..::آبی دل::..
متخصص بخش
كسي كه از كلمه عقب نشيني مي ترسد
استراتژيستها معتقدند عقب نشيني يك هنر است و قوي ترين افراد كساني هستند كه به خوبي از اين حربه استفاده كنند، حال آنكه هيتلر به دليل عدم استفاده از اين هنر ميليونها سرباز خود را در دهها جبهه از دست داد.
به جز نبردهاي مسكو، لنينگراد و استالينگراد هيتلر با عدم موافقت با عقب نشيني رومل از شمال آفريقا در اثر فشار از شرق و غرب (انگليس از مصر و آمريكا از الجزاير) دستور اعزام ۱۵۰ هزار سرباز ديگر به شمال آفريقا داد كه اين نيروها به همراه نيروهاي قبلي به اسارت آمريكا درآمده اند!
زماني كه ۲۰ ميليون سرباز عليه آلمان بسيج شده بود نيز هيتلر حاضر به عقب نشيني از هيچكدام از كشورهاي قرباني خود نشد. عدم موافقت او با عقب نشيني از كشورهاي به تصرف درآمده در شرق و غرب اروپا سبب شد تا برلن در نبرد نهايي بدون مدافع بماند چرا كه ميليونها نيروي آلماني در كشورهاي نروژ، دانمارك، هلند، يونان، اتريش در غرب و مجارستان، لهستان، روماني، يوگسلاوي در شرق بلا استفاده مانده بودند. از اواخر سال ۱۹۴۴ در جبهه شرق آلمانها به جز عقب نشيني در برابر روسها كاري نداشتند، اما اشتباهات استراتژيك آلمانها سبب شد تا نيروهاي پراكنده آلمان ظرف ۶ ماه در جبهه هايي به طول ۲ هزار كيلومتر و عمق ۱۵۰۰ كيلومتر بدون توقف به عقب بروند، حال آنكه آلمانها مي توانستند با خالي كردن كشورهاي متصرفه در شرق، جبهه اي قوي در شرق آلمان تشكيل دهند.
پيرامون جبهه دوم
بسياري از نويسندگان و كارشناسان نظامي هنوز پس از ۶۰ سال هيتلر را به دليل حمله به اتحاد شوروي و درگير شدن در بي رحمانه ترين پيكار تاريخ به باد انتقاد مي گيرند، اما آنها چند نكته مهم را فراموش مي كنند.
۱ـ استالين جنايتكارتر از هيتلر
جغرافياي سياسي جهاني در دهه ۴۰ ميلادي از ثبات جغرافيايي امروز برخوردار نبود. پايان جنگ اول جهاني بسياري از كشورهاي خلق الساعه را ايجاد كرده بود. مرزهاي اين كشورها عمدتاً قابل دفاع نبود و حضور آنها در كنار كشورهاي بزرگ صنعتي و نظامي اين تزلزل را افزايش مي داد.
روماني، بلغارستان، چكسلواكي، لهستان، آلباني و مجارستان كشورهايي بودند كه نه تنها نسبت به هم ادعاي ارضي داشتند، بلكه مورد طمع آلمان و شوروي نيز بودند. روسها نيز ليتواني، لتوني، استوني وفنلاند را نيز اصولاً حياط خلوت خود مي دانستند.
هيتلر از سپتامبر ۱۹۳۹ تا ژوئن ۱۹۴۱ يعني از آغاز جنگ دوم جهاني تا آغاز حمله به شوروي با حريفي در شرق مواجه بود كه اشتهاي زيادي در بلعيدن كشورها داشت. اتحاد جماهيرشوروي. تاريخ در اين مورد موارد تقريباً ساكت است. طنز تاريخ اين است متفقين به هيتلر اعلام جنگ دادند چون به لهستان حمله كرد اما آنها فراموش كردند كه استالين نيمي از لهستان، بخشهايي از روماني و ۳ كشور بالتيك را با يك حركت بلعيد و چند ماه بعد به فنلاند حمله كرد و عليرغم مقاومت دليرانه مردم آن، با برتري خردكننده خود كل كشور مذكور را تسخير كرد. اين به معناي از بين رفتن ۶ كشور بود چراكه شوروي پس از بلعيدن هركشوري حتي نام مردم و شهرهاي آن را تغيير مي داد!
