Reza Sharifi
مدير ارشد تالار
کاراکتر اصلی ما در این فیلم زنی غمگین است که دچار بحران روحی شده و تصمیم دارد از خانه برود امَا با تردید . با او همراه می شویم تا یک روز از زندگی او را به تصویر بکشیم . از گذشته اش چیزی نمی دانیم ، چمدان هایش را بسته امَا برای رفتن یا ماندن باید استخاره کند . او دو فرزند دارد که وظایف بچه داری و همسر داری و همسایه داری را به خوبی ایفا می کند . در حین انجام همین وظایف است که به شکاف عمیق او با اطرافیان پی می بریم . همسر او مهندس یک شرکت است که تا اواخر فیلم اورا نمی بینیم . در طول فیلم متوجه میشویم طاهره شاعر است . قبلا هم نقاشی می کرد .اما ژست خاص نقاشها وشاعرها را ندارد. زنی ساده ی چادری .شاید همین سادگی ظاهری او باعث میشود تاکسی اورا نفهمد . همسر او امیر حتی برای تغییر دادن رمز کارت مشترک بانکی به او چیزی نگفته (بی اهمیت تلقی کردن زن ) پسرش از ظاهر او ناراضی است و نمی خواهد به همراه مادرش به کلاس زبان برود. دخترش تصمیم دارد که مثل مادر نباشد امَا طاهره با علاقه ی تمام خود را وقف زندگی کرده و حال در آستانه ی تحولی روحی قرار گرفته . امَا چرا نمی تواند مشکل خود را حل کند و تصمیم دارد همه ی علاقه های خود را بگذارد و برود. آیا این برای یک مادر – یک زن- معقول به نظر می رسد؟ مشکل طاهره مشکل تضادی است که او با جامعه ی بزرگ و جامعه ی کوچک خود دارد. تضادی که با همسرش دارد ( که این تضاد به صورت نمادین در گویش زن و مرد مشهود است) تضادی که با همسایه ها دارد در درک متقابل ، وتضادی که با فرزندانش دارد . طاهره در تدارک هدیه ای برای امیر همه ی تلاش خود را به کار می گیرد علی رغم اینکه همسرش رمز کارت بانکشان را تغییر داده ، وقتی نمی تواند مکالمه ی کوتاه تلفنی با او داشته باشد با اغماض کارهایش را می کند غذای مورد علاقه ی او را می پزد عکسی که مربوط به ماه عسلشان بود را در آورده و در کنار آیینه می گذارد و به خود عطر می زند .اما امیر ؛ زمانی که به خانه می آید بدون توجه به چیزی می پرسد :چیزی سوخته؟ چهره ی طاهره در این زمان دیدنیست. طاهره نماد اغلب زن های خانه دار ایرانی است که حتی احساس خود را هم نمی توانند بیان کنند . راهی کاملا سطحی در پیش می گیرد و آن فرار از همه ی علاقه مندی های خود است ، در نهایت هم جواب استخاره "خوب" آمده پس ،از رفتن منصرف می شود و " به همین سادگی " می ماند ....