصص بخش فوتبال
محمدرضا خاتمی و زهرا اشراقی
زوج سیاسی اصلاح طلب


5fbfh9vftav7x5u1et4p.jpg

همانطور که قبلا اشاره کردیم رییس جمهور سابق ایران جناب آقای خاتمی و خانواده ایشان از طرفداران پرسپولیس هستند. این نکته رو مصاحبه چندی پیش برادر ایشان محمدرضا خاتمی و همسرش زهرا اشراقی که نوه امام خمینی نیز هستند با مجله رویش اثبات می کند. ابتدا یک بیوگرافی کوچک به نقل از ویکی پدیا از این زوج سیاسی را مرور می کنیم:

محمدرضا خاتمی
محمدرضا خاتمی متولد اردکان و فرزند آیت الله سید روح الله خاتمی و برادر محمد خاتمی، رئیس جمهور سابق ایران و نایب رئيس مجلس شورای اسلامی در دوره ششم و دبير كل سابق حزب مشاركت است.

همسرش زهرا اشراقی نوه امام خمینی است.

او بیشترین میزان رای یک نماینده مجلس شورای اسلامی را در طول تاریخ ایران بدست آورده است. محمدرضاخاتمی هشت سال قبل كه به جایگاه دبیركلی جبهه مشاركت رسید،از موقعیت فعلی درون این حزب برخوردار نبود. چنان كه خود می گوید: «آن زمان همه می گفتند به خاطر برادر رئیس جمهور بودن، دبیركل شده است.» اما امروز او از چنان موقعیت و محبوبیتی درون جبهه مشاركت برخوردار است كه خود می گوید: «همان ها نگران انشعاب در حزب پس از رفتن من هستند.» وی از متحصنین و سخنگوی نمایندگان مجلس ششم بوده است.

زهرا اشراقی
czfxzbspre0r62ua70i.jpg

زهرا اشراقی سیاست‌مدار ایرانی است.

زهرا اشراقی نوه امام خمینی و دختر آیت‌الله اشراقی است. همسر وی محمد رضا خاتمی است.

اشراقی مدتی مشاور معاونت اجتماعی در امور جوانان وزارت کشور بود. اشراقی خود را فمینیست می‌داند (به معنای جنبشی از زنان برای حل مسایل زنان و حقوق بشر) و در در سازمان غیر دولتی «انجمن حامیان زنان ایران» فعالیت می‌کند. به گفته خودش، یکی از وبلاگ‌نویسان ایرانی است که بدون فاش هویت واقعی‌اش می‌نویسد.

و حالا نگاهی داریم به مصاحبه این دو عزیز با مجله رویش:

فوتبالی هم هستید؟
دکتر خاتمی: خیلی

پرسپولیسی یا استقلالی؟
خانم اشراقی: از این همه گل قرمز که در خانه هست میتوانید متوجه شوید!
دکتر خاتمی: من طرفدار تیم پرسپولیس هستم و این هم از تاثیرات آقای خاتمی است, آن زمان که پیکان بود. بعد شاهین و پرسپولیس.

پس آقای خاتمی هم فوتبالی است؟

دکتر خاتمی: بله.

و پرسپولیسی هستند؟
دکتر خاتمی: آن زمان طرفدار پرسپولیس و پیکان بودند. الان را نمی دانم. قبل از انقلاب تاج وابسته به دربار بود و پرسپولیس رقیب آن. بنا براین کسانی که سبقه سیاسی داشتند و طرفدار فوتبال هم بودند از پرسپولیس طرفداری می کردند.
خانم اشراقی: من هم پرسپولیسی هستم ولی با حضور افشین قطبی بیشتر کار این تیم را دنبال می کنم.
(منبع: مجله رویش/شماره هفتم/اول خرداد 1387)
 

South Boy

متخصص بخش فوتبال
استاد حسین قوامی
تو ای پری کجایی


kfsedr15f1x6r2nvy9py.gif

نام استاد حسین قوامی خواننده خوش صدا و خوش قریحه ایرانی با آهنگ معروف "تو ای پری کجایی" آمیخته شده است. استاد قوامی متولد سال 1288 در تهران بود. پدرش رضا قلی خان قوامی از مردان اصیل تهران بود و به موسیقی علاقه زیادی داشت بنابراین صفحه های موسیقی از کودکی در اختیار حسین قوامی بود به هر حال او به ارتش رفت. در ارتش چون مجاز نبود کار موسیقی را به صورت علنی انجام دهد با پیشنهاد روح الله خالقی نام "فاخته ای" را برای خود انتخاب کرد و تا سال 41 که در سن 53 سالگی درارتش با درجه سرهنگی بازنشسته شد همچنان با نام فاخته ای کار می کرد اما از سال41 به بعد دوباره با نام قوامی کار کرد.وی آواز را نزد استادانی چون حسین خان اسماعیل زاده و عبدالله حجازی آموخت و از شاگردان ایشان می توان از مجید نجاهی و علی تحریری نام برد.
معروفترین آهنگهای او تو ای پری کجایی, جوانی, تو را من چشم در راهم و مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید بوده است. این اهنگ را همیون خرم ساخت و شعر آن از استاد ابتهاج(سایه) بوده است. به تکه ای از این شعر توجه کنید:
"شبی که اوای نی تو شنیدم
چو آهوی تشنه پی تو دویدم
دوان دوان تا لب چشمه رسیدم
نشانی از نی و نغمه ندیدم
تو ای پری کجایی
که رخ نمی نمایی
از ان بهشت پنهان
دری نمی گشایی..."
زمانی که استاد 58 ساله بود پرسپولیس متولد شد و تولد پرسپولیس فرصتی بود تا او علاقه اش را به فوتبال عیان کند. در آخرین قهرمانی دوران حیات او یعنی قهرمانی تهران در سال 68 او در سن 80 سالگی هنوز به فوتبال علاقه مند بود. استاد در روز 16 اسفند ماه سال 1368 به علت ابتلا به بیماری در بیمارستان ایرانمهر تهران درگذشت. یادش را گرامی می داریم.(منبع:روزنامه پرسپولیس/شماره شماره سیزدهم-21/2/87)
 

South Boy

متخصص بخش فوتبال
برادران قرایی
سلسله جبال عضله


ahanin-zr.jpg


اگر مي‌خواهيد آن‌ها را به يك ميهماني دعوت كنيد، پيش از هر كاري مطمئن شويد كه ساختمان منزلتان ضد زلزله باشد. شوخي نيست، شما با هزار كيلوگرم عضله طرف هستيد. البته اين تمام مشكل شما براي پذيرايي از آن‌ها نيست. شما بايد فكر بار گذاشتن يك ديگ غذا هم باشيد تا بتوانيد آن‌ها را سير كنيد.

