پاسخ هر یک از سؤالات زیر، چگونگی صحبت با فرزندان را مشخص میکند: 1. پس از طلاق، کودک با کدام طرف (پدر یا مادر) زندگی خواهد کرد و آیا والد مربوطه، تنها زندگی خواهد کرد یا نه؟ 2. آیا والدی که با فرزند زندگی میکند، ازدواج مجدد خواهد داشت یا خیر؟ 3. ملاقات با والدین جدا شده، چگونه و تا چه حد است؟ آیا کودک فرصت دارد در روزهایی، والد دیگر را ببیند یا برای تمام عمر او را نخواهد دید؟ 4. امنیت مالی کودکان طلاق، از چه طریقی تأمین خواهد شد؟ 5. آیا ادامه تحصیل در مدرسههای دولتی یا خصوصی، همانند سابق خواهد بود؟ 6. در صورتی که کودکان در خانوادههای چند فرزندی زدگی کنند، آینده سایر کودکان و خواهران و برادران چه خواهد شد؟ 7. در صورت ازدواج مجدد والد، زندگی ترکیبی (زندگی با بچههای خانواده دیگر) به چه صورت خواهد بود؟ * پاسخ به این سؤالات، با در نظر گرفتن انواع اتفاقاتی که ممکن است رخ دهد، باید ارائه شود. (32)
فهرست زیر به شما و همسر سابقتان کمک میکند تا به بچهها کمک کنید با روشهای جدید زندگی کنار بیایند: * در اسرع وقت هر دو خانه را مرتب کنید تا بچهها در آنها احساس راحتی و آسایش کنند؛ * به آنان اطمینان دهید که در اسرع وقت والد دیگرشان را میبینند و میتوانند ارتباط منظم و دائمی با او داشته باشند؛ * به آنها بگویید که هر یک از شما در طول روز کجا هستید و در صورت لزوم، همواره در دسترس آنان خواهید بود؛ * تا وقتی اوضاع سر و سامان نگرفته است، از اتخاذ تصمیمات بزرگ و مهم خودداری کنید؛ * از احساسات فرزندانتان حمایت کنید، اما به آنان بفهمانید شما نیز نارحت و غمگین هستید؛ * به آنان بگویید که به راحتی میتوانند احساساتشان را ابراز کنند؛ * همواره به آنان بگویید که هر دوی شما دوستشان دارید؛ * به آنان اطمینان دهید که مقصر نیستند؛ * برای پاسخگویی به سؤالات آنان آماده باشید؛ * در مورد همسر سابقتان بدگویی نکنید؛ * بگذارید آنان بدانند که مایلید به دیدن همسر سابقتان بروند. (33
فهرست زیر به شما کمک میکند که سختیهای اولین سال طلاقتان را برای فرزندان تسهیل کنید؛
کارهایی که باید انجام دهید:
* انعطافپذیر باشید؛ * به بچهها بگویید وقتی با والد دیگرشان زندگی میکنند دلتنگ آنان میشوید، اما اوضاعتان رو به راه است؛ * به نظرات بچهها گوش دهید؛ * در اسرع وقت برای تعطیلات برنامهریزی کنید؛ * ارتباط خود را از طریق تلفن با همسر سابقتان حفظ کنید تا بتوانید برای حمایت از فرزندانتان با هم تصمیماتی بهجا بگیرید؛ * برای برگزاری مناسبتهای ویژه، آداب و روشهای جدیدی را در نظر بگیرید؛ * بگذارید بچهها در مورد ملاقات با والد دیگرشان با شما حرف بزنند و شور و اشتیاقشان را با شما تقسیم کنند، اما اگر ترجیح دادند حرفی نزنند، به خواستهشان احترام بگذارید؛ * در این مورد که چگونه باید در برنامهها و جلسات مدرسه شرکت کنید، تصمیم بگیرید؛ * با همسر سابقتان مؤدبانه رفتار کنید، اما نه خیلی صمیمانه؛ زیرا بچهها گیج و متعجب میشوند؛ * بهخاطر داشته باشید که نخستین سال طلاق برای همه شما دشوار است؛
