@...گلایه...@

[صاینا]

پاسخ : ◕✿...گلایه...◕✿

نمیگذاشتم به آسانی دلم را ببری

اگر میدانستم بعد از تو..

زندگی چقدر دل میخواهد....

 

[صاینا]

پاسخ : ◕✿...گلایه...◕✿

تو برای من از عشق میگوئی ..
من از تو برای عشق ..

 

[صاینا]

پاسخ : ◕✿...گلایه...◕✿

دستت را خوانده ام دیگر

بیا ...

تمام ِ ورق هایم مال ِ تو

" آس ِ" دلم را پس بده !

 

[صاینا]

پاسخ : ◕✿...گلایه...◕✿

هیچ رقیبی ندارم

جزء آیینه

که هر روز تو را نگاه میکند

او را هم شکست خواهم داد

 

[صاینا]

پاسخ : ◕✿...گلایه...◕✿

وقتــــی چشمـــ ـهـــآیـــ ـم /



از دیدن ِ " نــَـ ـبودنـــ ـتـــ " خستــ ه / خستــ ه میـــ ـشود ...



چشمـــ میـ ــ ـگذارم وَ میـــ ـشمـــآرم ...



یکــــ / ١

دو / ۲

ســ ه / ۳

...


ایـــن بـــار دوستـــ دارم * تــــو // تــــو* صـــدا بـــ ـزنــــ ی ...



بـ ـیــــ ــآ م؟!

​

 

[صاینا]

پاسخ : ◕✿...گلایه...◕✿

چه زیباست
که تو تنها نیاز من باشی
و چه عاشقانه است
که تو تنها آرزویم باشی
و چه رؤیایی است
این لحظه های ناب عاشقی
و من همه زیبایی عاشقانه و رؤیایی را با فقط تو حس می کنم!

 

[صاینا]

پاسخ : ◕✿...گلایه...◕✿

دیشب به‌سیل اشک ره خواب می‌زدم
نقشی به‌یاد خطّ تو بر آب می‌زدم
چشمم به‌روی ساقی و گوشم به‌قول چنگ
فالی به چشم و گوش درین باب می‌زدم

 

[صاینا]

پاسخ : ◕✿...گلایه...◕✿

دلتنكي حس غريبي است كه من ان را در نكاه خيره ام به نقطه اي نا معلوم جستجو مي كنم.
دلتنكي طيبدن دلي است كه ناكهان تمام تن دل ميشود
و در اين ميان من دلتنك اي وازه را بارها مرور ميكنم....

 

[صاینا]

پاسخ : ◕✿...گلایه...◕✿

دلم گرفت از آسمون
هم از زمین هم از زمون
تو زندگیم چقد غمه
دلم گرفته از همه

ای روزگار لعنتی
تلخه بهت هر چی میگم
من به زمین و آسمون
دست رفاقت نمی دم

 

[صاینا]

پاسخ : ◕✿...گلایه...◕✿

گوشهایم را می گیرم...
و چشم هایم را می بندم...
و زبانم را گاز می گیرم..
ولی...
حریف افکارم نمی شوم...
چقدردردناک است
فهمیدن

 

[صاینا]

پاسخ : ◕✿...گلایه...◕✿

من آن ابرم که بارانش تو هستی
همان یوسف که کنعانش تو هستی
مسافر میشوم تا آخر عمر
در آن راهی که پایانش تو هستی

 

[صاینا]

پاسخ : ◕✿...گلایه...◕✿

خدا حافظ برای تو چه اسان بود
برای من مثل یک واژه لرزان بود
خدا حافظ برای تو رهایی داشت
برای من غم تلخ جدایی داشت

 

[صاینا]

پاسخ : ◕✿...گلایه...◕✿

نــــــــه ..
تقصیر تو کـــه نیســــــــت
مدل این عینکــــ ‏های جدید طــــوری اســــت

کهـــــ هرگــــــــــز ..
سرخی چشمان تا صبـــح بیدار مانــــده را از پشتش نـــمی‏بینی ..

 

[صاینا]

پاسخ : ◕✿...گلایه...◕✿

وقتـــ رفتنتـــ یادمـ بیآور خآطراتتــ رآ بدهمــ ببرے

خودتـــ که نباشے به چه کارمــ مےآیند؟!

فقط ذره ذره نابودیمــ رآ ضمانتــ مےکنند!!!

 

[صاینا]

پاسخ : ◕✿...گلایه...◕✿

میان بودن و رفتن مانده ام
بگو سلام کنم
یا خداحافظ

 

[صاینا]

پاسخ : ◕✿...گلایه...◕✿

خدایا باغم عشق چه کنم
بااین همه اشک چشم چه کنم
باکه گویم از دردوغم خود
یاری نیست تنها چه کنم

 

[صاینا]

پاسخ : ◕✿...گلایه...◕✿

گاه کوچکم میبینی و گاه بزرگ
نه کوچکم ،نه بزرگ....
این تویی که دور می شوی و نزدیک!

 

[صاینا]

پاسخ : ◕✿...گلایه...◕✿

مـن از چـشـمـــان " تـــو " چـیـزی نـمـیـخـواهَــم . . .

بــه جـــز ،

گــــاهی . . .

نــگــاهـی . . .

اشـتـبـاهـــی ...!

 

[صاینا]

پاسخ : ◕✿...گلایه...◕✿

گلايه می کند از من ولی دردم نمی داند
چه دارم در شب و روزم به دل، این هم نمی داند!
گلايه می کند از من که دارم دور می گردم
چه کرده است دوری اش با من ، به جان دل، نمی داند!
گلايه می کند از من که بی او در پی عشقم
تمام قلب من مسخ تمام اوست...نمی داند!
گلايه می کند حرف از نگاه او نمی خوانم
خدایم شاهد است حفظم نگاه او ...نمی داند !

 

[صاینا]

پاسخ : ◕✿...گلایه...◕✿

بگذارید بگریم، به پریشانی خویش
که به جان آمدم از بی سر و سامانی خویش

غم بی همنفسی کشت مرا در این شهر
در میان، با که گذارم، غم پنهانی خویش

اندر این بحر بلا، ساحل امیدی نیست
تا بدان سوی کشم کشتی طوفانی خویش

زنده ام باز، پس از این همه ناکامی ها
به خدا کس نشناسم به گرانجانی خویش

گفتم ای دل که چو من خانه خرابی دیدی
گفت: ما خانه ندیدیم به ویرانی خویش