• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

عشق مي‏داند چگونه خداحافظي كند

sasan

Banned
Heraclitis مي‏گويد: «هر چيز در حال جريان است و هيچ‏چيز ساكن نيست. هر چيز در حال تداوم است و هيچ چيز ثابت نيست.»
بايد آماده باشيد. اين همان چيزي است كه به آن مراقبه مي‏گويم. وقتي چيزي رفت بايد آماده باشيد. بايد رهايش كنيد. نبايد شكايت كنيد، نبايد از آن يك واقعه بسازيد ـ زماني كه چيزي رفت، رفته است. عاشق زن يا مردي هستيد و سپس لحظه جدايي فرا مي‏رسد. اين لحظه‏اي است كه انسان واقعي را نمودار مي‏سازد. شكايت، اكراه، دودلي، عصبانيت، ستيزه‏جويي و تندخويي يعني اصلاً به او عشق نمي‏ورزي! اگر عاشق هستي جدايي مي‏تواند پديده زيبايي باشد. بايد سپاسگزار باشي. اكنون زمان جدايي فرا رسيده و تو مي‏تواني با تمام وجود بگويي خداحافظ؛ اگر بواقع عاشق هستي. بايد سپاسگزار باشيد. اما شما هرگز عاشق نبوده‏ايد، به عشق فكر مي‏كنيد (مي‏انديشيد)، هر كاري انجام مي‏دهيد اما هرگز عاشق نيستيد. اكنون زمان جدايي فرا رسيده است و تو نمي‏تواني به زيبايي بگويي خداحافظ، زيرا تازه مي‏فهمي كه هدف را از دست داده‏اي، زمان را باخته‏اي؛ تو هرگز عاشق نبوده‎‏اي و معشوق در حال رفتن است. عصباني و خشمگين مي‏شوي، پرخاش مي‏كني. لحظه جدايي همه چيز را نشان مي‏دهد زيرا لحظه اوج است. و سپس در تمام مدت زندگيت از اين زن شكايت مي‏كني: او زندگيم را نابود كرد. و به شكايت كردن ادامه مي‏دهي. سپس همواره زخم را با خودت حمل مي‏كني. عشق بايد در تو شكوفه كند اما آنچه واقع مي‏شود و آنچه در سراسر دنيا اتفاق مي‏افتد اين است كه ثمره عشق برايتان زخم و جراحت است. در زمان حال عشق بورزيد زيرا هيچكس از لحظه بعد خبر ندارد و جدايي از راه مي‏رسد.
اگر بواقع عاشق كسي هستيد، بايد به زيبايي جدا شويد. اگر عاشق زندگي هستيد بايد به زيبايي از آن جدا شويد. بايد شكرگزار باشيد. آخرين كلماتتان و سپردن ساحل زندگي به ديگري خود نشانه قدرشناسي است؛ زندگي تجارب بسياري به شي بخشيده است.
هيچ قلّه‏اي بدون درّه نيست»
زندگي از شما آنچه كه هستيد ساخته است. رنج و درد بوده اما بركت نيز داشته است. رنج بوده اما خوشحالي نيز وجود داشته است. و اگر هر دو را زندگي كرده باشيد وجود درد و رنج نيز برايتان خوشايند خواهد بود، زيرا لذت بدون درد و رنج امكان ندارد، وجود درد و رنج نيز از همين روست. بايد زندگي را در تماميتش شكرگذار باشي. هستي، زمستان و تابستان، زندگي و مرگ و روز و شب است. زندگي رنج و لذت است هر دو با هم! در آن صورت ديگر نخواهيد گفت: من فقط لحظات خوشايند را دوست دارم، اشتباه است، تقاضاي غير ممكن است. خواستن قله بدون دره است. غير ممكن است، با طبيعت مغاير است. دره بايد با قله وجود داشته باشد: هر چه قله عظيم‏تر باشد، دره عميق‌تر است. كساني كه به اين درك رسيده‏اند هر دو خوشحال و راضي‏اند. زماني دوست داريد تا از قلّه بسوي دره بائيد زيرا دره بياييد زيرا دره آرامش‌بخش است. قله خوب است، شورانگيز است، اوج است. اما پس از شور و اوج شخص احساس خستگي مي‏كند و بعد دره آنجا است. هر دو زيباست، درد و رنج و خوشي و لذت.
 
بالا