رضا قرايي شناخته‌شده‌ترين عضو اين خانواده است كه امسال توانست در مسابقات «مردان آهنين»، لقب قوي‌ترين مرد ايران را از آن خود كند. البته در آن مسابقات داداش بزرگ‌ترش، امير و داداش كوچك‌ترش، حميد هم بودند.
پدر و مادرشان دنبال فرزند دختر بودند. براي همين اصلا عجيب نبود كه پنج مرتبه شانسشان را امتحان كنند و هر پنج بار صاحب پسر بشوند. آن‌ها با اين كارشان خدمت بزرگي به ورزش ايران كردند وگرنه نيمي از جذابيت مردان آهنين از بين مي‌رفت.
امير، بزرگ‌ترين فرزند خانواده قرايي‌ها متولد1357 است. پس از آن رضا كه 59 به دنيا آمده، دومين بچه خانواده به حساب مي‌آيد و حميد متولد64، ته‌تغاري قرايي‌هاست. البته آن‌ها دو داداش ديگر هم دارند. «عليرضا قرايي» كه كشتي‌گير 120 كيلوگرم است و «صادق قرايي» كه مي‌خواهد در سال‌هاي آينده خودش را به استاندارد مردان آهنين برساند.
آغاز كار آن‌ها در بدنسازي، براي خودش داستان جالبي دارد. رضا مي‌گويد: « چند ماهي كشتي ‌گرفتم ولي آخرش فرار كردم و رفتم سمت ورزش‌هاي رزمي. كيك بوكسينگ را دوست داشتم.
چند سالي كيك بوكسينگ كار كردم و همراهش بدنسازي هم مي‌كردم تا بالاخره سال79 آمدم توي بدنسازي و پاور ليفتينگ كار مي‌كردم». البته امير هم مدتي، كشتي‌گير بوده و از سال73، وقتي رضا براي كيك بوكسينگ، بدنسازي مي‌كرد او هم براي كشتي مي‌رفت باشگاه بدنسازي.
تا اين‌كه مينيسك پايش به مشكل مي‌خورد و كشتي را مي‌بوسد و مي‌گذارد كنار؛ هر چند كه انتخاب آن‌ها هيچ تناسبي با ژنتيك و رگ و ريشه‌شان نداشت. پدرشان فقط هفتاد كيلوگرم وزن داشت و راننده ترانزيت بود.
مادرشان هم زير 60 كيلوگرم. براي سر درآوردن اصليت‌شان هم بايد از امير كمك گرفت: «سه چهار تا رگ و ريشه داريم. يكي از مادربزرگ‌هايم تبريزي است و آن يكي مادربزرگم همداني. پدر و مادرم هر دو تا تهران به دنيا آمده‌اند، اما در اصل ما را بايد همداني حساب كنيد. ما ترك همداني هستيم».

هشت وعده غذا در شبانه‌روز!

احتمالا كمتر كسي جرأت كند خانواده قرايي را به يك ميهماني دعوت كند؛ پنج تا داداش روي هم، بالاي هفتصد كيلوگرم هستند. سنگين‌ترينشان رضاست با 145 كيلوگرم وزن و سبك‌ترين‌شان امير با 110 كيلوگرم. حالا پيش خودتان حساب و كتاب كنيد كه براي سير كردن آن‌ها چقدر بايد غذا بپزند.
البته خودشان اعتراف مي‌كنند كه در هر وعده غذايي، كم مي‌خورند. «اين‌جوري نيست كه ما توي هر وعده دو سه تا ديس برنج بخوريم. بيشتر از يك ديس نمي‌خوريم. البته وعده‌هاي غذايي ما زياد است. روزي هشت نه وعده غذا مي‌خوريم»!
نبايد از قلم انداخت آن‌ها در دو سه وعده از غذاي روزانه‌شان مكمل‌هاي غذايي مي‌خورند و در باقي وعده‌ها، غذاي ايراني را ترجيح مي‌دهند. با اين حساب، كار مادر خانواده قرايي، درآمده.
هر ساعت از روز بايد يك ديگ غذا سر اجاق باشد تا بچه‌ها بتوانند غذايشان را سر وقت بخورند. انگار ما در خانواده قورمه‌سبزي و كشك بادمجان را عالي مي‌پزد.
البته رضا اضافه مي‌كند كه: «مادرم هفته‌اي يك بار توي خانه غذا مي‌سوزاند». و امير كلي خواهش و تمنا كه اين را ننويسيد وگرنه تا چند روز قهر مي‌كند و غذا نمي‌پزد و ما گرسنه مي‌مانيم. آن‌ها بايد بيشتر گوشت سفيد بخورند كربوهيدرات هم لازم دارند و البته ميوه‌جات.
رضا شوخي مي‌كند: «كلا آدمخواريم!» برخلاف آماتورها كه تصور مي‌كنند با خوردن سفيده تخم‌مرغ و سيب‌زميني آب‌پز مي‌شود به هيكل آن‌ها رسيد. هيچ‌كدام از آن‌ها سفيده تخم‌مرغ نمي‌خورند، فقط به خاطر آسيبي كه به كبد مي‌زند.
امير و رضا و حميد هر سه تا ديپلم درس خوانده‌اند و بعد ول كرده‌اند، آمده‌اند سراغ ورزش. هر سه تا هم اعتراف مي‌كنند كه اگر پدرشان راننده تريلي نبود و نمي‌توانست خرجشان را بدهد به جايي نمي‌رسيدند.
الان آن‌ها به طور متوسط ماهي يك ميليون تومان پول براي تغذيه‌شان هزينه مي‌كنند كه تا چند سال پيش اين پول از جيب پدرشان خرج مي‌شد. اما الان درآمدي كه آن‌ها دارند، حسابي جبران آن سال‌ها را مي‌كند.
باوركردني نيست ولي برادران قرايي، بالاي 1200 شاگرد دارند. سه تا باشگاه در غرب تهران دارند و البته يك مركز مشاوره كه بدنسازها آن‌جا مي‌روند و از قرايي‌ها برنامه غذايي و تمريني مي‌گيرند.
آن‌ها مكمل‌هاي غذايي را ازخارج از كشور وارد مي‌كنند و حتي در سايت‌هاي اينترنتي آمده كه «مكمل ورزشي برادران قرايي» به بازار آمده؛ هر چند كه آن‌ها اين خبر را تكذيب مي‌كنند. لباس‌هاي بدنسازي را نيز وارد مي‌كنند و البته از تجهيزات بدنسازي هم غافل نيستند.
به هر حال، برخلاف محراب فاطمي كه سرمايه‌اش را به يك شركت سرمايه‌گذار در بورس داده، قرايي‌ها دنبال سرمايه‌گذاري در بدنسازي هستند. آن‌ها به قدري جدي شاگردهايشان را تمرين دادند كه دو نفر از آن‌ها امسال در مسابقات «مردان آهنين» شركت كردند. حميد كرماني و حبيب‌الله كريمي هم كه در مسابقات بودند، چند سالي است شاگردي برادران قرايي را مي‌كنند.