* پرسیدن سؤال از فرزندانتان، درباره زندگی شخصی همسر سابقتان؛ * لغو قرارهای ملاقات با بچهها به گونهای که فکر کنند برای شما مهم نیستند؛ * برگزاری مناسبتهای ویژه و جشنهای مهم با همان سبک و آیین قدیمی، به گونهای که غیبت یکی از والدین بیشتر به چشم بیاید؛ * اجازه دادن به فرزندان برای انتقال برخی از وسائل خود از خانهای به خانه دیگر؛ * خریدن هدایایی که میدانید همسر سابقتان را ناراحت میکند و بچهها را در وضعیت دشواری قرار میدهد؛ * معرفی افراد جدیدی که فقط قرار است مدتی اندک در زندگی شما باشند؛ * قرار دادن همسر سابقتان در مقابل بچهها یا ابراز خصومت و دشمنی نسبت به او؛ * استفاده از بچهها به عنوان پیامآور و جاسوس؛ * سخت گرفتن به خود هنگام مرتکب شدن اشتباهی ناگهانی. (34) با کارهای زیر شرایط را برای بچهها آسانتر کنید؛ * وقتی درباره همسر سابقتان حرف میزنید، وانمود کنید که رفتارهای منفی و بد او را فراموش کردهاید. به خاطر داشته باشید که بچهها ژن هر دوی شما را به ارث بردهاند و انتقاد از همسرتان، به معنای انتقاد از نیمی از وجود فرزندانتان است. * اگر بچهها در ارتباط مسقیم با والد دیگرشان امنیت ندارند، آنان از طریق تلفن و... با هم ارتباط داشته باشند. * به بچهها بگویید که نباید خودشان را سرزنش کنند. * مطمئن باشید بچهها پیش از طلاق نیز، از اعتیاد، مشکلات روانی و سوء رفتارهای والدینشان اطلاع داشتهاند. * به آنان بگویید که والد دیگرشان آنان را دوست دارد، حتی اگر رفتارش عکس این را نشان بدهد. * از حمایت و کمک دیگران بهرهمند شوید. * وقتی باید به نیازهای بچهها توجه داشته باشید و آنها را برآورده کنید، احساس خشم و ناتوانی خود را بروز ندهید. * حتی اگر گاهی به گفتهتان شک دارید، به آنان امید دهید که روزی اوضاع بهتر خواهد شد. (35)
اگر با بچههایتان زندگی نمیکنید گاهی ممکن است فکر کنید آنها دیگر به شما نیازی ندارند. اما کودکان در زندگی خود به هر دو والدین علاقهمندند و به آنها نیاز دارند. کودکانی که تماسشان با یکی از والدین قطع شده است غالباً حسرت میخوند که ای کاش آن والد هرگز دور نمیشد. دانستن این مسئله که والدین کودک، او را دوست دارند و همچنان به عنوان یک والد عمل میکنند، اثر عمیق بر بهزیستی و احساس عزت نفس وی دارد. هیچ چیزی نمیتواند جایگزین شما گردد. * بکوشید با ثبات و قابل اعتماد باشید. بچههایتان روی حرف شما حساب میکنند. حتی انضباط باید با ثبات باشد. از انضباط غافل نشوید و در عین حال در آن افراط نورزید. از اوقاتی که در کنار بچههایتان هستید، لذت ببرید. * همان طور که کودکتان رشد میکند، روابط شما هم باید تغییر کند. بچههای کوچک بیشتر نیاز دارند با شما باشند؛ در حالی که نوجوانان بیشتر مایلند در کنار دوستان خود باشند. * از کودکتان بخواهید تا دوستش را برای یک فعالیت برنامهریزی شده دعوت نماید. عکسهای زیادی بگیرید و به کودکتان یک سری از آنها را بدهید. * کودکتان را تشویق کنید چیزهای خاصی بیاورد تا به شما نشان دهد (مثلاً پروژه مدرسه، جایزهها، گزارشها یا عکسهای خاص). کیف مخصوصی به او بدهید که مال خودش باشد و برای آوردن وسائلش از آن استفاده کند. * تعطیلات و سالگردهای تولد را جشن بگیرید. سعی کنید برنامههای متنوع جدیدی برای تعطیلات داشته باشید. به خاطر داشته باشید که شما رابطهای با کودکتان ایجاد میکنید که تا ابد دوام خواهد داشت. (36)