استراتژيستها معتقدند عقب نشيني يك هنر است و قوي ترين افراد كساني هستند كه به خوبي از اين حربه استفاده كنند، حال آنكه هيتلر به دليل عدم استفاده از اين هنر ميليونها سرباز خود را در دهها جبهه از دست داد.
به جز نبردهاي مسكو، لنينگراد و استالينگراد هيتلر با عدم موافقت با عقب نشيني رومل از شمال آفريقا در اثر فشار از شرق و غرب (انگليس از مصر و آمريكا از الجزاير) دستور اعزام ۱۵۰ هزار سرباز ديگر به شمال آفريقا داد كه اين نيروها به همراه نيروهاي قبلي به اسارت آمريكا درآمده اند!
زماني كه ۲۰ ميليون سرباز عليه آلمان بسيج شده بود نيز هيتلر حاضر به عقب نشيني از هيچكدام از كشورهاي قرباني خود نشد. عدم موافقت او با عقب نشيني از كشورهاي به تصرف درآمده در شرق و غرب اروپا سبب شد تا برلن در نبرد نهايي بدون مدافع بماند چرا كه ميليونها نيروي آلماني در كشورهاي نروژ، دانمارك، هلند، يونان، اتريش در غرب و مجارستان، لهستان، روماني، يوگسلاوي در شرق بلا استفاده مانده بودند. از اواخر سال ۱۹۴۴ در جبهه شرق آلمانها به جز عقب نشيني در برابر روسها كاري نداشتند، اما اشتباهات استراتژيك آلمانها سبب شد تا نيروهاي پراكنده آلمان ظرف ۶ ماه در جبهه هايي به طول ۲ هزار كيلومتر و عمق ۱۵۰۰ كيلومتر بدون توقف به عقب بروند، حال آنكه آلمانها مي توانستند با خالي كردن كشورهاي متصرفه در شرق، جبهه اي قوي در شرق آلمان تشكيل دهند.
پيرامون جبهه دوم
بسياري از نويسندگان و كارشناسان نظامي هنوز پس از ۶۰ سال هيتلر را به دليل حمله به اتحاد شوروي و درگير شدن در بي رحمانه ترين پيكار تاريخ به باد انتقاد مي گيرند، اما آنها چند نكته مهم را فراموش مي كنند.
۱ـ استالين جنايتكارتر از هيتلر
جغرافياي سياسي جهاني در دهه ۴۰ ميلادي از ثبات جغرافيايي امروز برخوردار نبود. پايان جنگ اول جهاني بسياري از كشورهاي خلق الساعه را ايجاد كرده بود. مرزهاي اين كشورها عمدتاً قابل دفاع نبود و حضور آنها در كنار كشورهاي بزرگ صنعتي و نظامي اين تزلزل را افزايش مي داد.
روماني، بلغارستان، چكسلواكي، لهستان، آلباني و مجارستان كشورهايي بودند كه نه تنها نسبت به هم ادعاي ارضي داشتند، بلكه مورد طمع آلمان و شوروي نيز بودند. روسها نيز ليتواني، لتوني، استوني وفنلاند را نيز اصولاً حياط خلوت خود مي دانستند.
هيتلر از سپتامبر ۱۹۳۹ تا ژوئن ۱۹۴۱ يعني از آغاز جنگ دوم جهاني تا آغاز حمله به شوروي با حريفي در شرق مواجه بود كه اشتهاي زيادي در بلعيدن كشورها داشت. اتحاد جماهيرشوروي. تاريخ در اين مورد موارد تقريباً ساكت است. طنز تاريخ اين است متفقين به هيتلر اعلام جنگ دادند چون به لهستان حمله كرد اما آنها فراموش كردند كه استالين نيمي از لهستان، بخشهايي از روماني و ۳ كشور بالتيك را با يك حركت بلعيد و چند ماه بعد به فنلاند حمله كرد و عليرغم مقاومت دليرانه مردم آن، با برتري خردكننده خود كل كشور مذكور را تسخير كرد. اين به معناي از بين رفتن ۶ كشور بود چراكه شوروي پس از بلعيدن هركشوري حتي نام مردم و شهرهاي آن را تغيير مي داد!