احتياجي به جك نيست!
با وجود اين‌كه برخي از ورزشكاران خوشنام مسابقات و مردان آهنين، كلي جاي بخيه چاقو روي بدنشان دارند و حتي پارسال سه نفر از آن‌ها در جريان يك زورگيري بازداشت شدند، اما برادران قرايي، هيچ تمايلي به زد و خورد و دعوا ندارند.
آن‌ها كتمان نمي‌كنند كه هر چند وقت يك بار يكي از دوستان سراغشان مي‌آيد و التماسشان مي‌كند تا بروند جايي و گرد و خاك كنند. اما آن‌ها نمي‌روند و اگر هم بروند كاري مي‌كنند كه دو طرف با ماچ و بوسه با هم آشتي كنند.
البته باز هم براي آدم ابهام پيش مي‌آيد كه آن‌ها با اين هيكل و اين همه عضله، چطور هميشه اعصابشان را كنترل مي‌كنند و با كسي دعوا نمي‌كنند. رضا مي‌گويد: «در موقعيت دعوا قرار نمي‌گيريم. اصلا كسي با ما درنمي‌افتد كه دعوايمان بشود. مثلا خود شما مي‌آييد با من دعوا كنيد؟ مسلما نمي‌آييد.
مي‌دانيد كه نبايد با اين آدم‌ها دعوا كرد. براي همين ما كمتر از آدم‌هاي عادي تو موقعيت دعوا هستيم». امير هم يك چيز بامزه اضافه مي‌كند: «ما آن‌قدر توي تمرينات زور مي‌زنيم كه ديگر هيچ زوري برايمان نمي‌ماند تا دعوا كنيم! ما هميشه دنبال اين هستيم كه مردمدار باشيم.
اين مردمداري به نفع خودمان تمام مي‌شود». خاطره‌اي كه امير از دوران بچگي خودش دارد از آن خاطراتي است كه مجبورش مي‌كند هيچ‌وقت با ديگران بد برخورد نكند. در آن سال‌ها كه امير كشتي مي‌گرفت، انگار يك روز عليرضا رضايي هم توي باشگاه آن‌ها تمرين مي‌كرد.
بعد از تمرين امير قرايي كه مي‌رود براي دوش‌گرفتن، مي‌بيند صابون نياورده و در عرض يك چشم به هم زدن مي‌بيند كه عليرضا رضايي صابون خودش را مي‌دهد تا امير دوش بگيرد. همين خاطره ظاهرا بي‌اهميت كاري كرده كه ديگر هيچ برخورد بدي بين آن‌ها و مردم عادي ديده نشود. آن‌ها هر روز چند پيشنهاد عكس يادگاري و امضا دارند كه به تمامشان جواب مثبت مي‌دهند.
رضا، ماكسيما دارد و براي همين مي‌توان به راحتي او را پشت فرمان ماشين تصور كرد. امير هم سوار زانتيا مي‌شود ولي نكته عجيب و غريب، ماشين حميد است. او با 137 كيلوگرم وزن پرايد دارد.
«صندلي‌هاي عقبش را برداشتم تا جا بشوم.» البته او با ماشين خودش نيامده بود وگرنه نگاه مي‌كرديم تا بفهميم شوخي مي‌كند يا جدي مي‌گويد. آن‌ها يك ماجراي جالب ديگر هم دارند و آن برمي‌گردد به روزهايي كه فراموش مي‌كنند در صندوق عقب ماشينشان جك بگذارند.
تا حالا چندبار اين اتفاق افتاده و آن‌ها توي جاده پنچر كرده‌اند. راه‌حل برادران قرايي براي حل اين مشكل بسيار ساده است. يكي از داداش‌ها ماشين را بلند مي‌كند و آن يكي تاير را عوض مي‌كند. قرايي‌ها ديگر به «ژان وال ژان» بازي در خيابان‌هاي تهران هم عادت كرده‌‌اند.
هروقت مي‌بينند كه ماشيني توي جوي افتاده مي‌روند براي كمك. در زمستان‌ها هم ماشين‌هايي كه توي برف گير مي‌كنند، مي‌توانند دست به دعا ببرند تا يكي از برادران قرايي از آن‌جا بگذرد و ماشينشان را از برف بيرون بياورد.

سنگين‌ترين ماشيني كه تا حالا رضا قرايي از زمين بلند كرده، يك تويوتاي دوكابين باري بوده كه البته در مسابقات آن را از روي زمين برداشت. او يك‌بار هم گاري 1550 كيلوگرمي‌اي را در مسابقات جهاني كه در برزيل انجام شد، كشيد و حتي ركورد جهاني اين ماده را مال خود كرد.

قرايي‌ها - فاطمي‌ها

5hzyhsajvj8sjiqafl1a.jpg


هر كسي كه حتي نام خانواده قرايي را شنيده باشد، در جريان رقابت بين قرايي‌ها و فاطمي‌ها هم هست.
بالاخره وقتي خانواده فاطمي، محراب را رو مي‌كند و خانواده قرايي، رضا را و اين دو نفر با اختلاف زيادي با ديگران برسر عنوان قوي‌ترين مرد ايران باهم رقابت مي‌كنند، كار به جاي باريك هم كشيده مي‌شود.
ماجرا وقتي علني شد كه در مسابقات دو سال پيش، در كيش يكي از دوستداران رضا قرايي با محراب فاطمي درگير شد و حتي كار به چاقو هم كشيد. جراحت‌ها به حدي بود كه محراب آن مسابقات را با پانسمان روي صورت به پايان برد.
پس از آن ديگر هيچ‌وقت رضا قرايي و محراب فاطمي باهم در مسابقات قوي‌ترين مردان ايران شركت نكردند. كار به جايي رسيد كه در مسابقات، يك‌سال برادران فاطمي كنار مي‌كشيدند تا قرايي‌ها شركت كنند و سال آينده برادران قرايي كنار مي‌كشيدند تا فاطمي‌ها حضور داشته باشند.
اما رضا قرايي، اين ماجرا را تكذيب مي‌كند، «اين‌جور نبوده كه ما به خاطر مشكل با هم در مسابقات شركت نكنيم. آن دو سه مرتبه‌اي كه من در مسابقات نبودم، به خاطر تمريناتي بود كه براي مسابقات قوي‌ترين مردان جهان انجام مي‌دادم.
آن مسابقات هم در فروردين و ارديبهشت بود و من مجبور بودم يكي از آن‌ها را انتخاب كنم». باوجود اين امسال هم كه هر سه برادر قرايي بودند، نه حسين فاطمي در مسابقات بود، نه مهدي. محراب هم كه داور شده بود: «من نمي‌دانم آن‌ها براي چي شركت نكرده بودند. ولي مطمئن باشيد كه ديگر آن مشكلات حل شده.
الان ما باهم رفيق هستيم. البته قبول دارم كه يك رقابتي بين ما وجود دارد ولي اين رقابت كاملا سالم است. ما الان جوري هستيم كه به ما مي‌گويند استقلال و پرسپوليس». البته در اين رقابت، پرسپوليس براي رضاست. او يك پرسپوليسي تمام‌عيار است.