طلاق مشکلی است بین بزرگسالان. آنان در کنار یکدیگر خوشحال نیستند و وقتی به این نتیجه میرسند که نمیتوانند از بودن با هم لذّت ببرند، عدهایشان طلاق میگیرند. چهقدر خوب میشد اگر بچهای میتوانست پدر و مادرش را وادار کند که با هم بمانند. اما بچهها نمیتوانند پدر و مادرشان را مجبور کنند که یکدیگر را دوست بدارند. این تصمیمی است که باید خود بزرگسالان بگیرند، همدیگر را دوست بدارند و در کنار یکدیگر بمانند. بچهها مسبب طلاق نیستند. بچهها باعث و بانی طلاق نیستند. بچهها میتوانند تصمیم بگیرند که اسباب بازیشان گوشه اتاق باشد یا روی صندلی، میتوانند اسباب بازیشان را بردارند و آن را هر جا دلشان میخواهد، بگذارند. آدم بزگها اسباب بازی نیستند و بچهها نمیتوانند با آنها بازی کنند یا مجبورشان کنند یکدیگر را دوست بدارند. خدا به آدم بزرگها اجازه داده است برای خودشان تصمیم گیری کنند. ممکن است خدا همیشه با تصمیمات آنان موافق نباشد، اما اجازه میدهد هر تصمیمی دلشان میخواهد، بگیرند. خدا آنان را مجبور نمیکند هر کاری را به دلخواه فرزندشان انجام دهند.
گاهی اوقات باعث میشود ما از خود بپرسیم که آیا تغییر کردهایم؟ تو احساس میکنی مثل کسی دیگر هستی، چون واقعاً مثل هر فردی دیگر هستی. این که پدر و مادرت از هم طلاق بگیرند، باعث نمیشود تو عوض شوی. تو هنوز همان آدم خوب همیشگی هستی. تو باز هم لبخند میزنی، میخندی، خسته میشوی یا در چیزی با فرد دیگر سهیم میشوی. بچههای والدین طلاق گرفته، مثل بقیه بچهها هستند. آیا دوستانی داری که پدر و مادرشان از هم جدا شده باشند؟ چنین کسی را در مدرسه یا همسایگیات به خاطر میآوری؟ تنها تو که نیستی! بچههای پدر و مادر طلاق گرفته هم ممکن است کوتاه قد، بلند قد، یا مو فرفری باشند، پوست تیره یا کَکمَک و یا چالِ گونه هم داشته باشند، درست مثل تمام آدمهای دنیا. احتمال دارد بچههایی را بشناسی و ندانی که پدر و مادرشان از هم جدا شدهاند. آنان هم مثل بقیه مردم هستند. با دوستانت که پدر و مادرشان از هم جدا شدهاند، حرف بزن؛ شاید بتوانند اطلاعاتی در اختیارت بگذارند که اوضاعت را بهتر کند.
پدر و مادر مطلقه، باز هم بچههای خود را دوست دارند. بزرگسالان ممکن است یکدیگر را دوست نداشته باشند، اما هنوز بچهها برایشان منحصر به فرد هستند. احتمال دارد پدر یا مادری که در حین گذراندن مرحله طلاق است، گاهی دلش بگیرد و سر بچهاش داد بزند، اما با وجود آن همه، استیصال و جنگ اعصاب، باز هم برای فرزندش نگران است. وقتی زن و شوهری تصمیم میگیرند دیگر عشق و محبت نثار یکدیگر نکنند، هر کسی به سختی میتواند این تصمیم را هضم کند. پدر و مادرت تنها کسانی نیستند که تو را دوست دارند. همه اطرافیانت تو را دوست دارند. خدا نیز تو را دوست دارد. خدا از دوست داشتن هیچ بچهای دست نمیکشد، صرفاً به این دلیل که پدر و مادرش از هم جدا شدهاند.