رضا پارسال با نام «پرسپوليس» در مسابقات جهاني «مردان آهنين» شركت كرد: «پيش از آن مسابقات، آقاي انصاري‌فرد به من اين پيشنهاد را داد و به خاطر اين‌كه من پرسپوليسي بودم آن را قبول كردم».

البته بعد از اين‌كه رضا از رقابت به تهران برگشت در حاشيه اولين كنفرانس مطبوعاتي مصطفي دنيزلي در ايران، رضا قرايي هم حاضر بود و به سؤالات خبرنگاران جواب داد. در آن كنفرانس انصاري‌فرد از رضا قرايي تقدير كرد.
البته رضا پس از قهرماني در رقابت‌هاي امسال با يك پيشنهاد جذاب ديگر هم مواجه شده. يك كارگردان كه رضا اسمي از او نمي‌برد، پيشنهاد بازي در يك فيلم سينمايي را به قوي‌ترين مرد ايران داده. نقش اول آن فيلم براي قرايي كنار گذاشته شده، هرچند كه او هنوز جواب نهايي را به آن‌ها نداده.

هفدهمين قدرت دنيا!
رضا قرايي امسال براي دومين‌بار، لقب قوي‌ترين مرد ايران را مال خود كرد. پيش از اين يك‌بار هم در سال 83، او توانست در مسابقاتي كه در شهرك سينمايي غزالي برگزار مي‌شد، قهرمان شود. اما اين تنها افتخار رضا قرايي نيست.
بزرگ‌ترين افتخار او شايد حضور در رنكينگ جهاني «مردان آهنين» ‌باشد. در بين صد مردي كه در رنكينگ جهاني اين ورزش هستند، ايران تنها يك نماينده دارد كه آن هم رضا قرايي است. گويا او يك مرتبه در تورنمنت دبي، مقام آورده و پس از آن توانسته مجوز شركت در مسابقات جهاني مردان آهنين را به دست آورد.
مسابقات قوي‌ترين مردان جهان شباهت زيادي به مسابقات فرمول وان دارد. در هر ماه يك مسابقه در يك كشور انجام مي‌شود كه ورزشكاران حاضر در رنكينگ صدنفري، مي‌توانند در آن‌ها شركت كنند. اين مسابقات بيش از پانزده مرتبه در كشورهاي مختلف برگزار مي‌شود و لزومي ندارد در تمام مسابقات، هر صد نفر حضور داشته باشند.
در پايان سال براساس ركوردهايي كه اين صد نفر در اين مسابقات زده‌اند، رده‌بندي مي‌شوند. در سال 2006 رضا در چند دوره از اين مسابقات شركت كرد و در پايان سال در بين صد ورزشكار توانست هفدهمين مرد آهنين دنيا بشود.
او تا هر وقت كه دلش بخواهد در مسابقات جهاني مردان آهنين باشد، مجوز شركت در آن را دارد ولي اگر در عرض يك‌سال در هيچ رقابتي حضور پيدا نكند، احتمال خارج‌شدن از رنكينگ جهاني قوي‌ترين مردان جهان وجود دارد.

به‌هرحال صداوسيما تا حالا سعي نكرده مسابقاتي كه رضا قرايي در آن شركت مي‌كند را بخرد وگرنه تماشاگران تلويزيوني مي‌توانستند رقابت او با مردان عضلاني اسكانديناويايي را ببينند؛ رقابتي كه رضا چندان هم در آن دست و پا بسته نيست. او پارسال در مسابقاتي كه در چين برگزار شد، توانست بين هفده ورزشكار به مقام سوم برسد.(منبع: همشهری آنلاین)

مصاحبه رضا قرایی بعد از کسب عنوان سومی در مسابقات قوی ترین مردان دنیا:
قرایی: به دلیل علاقه به رنگ قرمز با پرسپولیس قرارداد منعقد كردم
 

South Boy

متخصص بخش فوتبال
سیروس گرجستانی
شهریار دوران پیری

u7xqvns08am3u22z5at.jpg

سیروس گرجستانی خودش یک بازیکن قدیمی در فوتبال ایران بوده است.شاید باورتان نشود که بگوییم سیروس گرجستانی در تیم فوتبال شاهین بازی می کرده و مثل همه شاهینی ها سال 46 که شاهین به پرسپولیس منتقل ش او هم به تیم پرسپولیس علاقه مند گشت. نام اصلی او علی اکبر محمدزاده گرجستانی است که "سیروس" نام هنری وی می باشد.سیروس گرجستانی در سال 1323 در شهر بندر انزلی به دنیا آمده است. در سال 1348 فعالیت را در تئاتر آغاز کرد و سال 1352 شروع فعالیت تلویزیونی او بود. شروع فعالیت سینمایی وی با فیلمی به نام "فریاد مجاهد" به کارگردانی "مهدی معدنیان" در سال 1358 بود. وی در سالیان بعد فیلمهای بسیاری را بازی کرد که از ان جمله می توان به فیلمهای چوپانان کویر, آقای هیروگلیف(59) ,دادشاه(62), راه دوم(63), تنوره دیو(64) ,خانه ای ابری و تیغ و ابریشم(65), با من از فردا بگو(66) ,دوران سربی(67) ,شکار خاموش (68), آپارتمان شماره سیزده(69), آدم برفی (73), شیخ مفید (74), توفان شن(75) ,ساحره (76) ,یکی بود یکی نبود(78) ,مسافر ری(79) ,سیزده گربه روی شیروانی(81) ,شکلات, بله برون, آدمکها(82) و آکواریوم (83) اشاره کرد.
سیروس گرجستانی در سالهای اخیر در چند سریال دیدنی تلویزیون بازی کرده که از آن جمله می توان به سریال تماشایی و پربیننده "متهم گریخت" و "من یک مستاجرم" اشاره کرد.
به هر حال در کارنامه سیروس گرجستانی در سریال تماشایی و خاطره انگیز امام علی نقش اباقطام را بازی کرد و در اذهان باقی ماند. آخرین مجموعه ای که از این هنرمند شاهد بودیم سریال تاریخی "شهریار" بود که وی در این کار نقش دوران پیری شاعر شهیر ایرانی شهریار را بازی می کرد.برایش ارزوی سلامتی وتندرستی داریم.(منبع:روزنامه پرسپولیس/شماره شماره سی و یکم-11/3/87)
 

South Boy

متخصص بخش فوتبال
رضا رشیدپور
مجری توانای سرخ

8u75tlwq2exw7paka2i.jpg

رضا رشیدپور از مجریان توانای تلویزیون است. او در سالیان اخیر فعالیتهای هنری بسیار داشته اما تمام فعالیتهای هنری او تحت شعاع برنامه موفق شب شیشه ای و به دنبال آن مثلث شیشه ای بوده است. سال گذشته رضا رشیدپور در برنامه شب شیشه ای با آدمهای بسیار موفق جامعه در عرصه های سیاست, ورزش و هنر گفتگو کرد و گفتگوهای او الحق و الانصاف موفق از آب درآم. آنقدر موفق که خیلی ها او را بهترین مصاحبه گر تلویزیون معرفی کردند به خصوص آنکه شخصیتهای درجه اول و محبوب جامعه بودند و صحبتهای او با آنها بازتاب بسیاری داشت. کسانی که مورد مصاحبه او واقع می شدند تا مدتها نقل محافل و مجالس می شدند. قبل از او یکی دو مجری جوان دیگر در مسیر موازی با او قدم برداشته بودند اما علیرغم ادعای بسیار هیچ گاه نتوانستند در اندازه های او موفق باشند. یکی از دلایل موفقیت رضا رشید پور مجری موفق مثلث شیشه ای صداقت او در مصاحبه ها و شخصیت انسانی است که به راحتی مخاطب را تحت تاثیر خود قرار میدهد. یکی دیگر از وجوه محبوبیت او آن است که خود را به عنوان یک مصاحبه گر در مدار مصاحبه قرار نمی دهد بلکه تلاش می کند تا مصاحبه شونده در مدار این گفتگو قرار گیرد و این تلاش شایسته باعث شده که تمام مصاحبه هایش در این مدت دلنشین و شایسته از آب درآید.کسانی که مصاحبه او را با مهران مدیری دیدند و شنیدند جملگی می گویند که این بهترین مصاحبه ای بوده که در سالیان اخیر از مهران مدیری دیده اند. چرا که این مصاحبه به گواه آنها از پیچیدگی و تعلیق های موجود واقعا به دور بوده است و پر از صداقت و صراحت کلام و لهجه بوده است. به رضا رشیدپور این پرسپولیسی خونگرم تبریک می گوییم و یادآور می شویم که او در حال حاضر مدتی است که همکار مطبوعاتی ماست و یک نشریه وزین به اسم "رویش" داردلازم به ذکر است که برنامه زیبای رشیدپور در شب بیست و هشتم اردیبهشت ماه بعد از قهرمانی پرسپولیس که با جمله زیبا و به یاد ماندنی "شب پرسپولیسی شما بخیر" آغاز شد و ثابت کرد که رضا رشیدپور یک پرسپولیسی متعصب است. جالب است که بدانید مهمان اون شب برنامه یعنی ستاره اسکندری بازیگر توانای تلویزیون نیز پرسپولیسی بودن خود رو نمایان کرد که حتما در آینده نیز از وی را در این مقال بیشتر خواهیم نوشت.(منبع:روزنامه پرسپولیس/شماره شماره بیست و هفتم-6/3/87)
 

South Boy

متخصص بخش فوتبال
کامران نجف زاده
آقاي گزارش‌هاي با شخصيت!

c9082ryp3bc712ng5qv4.jpg

سؤال: اسم يك خبرنگار تلويزيون مربوط به ده سال پيش را سريع بگوييد.
پاسخ به اين سؤال، اصلا راحت نيست. هر چقدر هم به مغزتان فشار بياوريد، بعيد است اسم خبرنگاري را بتوانيد از ته و توي آن بيرون بكشيد.
از بر و بچه‌هاي بخش‌هاي خبري آن زمان، همان مجري‌هاي خبر مثل افشار و بابان و حياتي در ذهن باقي مانده‌اند و تقريبا ديگر هيچ.
ولي اين روزها اگر اخباربين حرفه‌اي هم نباشيد و فقط گاهي اوقات پاي يكي از بخش‌هاي خبري بنشينيد، باز هم با تعدادي از گزارشگرهاي تلويزيون آشنا هستيد و يا حداقل اسم‌هايي مثل نجف‌زاده يا مرآتي به گوشتان خورده است.
در اين دوران جديد، نام خبرنگار و گزارشگر، همپاي نام مصاحبه شونده مهم شده است و مثلا زيرنويس مي‌شود: «مرآتي و وزير رفاه».
ولي اين اتفاق جديد در همين سطح و ظاهر باقي مي‌ماند، اگر اتفاق مهم ديگري نمي‌افتاد: شخصي شدن گزارش‌ها. اين جريان باعث شد تقريبا براي اولين بار در تلويزيون، گزارش‌هاي هركسي «شخصيت» مخصوص به خودش را داشته باشد. اتفاق مهمي كه شايد بتوان كامران نجف‌زاده را آغازكنندة آن دانست.
در گذشته به سر و شكل مشابه گزارش‌ها و لحن‌هاي يكسان گزارشگرها عادت كرده بوديم. فرقي نمي‌كرد كه مثلا دربارة سوژه‌اي مثل راهپيمايي بيست و دوم بهمن، اين يكي گزارش تهيه كند يا آن يكي. چون نتيجه فرق چنداني با هم نداشت.