بعید است که چنین اتفاقی بیفتد. اگر پدر و مادرت از هم طلاق گرفته باشند، مطمئناً دیگر خیال ندارند دوباره با هم زندگی کنند. طلاق یعنی پایان زندگی زناشویی. پدر و مادر هرگز طلاق را فسخ نمیکنند. اگر برگی بمیرد و روی زمین بیفتد، دیگر بلند نمیشود و بالای درخت نمیرود. اگر تو طنابی را پاره کنی، دو سر طناب دیگر به هم وصل نمیشوند. تو دیگر به دو سالگیات برنمیگردی. آن دوران تمام شده است. پدر و مادر تو هم، دیگر دلشان نمیخواهد با هم زن و شوهر باشند. آنان اعتقاد دارند که زندگی زناشوییشان به آخر رسیده است. از حالا به بعد، تو پدر و مادری داری که دیگر با هم زن و شوهر نیستند، اما در عین حال، هر دو نگران تو هستند و هر دو هنوز پدر و مادر تو.
خورشید دوباره میدرخشد، اما این که چه موقع اینطور میشود، بستگی به خودت دارد. ما در مورد دیروز هیچ کاری از دستمان برنمیآید، اما در مورد امروز خیلی کارها هست که میشود انجام داد. از چه چیزی بیشتر از همه لذّت میبری؟ دوست داری بسکتبال بازی کنی؟ به استخر بروی و شنا کنی؟ به اردو بروی؟ پشمک بخوری؟ شبی را در خانه دوستت سپری کنی؟ خیلی کارهای جالب هست که میتوانی انجام بدهی. وقتش است دوباره به شادی رو بیاوری. هیچ چیز به طور کامل درد و لطمه روحی ناشی از طلاق را التیام نمیدهد. دلیلی ندارد وانمود کنی که همه چیز عالی است، اما یک جا، نشستن و زانوی غم به بغل گرفتن، دردی را دوا نمیکند که هیچ، اوضاع را بدتر هم میکند. فعالیت، نوعی داروی شفابخش مخصوص در خود دارد. تو دوباره شاد و خوشحال میشوی، هر چه زودتر این کار را بکن. برای رو آوردن به شادمانی، تا فردا صبر نکن. اگر میتوانی همین امروز اولین گام را بردار
مباحثی که در این مقاله به آنها پرداخته شد و نتایجی که از این مقاله عاید ما میگردد به شرح ذیل میباشد: 1. هیچ عملی منفورتر، نزد خداوند متعال از این نیست که اساس خانهای در اسلام با جدایی (طلاق) ویران گردد. 2. بهترین زمان برای گفتن حقیقت به بچهها، زمانی است که هر دوی شما فرصت کافی برای فکر کردن به تصمیماتتان را دارید. 3. بچهها باید بدانند که هر وقت بخواهند میتوانند سؤالاتشان را مطرح کنند. 4. بچهها پس از جدایی دچار ناراحتی و نگرانیهای گوناگون میشوند. در سال اول جدایی، احساس خشم، ترس، افسردگی و گناه زیادی در بچهها ظاهر میشود که در سال دوم رو به کاهش میگذارد. 5. نخستین واکنش اکثر بچهها در مقابل طلاق والدینشان، ترس است. بچهها در تمام سنین، به شدت احساس آسیبپذیری و تنهایی میکنند. 6. لازم است پدر و مادر به طور کامل و دقیق اجتنابناپذیر بودن مسئله طلاق را به فرزندان خود گوشزد نمایند. 7. بچهها این را باید بفهمند که: «بچهها مسبب طلاق نیستند.»، «بچهها باعث و بانی طلاق نیستند.»