گزارش‌هاي آن زمان تلويزيون، مثل قالب‌هاي از پيش آماده شده‌اي بود كه فقط يك نفر بايد مواد لازم را در آن مي‌ريخت، حالا چه كسي، چندان مهم نبود. ولي حالا واقعا فرق مي‌كند دربارة فلان سوژه، چه كسي گزارش تهيه كند، چون نتيجه ممكن است از زمين تا آسمان فرق كند.
يكي از دلايل متمايز شدن گزارش‌هاي نجف‌زاده هم به خاطر دخالت دادن شخصيت‌اش در سر و شكل گزار‌ش‌هايش است. نجف‌زاده آدمي احساساتي است، قبلا شعر مي‌گفته، داستان نوشته است و روزنامه‌نگار هم بوده.
ويژگي‌هاي گزارش‌هاي او را هم رديف كنيم، تقريبا به همين ويژگي‌هاي شخصيتي مي‌رسيم. خيلي از گزارش‌هايش رمانتيك و احساساتي است. متن، نقش مهمي در گزارش‌هايش دارد.
سوژه‌هاي متفاوت گزارش‌هايش هم احتمالا ريشه در سابقة روزنامه‌نگاري‌اش دارد. اين وي‍ژگي‌ها در كنار لحن صميمي و خودماني و ساختار تصويري و پرداخت نسبتا فكر شده، هويت گزارش‌هاي نجف‌زاده را تشكيل مي‌دهد.
براي چند تا از گزارشگرهاي ديگر تلويزيون هم مي‌توان اين ويژگي‌ها را رديف كرد. ويژگي‌هايي كه به گزارش‌هاي آن‌ها شخصيت و هويت جداگانه‌اي داده است.
البته اين شخصي شدن، عوارض خودش را هم دارد. مثلا پرطرفدارشدن گزارش‌هاي نجف‌زاده باعث شده خيلي از گزارشگرهاي ديگر به تقليد از سبك نجف‌زاده، احساسات از خودشان خرج كنند و براي هر سوژه‌اي، يك متن ادبي را روي تصاوير بي‌ربط و باربط بخوانند.
چون احتمالا اين گزارشگرها فكر كرده‌‌اند هر گزارشي فقط با احساسات، شخصي مي‌شود. در نتيجه در بعضي مناسبت‌ها، آدم بخش‌هاي خبري را با برنامة شعر و ادب اشتباه مي‌گيرد!
ye7o46d9y2xu8hemnpit.gif

کامران نجف زاده هم از آن دسته پرسپولیسی هایی است که با افتخار علاقه خود به تیم محبوب پایتخت را عیان داشته. البته همه جا هم ذکر میکند که همیشه در نقدها و گزارشهایش منطقی برخورد می کند. کامران با اینکه پدرش یک تاجی قدیمی بوده و سابقه حضور در تیم کشتی تاج ر اداشته و برادرش نیز استقلالی است اما از بچگی علاقه عجیبی به پرسپولیس داشته! دلیل این علاقه هم می توان از نوشته های زیر که از وبسایت شخصی نجف زاده نقل شده فهمید:

معجزه پرسپوليس!
نفهميدم چطوري شد که پرسپوليسي شدم شايد براي اينکه توي چشم تمام اين پرسپوليسي ها عطوفتي خونين نهفته است.بابا چقدر سعي کرد من تغيير رنگ بدهم نشد.تمام آن کيهان ورزشي هاي قديمي و اينکه پدر در باشگاه آبي ها کشتي گرفته بود هم نتوانست ازاين معجزه قرمز شدن بکاهد.
حالا پرسپوليس قهرمان شده.گرچه از آن تيم رويايي من ؛ با مجتبي محرمي و فرشاد و عابدزاده و علي پروين فاصله عجيبي دارد...اما حس پرازشيطنت دوست داشتنش همان است.
اين سالها وقتي مي خواهم خبر پرسپوليس را بخوانم هم هميشه با خودم دودوتا چهارتا مي کنم نکند "برون فکني "کنم...اما فکر کنم آخرش هم تابلو مي شود که مارا چه ميلي به ليلي است.
پرسپوليس و استقلال يک خوبي ديگر هم دارند.همانطور که برزيلي ها زير سايه سامبا(رقص محلي برزيلي ها در هر شادي ) بعد از هر پيروزي ،مشکلات اقتصادي و شکم هاي گرسنه شان را فراموش مي کنند ما هم دغدغه هايمان يادمان مي رود.
فوتبال وسيله عجيبي است.خوشبختي موقت مي آورد...فراموشي مي آورد.......ببين ! آبي که نبودي تو؟!(منبع: سایت شخصی کامران نجف زاده)
 

South Boy

متخصص بخش فوتبال
مهراوه شریفی نیا
دانشجوى انصرافى سينما، يك پيانيست بااحساس!


bzehfkckrkrg90f2z9b8.jpg

1- متولد بيست و نهم فروردين سال شصت 2- فرزند اول خانواده 3- پدرش (محمدرضا شريفى‏نيا) و مادرش (آزيتا حاجيان) هنگام تولد او 26 و 24 سال سن داشتند. 4- نام مهراوه را پدرش براى او انتخاب كرد. پنج ساله بود كه خواهرش مليكا (21 آبان 65) به دنيا آمد. 5- در دوران كودكى بسيار خوش‏اخلاق و خندان بود. 6- پدرش براى او قصه تعريف مى‏كرد و به همين دليل از كودكى به داستان‏گويى علاقمند شد. 7- قبل از آن كه به كلاس دوم ابتدايى برود، در فيلم «دزد عروسك‏ها» ساخته محمدرضا هنرمند بازى كرد و با اكبر عبدى و مادرش همبازى شد. 8- از دوازده سالگى پيانو زد. 9- در كودكى به رنگ قرمز علاقه داشت. 10- به رشته‏هاى مختلف هنرى علاقه داشت. 11- هميشه شاگرد اول بود. 12- توسط پدرش به داود ميرباقرى معرفى شد و در سريال «امام على (ع)» هم بازى كرد. 13- رشته رياضى فيزيك را براى دبيرستان انتخاب كرد. 14- هرگز تجديدى نياورده است. 15- مهمترين سال زندگى‏اش، سال 78 بود كه طى آن هم ديپلم گرفت، هم كنكور داد و به دانشگاه رفت و هم در چند فيلم سينمايى و يك سريال بازى كرد. 16- دومين فيلم سينمايى‏اش را در هجده سالگى براى رخشان بنى‏اعتماد (زير پوست شهر) بازى كرد. 17- در سريال «قصه‏هاى رودخانه ساكسيما» ساخته كمال تبريزى كه پيش از نمايش توقيف شد هم بازى كرد. 18- يك ترم در رشته كارگردانى سينما درس خواند اما پس از مشورت با پدرش، از ادامه تحصيل در اين رشته انصراف داد. 19- ترجيح داد در موسيقى كه دغدغه دوران كودكى‏اش بود، به ادامه تحصيل بپردازد. 20- نوازندگى پيانو را به عنوان رشته تحصيلى‏اش انتخاب كرد. 21- در دوران دانشگاه، كار تدريس پيانو را هم انجام مى‏داد. 22- قسمت قابل توجهى از دوران جوانى‏اش را در خانه صرف تمرين و تدريس پيانو كرده است. 23- علاقه شديد به فوتبال و تيم پرسپوليس 24- بارها و بارها براى تشويق تيم پرسپوليس به ورزشگاه آزادى رفت. 25- آرشيو قطورى از نشريات ورزشى جمع‏آورى كرده است. 26- عنوان مى‏كند كه ديگر مثل گذشته به فوتبال علاقه ندارد. 27- در «دخترى به نام تندر» نقش كوتاهى بازى كرد كه چندان ديده نشد. 28- همبازى با فاطمه معتمدآريا در فيلم كم‏فروش «به من نگاه كن» 29- يكى از نامزدهاى بازى در فيلم «اشك سرما» بود اما در نهايت گل‏شيفته فراهانى در اين فيلم جلوى دوربين رفت. 30- طرفدار سرسخت چاى! 31- دلسوزى‏هايش نسبت به خواهرش (مليكا) مثال زدنى است. 32- پدرش گرچه يكى از مردان بانفوذ سينماى ايران است اما هرگز او را به فيلمى تحميل نكرده است. 33- بازى مادرش در فيلم «روبان قرمز» را بى‏نظير مى‏داند. 34- دروغ گفتن بلد نيست! 35- كتابخانه پدرش كاملاً در اختيار اوست. 36- ساكن خيابان پاسداران تهران 37- مدتى به بازى‏هاى كامپيوترى علاقمند شد. 38- در نمايش «يك زن، يك مرد» كه توسط مادرش كارگردانى و توسط پدرش تهيه شد، با خواهرش همبازى بود. 39- صبور و منطقى 40- بازى مليكا در «مهمان مامان» را پيشرفت عجيب او در بازيگرى مى‏داند. 41- درگير پايان‏نامه‏اش بود كه بازى در «ساعت شنى» به او پيشنهاد شد. 42- پدرش عنوان كرد حتى اگر به وضعيت تحصيلى‏اش آسيب مى‏خورد، باز هم بازى در نقش مهشيد را قبول كند! 43- پيش از او دو بازيگر مطرح براى بازى در اين نقش تست داده بودند، اما نتوانسته بودند نظر كارگردان را جلب كنند. 44- ادعا مى‏كند از اولين روز فيلمبردارى ساعت شنى، شخصيت مهشيد را باور كرده است. 45- فينال جام جهانى 2006 را در محل فيلمبردارى ساعت شنى تماشا كرد. 46- به خاطر پيروزى ايتاليا در فينال جام جهانى، به عوامل اين سريال شيرينى داد! 47- در طول توليد ساعت شنى، با كمند اميرسليمانى بسيار صميمى شد. 48- در پروژه «شاخه گلى براى دبورا» دستيار كارگردان (ضياءالدين درى) بود. 49- دوست دارد پس از سال‏ها يك بار ديگر براى محمدرضا هنرمند بازى كند. 50- در اولين سكانسى كه قرار بود با داريوش ارجمند در ساعت شنى بازى كند، دچار استرس شديدى شد! 51- در خانه‏شان گهگاه جلسات هنرى با حضور اعضاى خانواده برپا مى‏شود. 52- على‏رغم تمايل قلبى هنوز فرصتى ايجاد نشده تا مهراوه هم مثل مليكا در آثار داريوش مهرجويى مقابل دوربين رود. 53- بيگانه با غرور 54- براى بازى در سكانس‏هاى باردارى مهشيد، با چند پزشك مشورت كرد. 55- از ميان تيم‏هاى خارجى منچستريونايتد را دوست دارد. 56- دوست دارد بيشتر شنونده باشد نه گوينده. 57- معتقد است خانم‏هاى بازيگر سينماى ايران كه بين 20 تا 30 سال سن دارند، سرمايه‏هاى باارزشى هستند. 58- پديده‏اى به نام «باند شريفى‏نيا» در سينماى ايران را كاملاً تكذيب مى‏كند. 59- دوست دارد در رشته تحصيلى‏اش (موسيقى) هم فعاليت‏هايى انجام دهد. 60- سينما و تلويزيون برايش فرقى ندارند. 61- به شدت تلاش مى‏كند تا مستقل باشد. 62- معتقد است پيانو به او آرامش مى‏دهد. 63- چندان اهل مصاحبه نيست. 64- عنوان مى‏كند كه پدرش هميشه نسبت به او سختگير بوده است. 65- در آخرين قسمت ساعت شنى، احساسى‏ترين سكانس سريال را كه طى آن با فرزندش حرف مى‏زد، بازى كرد و بغض سراسر وجودش را فرا گرفته بود. 66- اما بهراميان از او خواست تا تحت هيچ شرايطى گريه نكند! 67- البته اين سكانس به صلاحديد مسؤولان پخش نشد! 68- سكانس درگيرى‏اش با مينا در خانه مش‏دريا فوق‏العاده ديدنى بود، اما اين سكانس و ديالوگ‏هاى آن را هم حذف كردند! 69- به شباهت ظاهرى با مادرش افتخار مى‏كند. 70- ديگر دوست ندارد در نقش خانم‏هاى باردار بازى كند، مگر آن كه شرايط خاصى رخ دهد! 71- معتقد به باورهاى مذهبى 72- از همكارى با بهراميان راضى است گرچه مى‏گويد وعده‏هاى او در مورد سانسور نشدن سريال و پرداخت دستمزد بازيگران عملى نشد. 73- براى كشف اين سكانس، جدول پايين را حل كنيد. 74- بعد از بازى در ساعت شنى، در دو فيلم تلويزيونى ديگر بازى كرد. 75- همكارى با سيروس مقدم در فيلم تلويزيونى «كابوس» 76- مى‏گويد نقشش در كابوس، با مهشيد تفاوت‏هاى زيادى دارد. 77- فوتباليست‏هاى مورد علاقه‏اش: الساندرو نستا و بوفون 78- به فيلم‏هاى تهمينه ميلانى خصوصاً «دو زن» علاقه زيادى دارد. 79- چند بار به پيشنهاد اجراهاى تلويزيونى جواب منفى داده است. 80- مدعى است شخصيت‏هاى مهشيد، معين و مينا در سانسور، رقابت شديدى با يكديگر داشتند! 81- علاقمند به مطالعه كتاب‏هاى تاريخى 82- شهريور 86 فارغ‏التحصيل شد. 83- در حال حاضر يكى از بهترين نوازنده‏هاى خانم پيانو به حساب مى‏آيد. 84- براى انتخاب‏هاى جديد، اول به نقش فكر مى‏كند و بعد به اسم كارگردان. 85- دروغ را نقطه ضعف انسان‏ها مى‏داند. 86- هنوز با بسيارى از بازيگران محبوبش همبازى نشده است. 87- احترام قابل توجه به مردم در كوچه و خيابان 88- بازى در تئاتر را از دلايل پيشرفتش جلوى دوربين مى‏داند. 89- كمتر به سينما مى‏رود. 90- از بازى پوريا پورسرخ در ساعت شنى دفاع مى‏كند و براى او حسرت مى‏خورد كه مميزى بيش از حد زحماتش را هدر داد. 91- از ميان خواننده‏ها به صداى عليرضا عصار علاقه زيادى دارد. 92- خواهرش گرچه پنج سال از او كوچك‏تر است، ازدواج كرده. اما مهراوه هنوز مجرد است. 93- دوست دارد نقش آدم‏هايى را بازى كند كه براى رسيدن به موفقيت، سختى مى‏كشند. 94- وعده داده كه اصلاً گرفتار نقش‏هاى كليشه‏اى نخواهد شد. 95- بامزه و حاضرجواب 96- با انبوهى از پيشنهادات تازه روبه‏رو شده است. 97- بهترين كشور دنيا: ايران 98- به پيگيرى مسايل سياسى علاقه‏اى ندارد. 99- دوست دارد در سينما هم نقشى را بازى كند كه مثل نقش مهشيد در ساعت شنى ديده شود..(منبع: مجله اتفاق نو)
 

South Boy

متخصص بخش فوتبال
امیر احتشام زاده
سلطان پینگ پونگ ایران

w8vyt6icp4ppnjejvnez.jpg

شاید باور نکنید ولی مردی که بارها و بارها تیم تنیس روی میز استقلال رو قهرمان کرده است و افتخار تیم پینگ پونگ استقلال بوده است ذاتا یک شاهینی-پرسپولیسی بزرگ به اسم امیر احتشام زاده است. احتشام زاده را می توان یکی از مفاخر ورزش ایران در طول تاریخ و مهمترین ورزشکار پینگ پونگ ایران دانست. پدرش از نمایندگان مجلس در دهه 10 بود. امیر احتشام زاده در سال 1313 به دنیا آمد و امروز 73 ساله است. او تا سال 51 راکت به دست داشت اما بعد از آن هم همچنان در ورزش ایران فعال بود و فعالیت او تا آنجا ادامه داشت که در مسابقات جهانی تنیس روی میز پیشکسوتان دنیا در سالیان دهه گذشته یک بار تا پای عنوان قهرمانی دنیا در پیشکوستان پیش رفت اما حریفش اعتراض کرد که راکت قهرمان ایرانی تخته ای است و او مجاز به استفاده از این راکت نیست. راکت را که از دست احتشام زاده گرفتند او عنوان قهرمانی جهان را از دست داد. امیر احتشام زاده پدر مجید احتشام زاده است که او هم سالیان بسیار زیادی را به عنوان قهرمان تنیس روی میز ایران فعالیت می کرد. احتشام زاده در بازیهای آسیایی 1958 توکیو قهرمان جهان را هم شکست داد اما یکی از صحنه های علاقه مندی او به فوتبال در سال 1966 بود. در سال 1966 در مسابقه ایران و ژاپن وقتی بازی تمام شد درگیری بین یاران دو تیم ایجاد شد . در این درگیری بین تیمهای فوتبال تماشاگران زیادی به طرفداری از بازیکنان تیم ملی فوتبال به خصوص همایون بهزادی به داخل میدان ریختند که مهمترین آنها امیر احتشام زاده بود که حضورش در آن عرصه بسیار جالب و متفاوت بود و بارها از حضورش در این جنگ تمام عیار حرف می زدند.امير احتشام زاده در توجيه حضورش در اين ميدان جنگ مي گويد:"همایون بهزادی در دهه 20 فوروارد محبوب من در تيم ملي و يک مرد فرهيخته و بسيار شريف بود. وقتي ديدم او را زدند، خون، مقابل ديدگانم را گرفت و به سمت زمين هجوم بردم، علي عبده هم که يک مشت زن حرفه يي بود آمد. ناگهان بازيکنان ژاپني و کماند وهاي تايلندي هم داخل زمين آمدند. در يک صحنه ناگهان ديدم يکي مثل پلنگ در هوا خودش را رها کرده و با سر، کله همايون را هدف گرفته، نمي دانم در آن چند صدم ثانيه چطور حس کردم اگر اين ضربه به سر همايون بخورد کارش تمام است، تنها کاري که مي توانستم بکنم اينکه بند دوربين را در دست بگيرم و با چرخاندن آن ضربه يي محکم به سرش وارد کنم. آن وحشي ناگهان بر زمين خورد و فکر مي کنم ديگر تا آخر عمرش به تنها چيزي که مي توانست فکر کند همين ضربه بود. درگيري به صورت وحشيانه ادامه داشت که شليک چند تيرهوايي به کار پايان داد. همايون و عزيز غاصليف بيشتر از همه کتک خورده بودند پليس تايلند وارد عمل شد. ياران ايران را سوار اتوبوس کردند و با اسکورت به دهکده المپيک بردند."
احتشام زاده در دهه پنجاه مربی تیم پینگ پونگ تاج بود و سال گذشته هم تیم پینگ پونگ استقلال را به عنوان قهرمانی تهران رساند. اما چرا استقلال؟ جواب این سوال ما کاملا روشن است چون پرسپولیس اصولا تیم پینگ پونگ نداشت تا احتشام زاده بخواهد مسئولیتش را بر عهده بگیرد.(البته امسال تیم پینگ پونگ پرسپولیس هم فعالیتش را آغاز کرده و مسئولیتش هم با همین آقای امیر احتشام زاده است.)
با این حال همایون بهزادی ضمن روایت کردن این موضوع تاکید می کند که امیر احتشام زاده از مردان قدیمی و به نام طرفدار تیم شاهین بوده و کجا کسی باور میکند که یک شاهینی قدیمی بعد از شکل گیری پرسپولیس علاقه خود را به پرسپولیس منتقل نکرده باشد. به هرحال امروز در بخش مشاهیر سرخ یک سرخ محبوب دیگر را به جامعه فوتبال معرفی کرده و امیدواریم که این مقاله مورد توجهتان واقع شود.(منبع:روزنامه پرسپولیس/شماره شماره بیست و چهارم-2/3/87)
 
بالا